به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه بهار ؛ فازهای یک تا 10، فازهای 15 و 16، فازهای 17 و 18 و همچنین فازهای 20 و 21 در منطقه عسلویه با نام سایت شماره یک منطقه ویژه پارس جنوبی و فازهای 11، 12، 13، 14، 19 و همچنین فازهای 22، 23 و 24 در نزدیکی کنگان با نام سایت شماره 2 منطقه ویژه پارس جنوبی جانمایی شد. میدان گازی پارس جنوبی که از اکتشافات شرکت ملی نفت ایران و بزرگترین منبع گاز جهان است، روی خط مرزی آبی مشترک ایران و قطر در خلیجفارس واقع شده است و بنابراین پالایشگاههای آن نیز در استان بوشهر، شهرستان کنگان و در منطقه عسلویه، در فاصله 100کیلومتری آن قرار گرفت. برداشت از منبع گازی مشترک پارسجنوبی یک ضرورت است. اما جا دارد با توجه به اینکه افزایش فعالیتها در این منطقه گازی در دستور کار دولت یازدهم قرار دارد همپای آن در جهت کاهش تاثیرات زیستمحیطی اقدامات لازم انجام شود.
مشکلات زیستمحیطی منطقه شماره 1 پارس جنوبی
منطقه شماره 1 پارس جنوبی توجیه فنی و اقتصادی خوبی داشت، زیرا به میدان پارس جنوبی نزدیک بود و به این ترتیب، مسیر خطوط لوله دریایی انتقال گاز را کوتاه میکرد. اما با توجه به نزدیکی آن به خلیج نایبند و زیستگاههای حساس دریایی از جمله جنگلهای حرا و آبسنگهای مرجانی، خورها و پارک ملی ساحلی- دریایی نایبند، به لحاظ اکولوژیک، اقتصادی، اجتماعی و علمی و با تاکید بر آسیبپذیری و حساسیت محیطزیست منطقه، انجام هرگونه فعالیت انسانی، پرمخاطره بود زیرا با از بین رفتن هر یک از این زیستگاهها، حیات منطقه (فون و فلور) در معرض تهدید و خطر نابودی قرار میگرفت. این در حالی است که طبق قانون، پروژههای پالایشگاهی قبل از شروع کار اجرایی باید از سازمان حفاظت محیطزیست مجوز دریافت کنند، اما در این میان، به هیچیک از هشدارهای زیستمحیطی توجهی نشد. به بیان دیگر، هیچیک از فازهای منطقه شماره 1 پارس جنوبی نتوانستند از سازمان حفاظت محیطزیست تاییدیه دریافت کنند و حتی در منطقه 2 پارس جنوبی نیز تنها فازهای 12 و 19 با داشتن مجوز، کار عملیاتی خود را آغاز کردند. در پی این، در ساحل کمعمق این منطقه استحصال مساحت زیادی از دریا انجام شد.
این امر در کنار فعالیتهای خاکبرداری و خاکریزی، باعث افزایش شدید کدورت آب و نابودی مرجانها، به عنوان مراکز اصلی تنوع زیستی موجودات دریایی (ماکروفونها و مایوفونها، ماهیها و غیره) شد که مقایسه نقشه خلیج نایبند در فاصله سالهای 1377 تا 1386، میزان این کدورت را که افزایش چشمگیری داشته است، به خوبی نشان میدهد. چنین افزایشی احتمالا نتیجه انتقال تودهای از رسوبات معلق ناشی از فعالیتهای ساخت وساز است که توسط جریانات دریایی به داخل خلیج نایبند حمل شده است. چنین افزایشی در بازتاب، وابسته به کدورت و غلظت نمک است و ارتباطی به بازتاب بستر دریا ندارد. از سوی دیگر، احداث خطوط لوله دریایی در نزدیکی ساحل و لایروبی ساحل منجر به از بین رفتن گونههای مرجانی میشود. این اتفاق زمانی به لحاظ زیستمحیطی اهمیت پیدا میکند که بدانیم، مرجانهای خلیجفارس طی میلیونها سال بهوجود آمدهاند و حفظ و نگهداری آنان به عنوان میراث طبیعی ملی که آب را پالایش میکند بر همه واجب است.
درباره سایر موجودات هم، جنگلهای مانگرو و پهنههای گلی اطراف خورهای عسلویه، از مراکز عمده مورد توجه پرندگان آبزی در منطقه هستند که آلودگی نفتی، توسعه فعالیتهای ساختمانی و دگرگونسازی شرایط زیستگاهی، در اثر انجام برنامههای ناهماهنگ توسعه اقتصادی، در ناحیه ساحلی خلیج نایبند از جمله دیگر موارد تهدیدآمیز محیطزیست منطقه است که در پی آن، امنیت زیستگاهی پرندگان مهاجر و بقای آنها، تحتالشعاع قرار گرفته است. مهمترین بخش زیستمحیطی این محدوده، «پارک ملی نایبند» است. منطقه حفاظتشده «نایبند» از سال 1357 در زمره مناطق چهارگانه تحت حفاظت قرار گرفت. اما در سال 1383 بود که به همراه منطقه حفاظتشده کوچک دیگری به نام «حرا» و البته قسمتی از خلیجفارس به عنوان اولین پارک ملی دریایی در ایران، تعیین شد. این پارک با مساحت 49815 هکتار در نزدیکی بندر عسلویه در استانهای بوشهر و هرمزگان قرار دارد. پارک ملی دریایی نایبند با سواحل متنوع حفرهای، ماسهای، مرجانی و جنگلی مجموعهای باارزش و کمنظیر گیاهی و جانوری را دربردارد.
دامنه ارتفاع، صفر تا 124 متر بوده و متوسط بارندگی و دمای سالانه هم به ترتیب 94 میلیمتر و 28 درجه سانتیگراد است. این پارک، دارای اقلیم فراخشک گرم بوده و براین پایه، سواحل ماسهای پارک، محل تخمگذاری لاکپشتهای عظیم دریایی است. از سوی دیگر، جنگلهای متراکم حرا نیز محل مناسبی برای زمستان گذرانی پرندگان مهاجر و آبزی است. از جمله گونههای گیاهی پارک میتوان به درختان انبوه حرا در خورهای بساتین و بیدخون، کهور ایرانی، انجیر معابد، کنار، آکاسیا، نخل، استبرق، لیل، علف مورچه، گون، آهوماش، شور دوست، علف شور و یونجه اشاره کرد. گونههای اصلی جانوری پارک هم جبیر، کاراکال، خارپشت ایرانی، تشی، خرگوش، جربیل هندی، گراز، گرگ، هوبره، باکلان بزرگ، پلیکان پا خاکستری، حواصیل خاکستری، جیرفتی، عقاب دو برادر، انواع سارگپه، دلیجه، هدهد، بالابان، شاهین، بوتیمار کوچک، قورباغه مردابی، وزغ سبز عربی، طلحه مار، مار جعفری و ماهیانی مانند سنگسر، سرخو، شبه شوریده و ریش بزی هستند.
با وجود آنکه این پارک ملی فاقد رودخانه دایمی و منابع کافی آب شیرین برای حیات وحش است اما دخالتهای بیرویه انسان در گذشته، شرایط سخت اقلیمی، مانورهای نظامی، فعالیتهای توسعه صنعتی در منطقه و اطراف آن، اثرات منفی شدیدی بر حیات وحش منطقه داشته است و حالا، فعالیتهای نفتی، مزیدی شده است تا شاهد آلودگی بیشتر در این منطقه مهم حفاظتشده باشیم. از سوی دیگر توجه به این نکته نیز ضروری به نظر میرسد که علاوه بر آلودگیهای نفتی که البته میزان آن نیز فزاینده است، به سبب استحصال دریا و انجام اکتشاف نفتی، از عمق آب باید کاسته شود و تنها راه آن، ریختن حجم بسیار زیادی خاک روی آب دریاست. این در حالی است که حریم یککیلومتری سواحل دریاها، انجام هرگونه فعالیت اقتصادی و صنعتی ممنوع است، چه برسد به آنکه در داخل آب، اقدامی خلاف محیطزیست انجام شود که یکی از نتایج آن، مرگ گونههایی چون دلفینها، مرجانها و ماهیان است. شکار، آلودگی نفتی، توسعه فعالیتهای ساختمانی و دگرگونسازی شرایط زیستگاهی در اثر انجام برنامههای ناهماهنگ توسعه اقتصادی در ناحیه ساحلی خلیج نایبند از جمله مواردی است که امنیت زیستگاهی پرندگان مهاجر و بقای آنها را در این منطقه تحتالشعاع قرار داده است.
عدم رعایت اصول زیستمحیطی، بهویژه در منطقه شماره 1 پارس جنوبی، در شرایطی، هر روز وضع وخیمتری پیدا میکند که ایران در زمره کشورهای متعهد به مهمترین پروتکلها و کنوانسیونهای بینالمللی در عرصه محیطزیست بوده و آنها را امضا کرده است که عبارتند از: کنوانسیون بینالمللی جلوگیری از آلودگی نفتی در دریاها (1954)، کنوانسیون جلوگیری از آلودگی دریایی از طریق دفع مواد زاید و دیگر موارد (لندن 1972)، کنوانسیون بینالمللی مارپول برای جلوگیری از آلودگی ناشی از کشتیها (1973)، پروتکل همکاری منطقهای برای مبارزه با آلودگی ناشی از نفت و سایر مواد مضره در موارد اضطراری (کویت 1978)، کنوانسیون سازمان ملل درباره قانون دریا (UNCLOS 1982)، کنوانسیون بازل درباره کنترل حرکت فرامرزی پسماندهای خطرناک و دفع آنها (1989)، کنوانسیون حفاظت از لایه ازن در وین و پروتکل مونترال (1985)، پروتکل درباره آلودگی دریایی ناشی از اکتشاف و استخراج از فلات قاره (کویت 1989)، پروتکل درباره حمایت محیطزیست دریایی در برابر منابع آلودگی مستقر در خشکی (کویت ـ 1990)، پروتکل درباره حمایت محیطزیست دریایی در برابر منابع آلودگی مستقر در خشکی (کویت ـ 1990)، کنوانسیون بینالمللی آمادگی، مقابله و همکاری در برابر آلودگی نفتی (1990)، کنوانسیون بینالمللی آمادگی در مقابل آلودگی نفتی، پاسخگویی و همکاری (OPRC 1990)، کنوانسیون چارچوب سازمان ملل در ارتباط با تغییر اقلیم و پروتکل کیوتو (1992)، کنوانسیون تنوع بیولوژیکی (1992)، کنوانسیون تالابهای بینالمللی مهم بهویژه زیستگاه پرندگان آبی (رامسر 1993)، کنوانسیون بیابان زدایی سازمان ملل (1994)، کنوانسیون استکهلم درباره آلایندههای ارگانیک دیرپا (2001).
بافت انسانی منطقه پارس جنوبی و مسائل آن
علاوه بر این، زیست انسانی نیز حال و روز خوبی ندارد. قرار گرفتن این منطقه نفتی، در نزدیکی سکونتگاههایی نظیر شهرهای عسلویه و نخل تقی و روستای بیدخون، مردم منطقه را با بیماریهای تنفسی و خونی مواجه کرده است که در اثر آلایندههای ناشی از فازهای پارس جنوبی است. «عادل ابراهیمی» که استاد دانشگاه پیامنور عسلویه است درباره این مشکلات به «بهار» گفت: «من به سبب کاری که دارم، باید بهطور موظف، چهار روز در هفته را در عسلویه باشم اما به خاطر گرانی بنزین، عموما بهطور دایم در منطقه هستم. عسلویه بهویژه در تابستانها، دمای 50 درجه و رطوبت 95درصد را تجربه میکند. از سوی دیگر به خاطر درهای بودن منطقه، گازها پخش نمیشود و تاثیر بسیار بدی روی مردم میگذارد. من خوشبختانه هنوز دچار بیماری نشدهام اما صبحها که از خواب بیدار میشوم، گاز را در تمام دهان و حلق و ریههایم به شدت احساس میکنم. البته شبها آلودگی کمتر به نظر میرسد اما اوایل صبح، به بالاترین حد خود میرسد.» نماینده کنگان، دیر و جم در مجلس شورای اسلامی «موسی احمدی» است که در پاسخ به «بهار» تنها این نکته را بیان کرد: «متاسفانه مردم منطقه، تحتتاثیر مستقیم و استشمام گاز هستند.
من حدود دو ماه پیش، گزارش مفصلی را به مرکز پژوهشهای مجلس تقدیم کردم که منتظر نظر کارشناسی هستم و تا آن موقع، نمیتوانم چیزی بگویم.» حتی «احمدعلی کیخا» که معاون محیطزیست طبیعی و تنوع زیستی سازمان حفاظت محیطزیست است هم به «بهار» گفت: «تماس شما باعث شد من گزارشی را از مسئولان منطقه در اینباره بخواهم.» شهرهای عسلویه و نخل تقی و روستای بیدخون با جمعیت بالا تحتتاثیر مستقیم پالایشگاهها هستند. اگرچه شروع فعالیتهای پارس جنوبی مزایای اقتصادی زیادی از جمله اشتغال، افزایش قیمت زمین و... برای اهالی داشته است اما مشکلات و آلودگیهای ناشی از آن نیز موجب آزار اهالی شده است. علاوه بر این به سبب احداث این پالایشگاهها و وجود منطقه ویژه پارس جنوبی، شمار زیادی از کارگران عادی، ماهر و نیمهماهر مهاجرت کردهاند. اکثریت این مهاجران را مردان واقع در گروه سنی30-20 ساله تشکیل میدهند. البته مهاجرت همواره پیامدهای مثبت و منفی برای مناطق مهاجرپذیر به دنبال دارد که این مساله، شامل این منطقه نیز میشود. این اثرات جمعیتشناختی در صورت عدم توجه به نیازها و برنامهریزی صحیح، پتانسیل بسیار زیادی برای ایجاد آسیبهای اجتماعی دارد. جمعیت مهاجر ساکن در این منطقه از قومیتهای مختلفاند و قاعدتا دارای انگارهها، ارزشها، هنجارها و رسوم اجتماعی مختلف و شیوههای رفتاری غیرهمسان نیز هستند. شیوع مواردی نظیر اعتیاد به موادمخدر و خریدوفروش آن و بعضی مفاسد دیگر، از پیامدهای عدم توجه به نیازهای کارگران جوان مهاجر است.
فعالیتهای اقتصادی و معیشتی ساکنان
در گذشته و پیش از توسعه پارس جنوبی، در منطقه، معیشت ساکنان بومی بیشتر از طریق صیادی، دامداری و بعضا کشاورزی و باغداری بود که درحال حاضر با توجه به تغییرات ایجادشده به لحاظ کاربری اراضی، آلودگیهای محیطی ناشی از استقرار تاسیسات پارس جنوبی و تغییرات بافت اجتماعی و شاغلان، رواج اینگونه فعالیتها را به شدت کمرنگ کرده است. از سوی دیگر شرکتهای موجـود، عموما نیازمـند نیـروی کار متخصص یـا نیمهمتخصـص بوده و ساکنـان بومی منـطقه را به کار نمیگیرند. بنابراین عموما این گروه از ساکنان مشکلاتی در ارتباط با معیشت دارند. به گفته «عبدالله حاجیانی» مشاور عالی مدیرعامل منطقه ویژه اقتصادی پارس در عسلویه در گفتوگویی که در تاریخ 19 بهمن 1385 با روزنامه سرمایه به انجام رساند درباره آسیبهای اجتماعی این طرح عظیم اقتصادی گفت: «درگذشته پیش از راهاندازی پروژههای نفتی و گازی در منطقه، مردم از طریق دریا، تجارت و دامداری به اشتغال میپرداختند، ولی هماکنون اکثر زمینهای کشاورزی برای احداث پروژهها نمکپوش شده و امکان کشاورزی از دست رفته و همچنین دامداری منطقه بهطور کامل نابود شده است.
همچنین کوبیده شدن زمین با نمک موجب شده است که در زمان بارندگی نیز آب شور در سفرههای زیرزمینی نفوذ کند و در نتیجه سفرههای زیرزمینی نیز شور شوند و کشاورزی بسیار ضعیف شود. صیادی نیز به دلیل استقرار کشتیهای غولپیکر که با تورهای عظیم اقدام به ماهیگیری میکنند برای ساکنان بومی تقریبا از بین رفته است. همچنین وجود کشتیها در منطقه عسلویه باعث آلودگی آب دریا شده است و بر همین اساس مردم دیگر نمیتوانند به صید ماهی بپردازند بنابراین یکی دیگر از راههای کسب درآمد، معیشت و اشتغال نیز از آنان گرفته شد. یکی از اهداف اجرای این پروژهها در عسلویه، فراهم کردن زمینه اشتغال در منطقه و جذب نیروی کار بومی و محرومیتزدایی بوده است. در صورتی که از زمان آغاز اجرای پروژههای اقتصادی در منطقه اکثر مردم بومی استان بوشهر که در گذشته به کشاورزی و دامداری و همچنین صید اشتغال داشتند، زمینهای خود را ازدست داده و بیکار شدهاند.
براساس آمارهای موجود 98درصد نیروهای کارگر منطقه غیربومی و فقط دودرصد نیروها از میان مردم بومی استان هستند. در گذشته، فضای حاکم بر منطقه به گونهای بود که در بزرگترین روستای منطقه یعنی نخل تقی، خریدوفروش سیگار ممنوع بود و این ممنوعیت توسط دولت ایجاد نشده بود، بلکه فرهنگ دینی حاکم بر منطقه این ممنوعیت را القا کرده بود، ورود جمعیت کارگر مهاجر به منطقه ترکیب جمعیتی را به هم زده است و موجب شده موادمخدر به راحتی خریدوفروش شود و به این ترتیب مهمترین چالش و مشکل منطقه هماکنون مساله اعتیاد است. همچنین گروههایی از زنان نیز در قالب تکدیگری از مناطق و کشورهای اطراف از جمله پاکستان و سیستان و بلوچستان به منطقه میآیند، ولی در اصل این افراد به توزیع موادمخدر و ناهنجاریهای دیگر اجتماعی و غیراخلاقی اقدام میکنند.» این در حالی است که فعالیتهای کشاورزی و دامداری، به سبب خشکسالیهای پیدرپی در منطقه، به شدت از رونق افتاده است؛ اتفاقی که مشابه آن، درباره فعالیتهای صیادی هم رخ داده است.
فعالیتهای خدماتی فروش کالا
برخی از مردم بومی جهت معیشت مبادرت به خریدوفروش اجناس خارجی که عموما از شیخنشینها و کشورهای حاشیه خلیجفارس وارد میشود، میکنند. همچنین گروههای اندکی از ساکنان بومی در فعالیتهای پارس جنوبی مشغول به کار هستند. یکی دیگر از معضلات منطقه، هجوم یکباره صنایع بزرگ، متوسط و کوچک در منطقه عسلویه است که باعث افزایش لجامگسیخته قیمت زمین و مسکن و همچنین هزینههای جاری در آن منطقه و مناطق همجوار شده است. ادامه این امر، منجر به دشوارتر شدن شرایط زندگی برای ساکنان بومی این مناطق خواهد شد. به علاوه، درآمد ناشی از فروش زمین و اجاره مسکن در عسلویه و مناطق همجوار آن باعث شکلگیری یک طبقه نسبتا مرفه شده است که شناختی از سرمایهگذاری مولد نداشته و دانش استفاده از این سرمایه را نیز ندارد.
نظر شما