به گزارش سلامت نیوز به نقل از پیام ما، کلینیک پردیسان در این ماهها بهواسطه گمشدن «تولهخرس قهوهای» خبرساز شده است. کسانی که بهشکل مستمر خبرهای این حوزه را دنبال میکنند، اما برایشان خبرهای این مجموعه محدود به تولهخرس نیست. آنها بالا و پایینهای زیادی را در این مجموعه دیده و شایعات زیادی دربارهاش شنیدهاند. در گفتوگو با «نسیبه سادات میرباقر»، کارشناس حیاتوحش و مسئول کلینیک پردیسان تهران، از او درباره برخی حواشی مطرحشده درباره این مجموعه، میزان بودجه آن و سازوکار غذادهی پرسیدیم. آخرین روز زندگی پلنگ دماوند از دیگر مواردی بود که با میرباقر در میان گذاشتیم، اینکه آیا اتفاقات آخرین روز دراینباره دخیل بود یا خیر؟ چرا توله کاراکال هر شب از این کلینیک جابهجا میشد؟ وضعیت نگهداری حیوانات را استاندارد میداند و درست است که سه بالابان گم شدهاند؟
قراردادهایی که با کلینیک بسته میشود، چه مبلغی است و این هزینهها چگونه محاسبه میشوند؟
مبلغ قرارداد کلینیک عدد ثابتی ندارد. هر سال براساس قرارداد و شرح خدماتی که برای مناقصه روی سامانه قرار میگیرد و پیمانکاران در آن شرکت میکنند، محاسبه میشود. چند عامل در تعیین هزینهها نقش دارند: نخست «جیره غذایی» است که براساس میانگین تعداد گونهها و قیمت روز اقلام محاسبه میشود. سپس «دارو، درمان، جراحی و خدمات دامپزشکی» است که تیم تخصصی براساس تعرفه و قیمت روز تخمین میزند. خدمات دیگری مانند «نقل و انتقال حیوانات»، «رهاسازی» و «استفاده از خودرو» نیز وجود دارد. علاوهبراین، «حقوق پرسنل» که شامل حداقل شش نیرو است و چهار نفر آنها شیفت شبانهروزی دارند، در نظر گرفته میشود. مجموع این موارد براساس قانون خدمات کشوری در سامانه بارگذاری میشود و پیمانکاری که با قیمت پایینتر واجد شرایط باشد، برنده مناقصه خواهد شد. بنابراین، هر سال رقم قرارداد متفاوت است؛ بهطور نمونه از حدود ۶۵۰ میلیون تومان آغاز شده و در سالهای بعد تا یک میلیارد و دو میلیارد افزایش داشته است، اما ثابت نبوده است.
چه تعداد گونه بهطور دقیق در کلینیک حضور دارند؟
در حال حاضر ۱۷۲ گونه در کلینیک نگهداری میشوند. تقریباً نیمی از آنها پرنده هستند که بخش عمده ورودی را پرندگان شکاری تشکیل میدهند. در فصل مهاجرت، پرندگان آبزی و کنارآبزی به این تعداد افزوده میشوند. علاوهبر پرندگان، گونههایی از گوشتخواران و علفخواران نیز وجود دارند؛ از جمله برههای قوچومیش، جبیر و کلوبز. برخی گونههای گوشتخوار هم در کلینیک حضور دارند. برنامه ما این است که پیش از دستی شدن گونه، سریعتر فرایند رهاسازی انجام شود.
از این تعداد گونه، چه درصدی امکان رهاسازی در طبیعت را دارند؟
در مورد پرندگان شکاری مانند عقاب، سارگپه، دلیجه، کورکور و سنقر، اگر آسیب جدی نداشته باشند، حدود ۸۰ درصد آنها قابلیت رهاسازی دارند. در میان گوشتخواران، گونههایی که از طبیعت به کلینیک آمدهاند و در خانه یا اسارتگاه خصوصی نگهداری نشدهاند، مانند سیاهگوش داماش، قابل رهاسازی بودند. در مقابل، گونههایی مانند خرس سیاه که به حضور انسان خو گرفتهاند، دیگر امکان بازگشت به طبیعت ندارند. علفخواران نیز معمولاً غیر قابل رهاسازیاند، زیرا به انسان وابسته میشوند. روباهها تقریباً در ۹۹ درصد موارد رهاسازی میشوند و پرندگان آبزی و کنارآبزی نیز درصورت سلامت جسمی، تقریباً بهطور کامل به طبیعت بازگردانده میشوند.
گفته میشود غذای غالبی که به پرندگان شکاری و دیگر گوشتخواران در کلینیک داده میشود، گردن مرغ است. دلیل این انتخاب چیست؟
دلیل انتخاب گردن مرغ آن است که گوشت باید همراه استخوان مصرف شود تا کلسیم لازم برای بدن حیوان تأمین شود. استفاده از دل، جگر یا فیله مرغ برای این گونهها مناسب نیست. در طبیعت نیز پرنده شکاری همه اجزای طعمه، از جمله پوست، پر و استخوان را مصرف میکند و دستگاه گوارش او برای دفع ریمه (تودهای از بخشهای هضمنشده غذا) به چنین ساختاری نیازمند است. البته میزان و اندازه استخوان براساس نوع گونه متفاوت است. برای گوشتخواران بزرگتر مانند پلنگ و خرس یا گونههای پرنده مانند کرکس، علاوهبر گردن مرغ، از گوشت قرمز (گوساله) و گاهی گوشت گراز که توسط میرشکارها با مجوز محیطزیست شکار شدهاند، استفاده میشود.
آیا انتخاب گردن مرغ بهدلیل مدیریت هزینهها بوده است؟
خیر، این انتخاب ارتباطی به هزینهها ندارد. در بسیاری از مراکز نگهداری حیاتوحش، استفاده از طعمه زنده رایج است، اما در کلینیک بهدلایل قانونی، بهداشتی و اخلاقی چنین امکانی وجود ندارد؛ مگر در شرایط خاص پیش از رهاسازی. گردن مرغ بهدلیل بهداشتی بودن، یکدست بودن، دورریز کمتر و تناسب با نیاز غذایی حیوانات انتخاب شده است. ما دنبال گردن بدون پوست هستیم تا حیوان دچار افزایش وزن نشود. توجه داشته باشید که تهیه گردن مرغ بدون پوست نیز دشوارتر از تهیه مرغ کامل است و گاهی پیمانکار مجبور میشود بین ۱۰۰ تا ۱۵۰ کیلو گردن مرغ پیدا کند.
در موضوع حیاتوحش میتوانیم این گزینه را که طعمه زنده نمیدهیم، چون «اخلاقی» نیست، به کار ببریم؟
استفاده از طعمه زنده شرایط ویژهای دارد. برای نمونه، برای مارها از نوزاد جوندگان آزمایشگاهی یا جنینهای فریزشده استفاده میشود یا برای پلنگی که در آستانه رهاسازی قرار دارد، شرایط شکار فراهم میشود، یا برای بالابانی که قرار است رهاسازی شود، ما بسته به پروتکلهای رهاسازی، آداب پیشارهاسازی را انجام میدهیم. اما در بیشتر موارد، حیوانات کلینیک در حال درماناند و توانایی شکار ندارند. مثلاً بال عقاب شکسته یا زخمها عفونت دارد و شرایط شکار ندارند. بههرحال، شکار خودش فضولات و آلودگیهایی بههمراه دارد و ما تلاشمان بر این است که محیط ایزولهای را فراهم کنیم.
درباره مرگ پلنگ دماوند شائبهای مطرح شده مبنیبر اینکه در روز آخر، هنگام تغذیه، دست یکی از کارگران را گرفته و روند جداسازی منجر به مرگ او شده است. پاسخ شما چیست؟
آنچه رخ داد، حادثهای غیر قابل پیشبینی بود. روند درمانی پلنگ دماوند بهدلیل ابتلا به بیماری FIP دنبال میشد. این بیماری در گوشتخواران درمانناپذیر است و ما انتظار نداشتیم حیوان بیش از ۴۸ ساعت زنده بماند. بااینحال، تیم دامپزشکی تا آخرین لحظه درمان را ادامه داد. بیماری سیستم عصبی پلنگ را درگیر کرده بود و حیوانی که در ابتدا پرخاشگر بود، در پایان بهشدت آرام شده بود. بنابراین، علت اصلی مرگ بیماری بود، نه حادثه ذکرشده.
درنهایت چگونه دست همکار شما از دهان پلنگ رها شد؟
آن روز پلنگ از لبه جست زد و در کشویی باز شد و دست همکار ما را گرفت. آن زمان شیر آب باز بود و دکتر باستانی هم چون میدانست پلنگ از آب بیزار است، شلنگ آب را بهسمتش گرفت و درنهایت دست همکار ما رها شد.
آیا درست است که جدا از تولهخرس قهوهای، سال گذشته سه بالابان هم در کلینیک گم شدهاند؟
خیر، بههیچوجه. من نزدیک به شش سال است که مسئولیت کلینیک را برعهده دارم. جدا از موضوع تولهخرس که برای خود من هم هنوز اتفاقی عجیب و نادر است، در این مدت حتی یک گونه هم مفقود نشده است. ورود و خروج همه حیوانات در کلینیک ثبت میشود و کاملاً تحت نظارت است. نهتنها من، بلکه دوستان ما در بخش بازرسی، حراست، یگان حفاظت و دیگر واحدهای نظارتی بر این روند نظارت مستقیم دارند. در دفتر ورودی و خروجی ثبت رسمی انجام میشود و پیمانکار هم ثبتهای جداگانه دارد. بنابراین، کوچکترین تداخلی وجود ندارد. هیچ گونهای حتی جوجه اردک یا کبوتر بدون هماهنگی، بدون صورتجلسه و بدون حضور و نظارت حراست، وارد یا خارج نمیشود. پس مطمئن باشید در این شش سال هیچ بالابان یا حیوان دیگری گم نشده است.
یکی از انتقادها درباره کلینیک این است که شرایط نگهداری حیوانات، بهویژه گونههای شکاری یا حتی تولهشیر، در فضاهای کوچک و تنگ است و این میتواند آسیبهای جسمی ایجاد کند. نظر شما چیست؟
من هم با این نقد موافقم، اما باید به ماهیت کلینیک توجه کرد. کلینیک پردیسان «مرکز نگهداری» نیست، بلکه «کلینیک بازپروری حیاتوحش» است. معنای بازپروری این است که گونهها بهصورت مقطعی و در فضای محدود نگهداری میشوند تا امکان درمان و تیمار آنها بهشکل قابلکنترل فراهم باشد. شما نمیتوانید حیوان بیمار را در یک محیط وسیع مانند سافاری پارک رها کنید و هر روز با دارت بیهوشی دنبال او بروید تا درمانش کنید. بنابراین، فضا باید کوچک و قابلکنترل باشد تا تیمارگر و دامپزشک بتوانند کار درمان را انجام دهند.
البته تأکید میکنم این فضاها «استاندارد نگهداری» نیستند؛ چون قرار نیست ما نگهداری دائم انجام دهیم. متأسفانه بهدلیل نبود مراکز جداگانه برای پذیرش گونههای قاچاق، بعضی گونههای غیربومی مثل شیر ناچار مدتی در کلینیک میمانند، درحالیکه جای واقعی آنها باغوحش است. اما باغوحشهای ما ظرفیت محدودی دارند یا همکاری لازم بموقع شکل نمیگیرد. در مورد سایر گونههای بومی، وضعیت فرق میکند: آنها پس از درمان یا رهاسازی میشوند یا به مراکز تکثیر و نگهداری دائم منتقل میشوند.
به همین دلیل، ممکن است شرایط در نگاه اول غیراستاندارد بهنظر برسد، که در بخشی درست است؛ اما برای گونههای تحت درمان این ضرورت وجود دارد که در فضای محدود و تحت کنترل قرار بگیرند.
درباره تولهخرس گفته شد قفل قفسها مشکل داشته و انتقادهایی مطرح شد مبنیبر اینکه چرا کسی بازخواست نشد. توضیح میدهید؟
موضوع بههیچوجه مربوط به نقص قفل قفسها نبود. بعد از این حادثه، حراست همه قفسها را بررسی کرد و هیچ ایرادی در قفلها وجود نداشت. در آن مقطع ما در حال جابهجایی بهدلیل تعمیر و بازسازی محوطه کلینیک بودیم. سیمکشی و برقکشی جدید برای نصب دوربینها انجام میشد. پیمانکار قبلی دوربینهای خود را برده بود و در قرارداد هم چیزی درباره باقی ماندن آنها وجود نداشت. این موضوع باعث شد بین جمعآوری دوربینهای قبلی و نصب دوربینهای جدید فاصلهای ایجاد شود و همین مسئله نظارت تصویری را دچار خلأ موقت کرد.
بههرحال، پس از حادثه، هم حراست و هم یگان حفاظت و حتی نیروی انتظامی بهطور جدی وارد ماجرا شدند. بسیاری از افراد بازخواست و مورد پرسش قرار گرفتند و برخی توبیخ شدند. بخشی از این موارد داخلی بود و نیازی به اطلاعرسانی عمومی نداشت. علاوهبرآن، اقدامات زیرساختی متعددی برای پیشگیری از تکرار چنین حوادثی انجام شد که رسانهای نشد. بنابراین، تصور اینکه موضوع رها شده باشد، درست نیست.
آیا این گفته درست که یکی از کارگران کلینیک تولهشیر را یک روز جمعه از قفس خارج کرده و حتی بستگانش با آن بازی کردهاند؟
این موضوع بههیچوجه صحت ندارد. اگر خودم چنین چیزی ببینم، قطعاً همان لحظه کارگر اخراج خواهد شد. ما نهتنها اجازه نمیدهیم دیگران چنین رفتاری داشته باشند، بلکه خود کارکنان کلینیک هم چنین حقی ندارند. اینجا نه سیرک است و نه باغوحش؛ دیدگاه ما کاملاً حفاظتی و نظارتی است، نه نمایشی یا تفریحی.
کارکنان کلینیک سالها تجربه دارند؛ برخی بیش از ۲۶ سال است که اینجا کار میکنند و درواقع، تیمارگران حرفهای هستند. آنها خودشان بهخوبی میدانند که کوچکترین بیانضباطی در این زمینه موجب توبیخ شدید خواهد شد. حتی تأکید کردهام هنگام تغذیه یا نظافت قفس شیر، پلنگ یا خرس، هیچکس بهتنهایی وارد قفس نشود؛ همیشه دو نفر باید حضور داشته باشند تا یک نفر حیوان را کنترل کند و دیگری غذا یا خدمات لازم را ارائه دهد. بنابراین، چنین شایعاتی کاملاً بیاساس است.
شما توله کاراکال به خانه میبردید. این درست است؟ و چرا؟
بله، اما باید توضیح بدهم. توله بسیار ضعیف و شیرخوار بود و در آن مقطع ما در کلینیک با مشکل آلودگی FIP در جایگاه پلنگ مواجه بودیم. این بیماری قابلیت انتقال به همه گوشتخواران، بهویژه گربهسانان در سنین پایین، دارد. بنابراین، بهناچار برای حفظ سلامت توله، به این شکل از او نگهداری کردیم تا از خطر آلودگی مصون بماند.
آیا این جابهجایی شامل توله گربههای جنگلی هم میشد؟
بله من و آقای مهندس دباغیان و خانم مهندس صالحی، مسئول کلینیک، این کار را برای آنها انجام دادیم. توجه داشته باشید که این کار بههیچوجه خوشایند ما نیست. هیچکس تمایل ندارد حیوان وحشی را به خانه ببرد. اما در آن مقطع، شرایط بهداشتی و امنیتی ایجاب میکرد. ما با نگهداری شبانهروزی توانستیم آنها را از مرگ نجات دهیم.
نظر شما