به گزارش سلامت نیوز به نقل از نشریه نوین دارو، دکتر ابراهیم نوری َگوشکی، متخصص پزشکی خانواده گفت: سالهاست که نظام سلامت ایران زیر سایه مدیریتی نفس میکشد که نه بر شایسته سالاری استوار است و نه بر ارزیابی عملکرد. چرخه ای بسته و خسته که در آن تعداد محدودی از افراد، با جابه جایی مداوم میان سمتهای مختلف، سکان تصمیم گیری را در دست گرفته اند و عملاً میدان را بر نخبگان تازه نفس تنگ کرده اند. در چنین فضایی، خلاقیت جایی ندارد؛ دانش روز شنیده نمیشود؛ راه حلهای نوآورانه به حاشیه میروند و سلامت مردم قربانی پایداری یک ساختار بسته میشود.
در همه دنیا مدیران باسابقه پس از پایان دوره مسئولیت، به جای تداوم قدرت، وارد اتاق های فکر و شوراهای مشورتی میشوند. تجربه شان را می گذارند، اما تصمیم گیری اجرایی را به نسل جدیدی می سپارند که نگاهشان به روز و ذهنشان با انرژی تحول خواهانه همراه است. این مدل باعث میشود هم دانشی که سالها جمع شده هدر نرود و هم رکود فکری بر مدیریت سایه نیندازد. اما در کشور ما ماجرا برعکس است؛ مدیران، هرچند باتجربه، اغلب برای سالهای طولانی در این چرخه بسته می مانند، گاهی بدون آنکه عملکردشان با شاخص های حرفه ای سنجیده شود و گاه بدون اینکه خروجی کارشان در قالب گزارش های شفاف منتشر شود. این تداوم بی پایان قدرت، نه به نفع مردم است، نه به نفع مدیریت و نه به نفع سیستم.
مشکل فقط پزشکان نیستند؛ همه نخبگان از این وضعیت آسیب دیدهاند. مدیران جوان علوم اجتماعی، اقتصاد سلامت، فناوری سلامت، سیاست گذاری عمومی، مدیریت بیمارستان، اپیدمیولوژی، تحلیل داده و سایر حوزه هایی که ارتباط مستقیم با حکمرانی سلامت دارند، سال هاست پشت درهای بسته مانده اند. این درها جای تصمیم سازی علمی را به لابی ها و دست های پشت پرده ای سپرده اند که در انتصاب ها نقش تعیین کننده دارند. دست هایی که مسیر انتخاب مدیران را از مسیر شایستگی منحرف میکنند و اجازه نمی دهند صدای متخصصان واقعی به صحنه برسد.
نتیجه چنین ساختاری کاملاً قابل مشاهده است؛ بعد از دهه ها هزینهکرد، وزارت بهداشت هنوز نتوانسته برنامه پزشکی خانواده را به طور کامل و فراگیر اجرا کند. هنوز نظام ارجاع واقعی شکل نگرفته، مردم برای کوچک ترین خدمات سرگردان هستند و هزینه ها کنترل نشده است. اگر مدیریت علمی و ارزیابی عملکرد وجود داشت، امروز این همه منابع در پروژه های نیمه تمام یا طرح هایی با بازده نامشخص هدر نمیرفت. اگر حکمرانی سلامت جدی گرفته می شد، این همه چرخه معیوب درگیر نمی شد که پزشک خانواده نامش بر زبان باشد، اما در زندگی مردم عملاً غایب.
تجهیزات بیمارستانی در بسیاری از مراکز فرسوده است، برنامه ریزی منابع انسانی دچار آشفتگی است، تربیت نیروی متخصص بر اساس نیاز واقعی کشور انجام نمی شود و گروه های مختلف سلامت از دانشجویان، پرستاران و ماماها گرفته تا پزشکان و پیراپزشکان بارها از تأخیر معوقات، بی ثباتی شغلی و نبود برنامه روشن شغلی گلایه کرده اند. وضعیتی که نه تنها نشانه بحران است، بلکه نشان میدهد نظام سلامت بیش از هر چیز از حکمرانی رنج می برد، نه صرفاً از کمبود بودجه.
فشارهای روانی شدید بر کادر درمان، فرسودگی مداوم، نبود حمایت های ساختاری و ناامیدی از آینده حرفه ای، موجی نگران کننده از خودکشی در میان پزشکان و دیگر کارکنان سلامت را رقم زده است، واقعیتی تلخ که به هیچ وجه نمیتوان آن را نادیده گرفت. هم زمان، مهاجرت گسترده کادر سلامت از پزشک متخصص تا سایر کادر سلامت زنگ خطری است که سالهاست به صدا درآمده. وقتی نخبگان احساس می کنند جایگاهی برای اثرگذاری ندارند، وقتی می بینند تصمیمات بر اساس توصیه گرفته می شود، نه بر پایه داده، وقتی به چشم می بینند بستر رشد بر اساس شایستگی بسته است، طبیعی است که مهاجرت یا به قول خود، فرار را تنها راه ممکن تصور کنند. این خروج سرمایه انسانی، زخمی عمیق تر از هر بحران اقتصادی بر پیکره نظام سلامت وارد میکند.
از سوی دیگر؛ مردم، بزرگترین قربانیان این حکمرانی ناکارآمد در نظام سلامت هستند. خانواده هایی که برای یک داروی ساده بین بیمارستانها و سازمان های بیمه ای سرگردان می شوند، مردمی که علاوه بر رنج بیماری، رنج پرداخت از جیب را نیز تحمل میکنند و بیمارانی که زیر بار هزینه های درمان خم می شوند. این همان بهایی است که جامعه برای تداوم یک چرخه مدیریتی بسته پرداخت میکند. هزینه ای که می توانست با اصلاح ساختاری، با شفافیت، با ارزیابی عملکرد و با یک مدیریت علمی به حداقل برسد.
وقتی وزیر بهداشت برای پاسخگویی در تخصیص مجوز دستگاه هایی مانند سی تی اسکن یا ام آر آی برخلاف استانداردهای جهانی به مجلس میرود، وقتی نمایندگان مجلس به جای مطالبه سیاست گذاری مبتنی بر شواهد، تحت فشارهای محلی درخواست پروژه های پرهزینه و غیر استاندارد میکنند، وقتی نظام برنامه ریزی به جای شاخص های رسمی بین المللی بر سلیقه ها بنا می شود، طبیعی است که نظام سلامت از مسیر اصلی خود دور شود. همین رفتارهاست که برنامه های ملی را به هم می ریزد، اولویت ها را جا به جا می کند و سرمایه کشور را در طرح هایی کم اثر هدر می دهد.
باید پذیرفت که ادامه این مسیر، آسیب های جدی تری بر پیکر نیمه جان نظام سلامت وارد خواهد کرد. زمان آن رسیده است که حلقه مدیریتی باز شود، مدیران مستعد و متخصص فرصت حضور پیدا کنند، و مدیران باتجربه اگر دوره مدیریت موفقی داشته اند در قالب اتاق های فکر و شوراهای راهبردی ادامه مسیر دهند، نه با تداوم اجباری بر صندلی های اجرایی. مدیریت باید مدت دار، قابل ارزیابی و قابل جایگزینی باشد. این نه بی احترامی به مدیران قدیمی است و نه هیجان زدگی نسل جدید، این منطق حکمرانی مدرن است.
نظام سلامت فقط با تکیه بر ایده های تازه، با تنوع مدیران، با ورود متخصصان جوان و با اعتماد به نخبگان می تواند دوباره جان بگیرد. سلامت مردم جای آزمایش های تکراری و باند بازی مدیریتی نیست. وقت آن است که سازوکاری ایجاد شود تا نظام سلامت مجبور باشد بر اساس استانداردهای علمی برنامه ریزی کند، تا پزشکی خانواده به طور واقعی اجرا شود، تا سیاست گذاری سلامت بر داده و عدالت استوار باشد و تا مردم طعم خدمات باکیفیت و قابل دسترس را بچشند. تصمیم با نظام سلامت و جامعه است: ادامه مسیر گذشته یا آغاز راهی تازه برای سلامت ایران.
اگر امروز حلقه ها را باز نکنیم، فردا دیر خواهد بود. آینده نظام سلامت نیازمند تصمیمی شجاعانه است؛ تصمیمی برای پایان دادن به چرخه بسته مدیریت، برای اعتماد به نخبگان، و برای آغاز دوره ای تازه از سیاست گذاری علمی. تصمیمی که اگر گرفته نشود، خسارت آن نه فقط مالی که انسانی، اجتماعی و اخلاقی خواهد بود؛ خسارتی که جامعه دیگر توان پرداخت آن را ندارد.
در کنار همه این ها، اصلاح باید با سازوکارهای مشخص و شفاف همراه باشد: ارزیابی دقیق عملکرد مدیران، محدود کردن مدت زمان مدیریت هر فرد، ایجاد چرخه جایگزینی منطقی و بهره گیری از اتاق های فکر و شوراهای مشورتی. مدیران باسابقه که عملکرد موفق داشته اند، تجربه خود را منتقل کنند؛ نسل جدید با انرژی و دانش روز مدیریت کنند؛ و دست های پشت پرده جای خود را به شفافیت بدهند؛ تنها در چنین بستری است که نظام سلامت میتواند دوباره نفس بکشد و نوآوری واقعی در ارائه خدمات و سیاست گذاری اتفاق بیفتد.
این مسیر، راهکاری عملی و مبتنی بر شواهد برای خروج از چرخه معیوب است؛ با اجرای چنین اصلاحاتی، نه تنها کادر سلامت انگیزه و امنیت شغلی بیشتری پیدا میکند، بلکه مردم نیز میتوانند به نظام سلامت پاسخگو، شفاف و مبتنی بر عدالت دسترسی داشته باشند. برنامه های کلان مانند پزشک خانواده، مدیریت منابع انسانی و تجهیزات، و سایر خدمات حیاتی سلامت، با این رویکرد میتوانند به نتیجه واقعی برسند و منابع کشور به شکل بهینه مصرف شود.
اگر امروز اقدام نشود، فردا دیر خواهد بود. زمان برای اصلاحات عمیق و شفاف رسیده است؛ برای اعتماد به نخبگان، برای پایان دادن به چرخه مدیریت بسته و برای آغاز فصل جدیدی از سیاست گذاری علمی و انسانی در نظام سلامت. انتخاب با ماست: ادامه مسیر گذشته یا آغاز راهی تازه برای نظام سلامت ایران.
کلمات کلیدی: نظام سلامت ایران، حلقه بسته مدیریت، دکتر ابراهیم نوری گوشکی، اصلاحات ساختاری، ارزیابی عملکرد مدیران

نظر شما