به گزارش سلامت نیوز به نقل از بهار ، آنچه روایت میکنم اتفاقاتی است که در دومین روز سال نو برای مادرم رخ داد. ساعاتی را شرح میدهم که مستاصل و درمانده از یک بیمارستان به بیمارستانی دیگر به دنبال پزشک جراح بودیم و نمیدانستیم خطری که مادرم را تهدید میکند به خیر میگذرد یا نه؛ اتفاقاتی که در تهران بزرگ، پایتخت ایران، رخ داد و صد البته وقتی در بیمارستانهای پایتخت پزشک متخصص و جراح وجود نداشته باشد، میتوان تصور کرد که در وضعیت شهرستانها در تعطیلات سال نو چگونه است.
شب چهارشنبهسوری مادرم دلدرد شدیدی گرفت. پزشک متخصص در بیمارستان پس از بررسی سونوگرافی از ناحیه شکم توصیه کرد هرچه زودتر کیسه صفرای او که پر از سنگ شده از بدنش خارج شود. اما از آنجا که مادرم معتقد است که باید همه اعضای خانواده لحظه سال تحویل در کنار هم دور سفره هفتسین باشند قبول نکرد. پزشک هم با مسئولیت ما، او را مرخص و توصیه کرد به محض اینکه دوباره دلدرد آغاز شد او را به نزدیکترین بیمارستان برسانیم تا جراحی شود. او گفت که کیسه صفرا پر شده و هر لحظه احتمال پارگی آن وجود دارد و بسیار خطرناک است.
روز 30 اسفند و اول فروردین به خیر و خوشی ولی با اضطراب گذشت تا اینکه ساعت سه صبح روز دوم اسفند مادرم دوباره دچار دلدرد شد. با استرس زیاد او را به نزدیکترین بیمارستان نزدیک منزلمان یعنی بیمارستان فجر رساندیم. پرستار بخش اورژانس گفت که در طول ماه تنها یکبار برای یک جراح خانم شیفت گذاشتهاند که آن هم چون این جراح خانم سه فرزند دارد مقیم نیست. بهتر است به بیمارستان بوعلی بروید که یک بیمارستان فوق تخصصی است و حتما جراح مقیم دارد.
به بیمارستان بوعلی رفتیم. ولی این ساختمان فرسوده قدیمی به همه چیز شبیه بود جز یک بیمارستان فوق تخصصی. درهای شکسته چوبی، لامپهای مهتابی بیحباب، دیوارهای طبلهکرده و فروریخته و گرد و خاک و سیاهی که حدود 20 سانتیمتر از دیوارهای اورژانس را فراگرفته بود. اما از همه اینها گذشته مهم این بود که پزشک شیفت دخترخانمی بود که شاید سنش به 23 یا 24 سال هم نمیرسید برای مادرم آزمایش قند و چربی خون نوشت. شماره نظام پزشکی نداشت و نسخه را با مهر همکار مردش تایید کرد. ناامید به بیمارستان فجر بازگشتیم. در این بین با کمک 118 به بیمارستانهای تهران کلینیک، جم و کسری زنگ زدم و هیچ کدام پزشک جراح مقیم در اورژانس نداشتند.
پرستار بیمارستان فجر گفت بهترین کار این است که به بیمارستان آراد بروید که حتما جراح دارد. به آراد که رسیدیم تقریبا میتوان گفت که اورژانس تعطیل و چراغها خاموش بود. پرستار اورژانس گفت امروز جمعه است و ساعت هشت تازه معلوم میشود که ما جراح داریم یا نداریم. بهترین کار این است که به بیمارستان میلاد بروید که حتما جراح مقیم دارد.
راهی بیمارستان میلاد شدیم. آنقدر بیمارستان شلوغ بود که تصور نمیکردید نیمهشب یک روز تعطیل است. بالاخره هرچه باشد تنها بیمارستان تهران بود که پزشکانش حضور داشتند. کمی انتظار کشیدم تا جراح آمد و آزمایش نوشت. او گفت که این بیمارستان امکانات لاپاراسکوپی برای کیسه صفرا ندارد. باید جراحی به صورت سنتی صورت گیرد که در این صورت حدود 30 سانتیمتر از شکم باز میشود، دو هفته باید بستری شود و احتمال عفونت وجود دارد. دو ساعت طول کشید تا جواب آزمایشها آمد. ساعت حدود هفت صبح بود و 45 دقیقه صبر کردیم تا شیفت پزشکان عوض شد و یک جراح دیگر آمد.
درخواست لاپاراسکوپی داشتیم و از آنجا که در بیمارستان میلاد لاپاراسکوپی وجود نداشت او ما را به یک بیمارستان خصوصی معرفی کرد. به آنجا رفتیم، آخرین تخت بیمارستان را به مادرم دادند و جراحی بالاخره صورت گرفت. جالب اینجاست که حتی داروخانه بیمارستان هم تعطیل بود و ما برای تهیه داروهای مورد نیاز مجبور به مراجعه به داروخانه شبانهروزی 13 آبان بودیم. حال تصور کنید در پایتخت که وضعیت اینگونه است و اگر کسی به یک جراحی اورژانسی نیاز پیدا کند، نمیتواند جراح متخصص پیدا کند، در شهرستانها و حتی مراکز استانها وضعیت چگونه است.
نظر شما