کودکان در محله‌های جرم خیز در معرض انجام جرم‌های مختلف قرار دارند. فقر، بیکاری و اعتیاد آن‌ها را وادار به ارتکاب جرم های مختلف مانند سرقت، جابه جایی مواد، درگیری و قتل می کند.

پایان زندگی در ابتدای کودکی

سلامت نیوز:کودکان در محله‌های جرم خیز در معرض انجام جرم‌های مختلف قرار دارند. فقر، بیکاری و اعتیاد آن‌ها را وادار به ارتکاب جرم های مختلف مانند سرقت، جابه جایی مواد، درگیری و قتل می کند.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از قانون ، جمعیت امام علی یکی از سازمان های مردم نهاد است که علاوه بر حمایت بیش از 4هزار کودک و فراهم آوردن زمینه پیشگیری از جرم در ده ها منطقه حاشیه نشین کشور، در زمینه نجات کودکان و نوجوانان محکوم به قصاص نیز فعالیت دارد. روز شنبه نشست کودکان معارض با قانون با حضور منصور مقار عابد، مدیر سابق کانون اصلاح و تربیت و کتایون افرازه از فعالان جمعیت امام علی برگزار شد. در طول سال‌های گذشته جمعیت امام علی 42 کودک زیر 18 سال را که قتل مرتکب شده بودند، از اعدام نجات داده است. کتایون افرازه با بیان اینکه ما هر سال چیزی نزدیک به یک میلیارد تومان پول جمع می‌کنیم تا این بچه‌ها از قصاص نجات پیدا کنند و اعدام نشوند گفت:«ابتدا پرونده‌ها را به لحاظ حقوقی بررسی می‌کنیم، اگر امکان لغو حکم وجود نداشته باشد برای گرفتن رضایت و جمع آوری وجه المصالحه با کمک مردم اقدام می‌کنیم. گرفتن رضایت اولیای دم و آرامش بخشیدن به آن‌ها فرآیندی است که متاسفانه مسئولان مربوطه هم تدبیر اساسی برای آن نیندیشیده اند».

او در ادامه گفت:«متاسفانه در بعضی موارد دادگاه خانواده ولی دم را دائما پیگیری می‌کند تا تصمیم نهایی را بگیرند؛ فارغ از اینکه این تصمیم قصاص باشد یا بخشش. کم نیستند اولیای دمی که با گذشت زمان تمایل پیدا می‌کنند که شاکی را ببخشند. این فشار برای تصمیم گیری گاهی عواقب ناخوشایندی برای نوجوان دارد». منصور مقار عابد در ادامه این نشست با بیان این که در لایحه حمایت از حقوق کودکان، تکثیر و افشای هویت کودکان در معرض خطر جرم‌انگاری شده است گفت: «هر کسی که هویت این کودکان را افشا کند متهم است و هر کسی که هویت فرد گزارش کننده جرم را افشا کند هم متهم است. به نظرم این قانون موافق حقوق بشر است. دیده شده که هویت کودک در معرض خطر، افشا شده و تبعات زیادی برایش داشته است. باید به حقوق کودکان احترام گذاشت». این وکیل دادگستری با اشاره به اینکه کانون‌های اصلاح و تربیت را در گذشته دارالتادیب می‌نامیدند گفت:« آن موقع در کنار بند بزرگسالان فضایی را می‌گذاشتند که در آن کودکان زندانی بودند. قانون گذار در سال 1306 مجازات اعدام را برای کودکان حل کرده بود. قانون فعلی چرک‌نویسی از دوران قدیم است. سیاست‌های کیفری در زمان خودش تدوین می‌شود و مانند سال های قبل نیست. سرانجام قانون کودکان و نوجوانان در دوره بعد یعنی در سال 1338 تدوین شد و قرار شد آیین نامه‌ای برای کانون اصلاح و تربیت کودکان نوشته شود که در سال 1342 این آیین نامه نوشته شد و اولین کانون اصلاح و تربیت در تهران کنگ زنی و افتتاح شد». او ادامه داد: «در سال 1338 کودکان همان طور محاکمه می‌شدند که بزرگسالان. هیچ فرقی بین آنها نبود. از ماده 222 ماده کیفری 211 ماده برای جرایم کودک و نوجوان در نظر گرفته بودند اما هیچ تمایزی درماهیت وجود نداشت».

خشونتی که دوست داشتن را نمی پذیرد

مقار عابد که مدت 7 سال رییس کانون اصلاح و تربیت تهران بود از تجربیاتش هم یاد کرد. او گفت: «بچه ها به محض اینکه وارد کانون می شدند رفتارهای خصومت آمیز داشتند. مثلا شیر آب را از چا در می‌آوردند و اصولی که برای تربیت درباره کار، چه تحصیل و چه قانون و مقرراتی که در داخل کانون وجود داشت را نمی‌پذیرفتند. نوجوانی که در روزهای اول به کانون می‌آمد اولین کاری که انجام می‌داد شکستن و تخریب ابزارهای داخل کانون بود. کودکی که در جامعه تحقیر شده بود، به او اجحاف کرده بودند و مورد خشونت‌های فراوان قرار گرفته بود آن وقت من می خواهم به او بگویم که عزیزم من می خواهم تو را تربیت کنم. او می‌گوید شما اشتباه می کنی! کاری که من می‌خواستم در کانون انجام دهم این بود که به آن‌ها بگویم خودتان باشید و ما این‌جا شما را دوست داریم. بچه ها وقتی به زندان می‌آیند دایره ای می‌کشند و خودشان را در آن دایره می بینند می‌گویند سخت ترین جای دنیا زندان است.»

منصور مقارعابد به تجربیاتش از بازدید از کانون های اصلاح و تربیت در کشور اتریش اشاره کرد و گفت:«در کانون اصلاح و تربیت اتریش هر بچه ای جدا از بقیه می‌خوابید یعنی فضای خصوصی خودش را داشت. اما روزها با هم زندگی می‌کردند باهم تلویزیون تماشا می‌کردند و کار می‌کردند». او درباره تجربه دیدن کانون اصلاح و تربیت هلند نیز گفت:« در کانون اصلاح و تربیت آن‌جایک اتاق تکی داشت که کودکی که روزهای اول به کانون می‌آمد تنها در آن‌جا سر می‌کرد. اتاق سیمانی کوچک که در آن تشکی می انداختند و کودک مدتی را در آن سپری می‌کرد.» او از مشاهداتش از محاکمه یک کودک مراکشی که به جرم سرقت او را در دادگاه محاکمه می‌کردند گفت:« من در هلند محاکمه یک پسر مراکشی را دیدم که بسیار جدی بود اما خشونت نداشت. این متهم چون دوبار به کانون آمده بود قاضی، مددکار را خطاب قرار داد که چرا تو خوب کار نکردی که این بچه یک‌بار دیگر به کانون آمده؟ از مددکار توضیح خواست و به او اخطار داد که باید با این بچه درست کار کنی تا دیگر به این‌جا نیاید. بچه باید 6 ماه باید در کانون می‌ماند اما همان‌جا اعلام کرد که من مسلمان هستم و دوماه دیگر باید روزه بگیرم برایم سخت است که در کانون بمانم. قاضی دادگاه همان‌جا در رای‌اش تجدید کرد و حبس را به دو ماه کاهش داد.»

شبکه اجتماعی خدمات محلی در لندن برای کنترل کودکان معارض با قانون

مقار عابد درباره فضای داخل کانون اصلاح و تربیت تهران گفت: «فضای کانون در ایران خیلی غیراستاندارد است. تکلیف‌مان با خودمان هم معلوم نیست. وضعیت کودکان معارض با قانون هم تکلیف‌شان با قانون مشخص نیست. در هر لحظه‌ای که در کانون است اعدامش می‌کنند یا نه؟ چند سال قرار است حبس بکشد». این وکیل دادگستری با بیان اینکه 4 اصل وجود دارد که باید برای قاضی محرز شود تا یک کودک را محاکمه کند گفت:« بلوغ، علم به حرمت، ماهیت جرم، رشد و کمال عقلی. باید همه این‌ها در قانون محرز شود تا کودکی حکم بگیرد. ما به زندانیان عفو عمده می‌دهیم و کسانی که جرم کوچک و بزرگ انجام داده‌اند را با هم هم آزاد می کنیم. باید بررسی کنیم این کسی که دارد از زندان آزاد می شود آیا صلاحیت این را دارد که دوباره داخل جامعه برگردد یا نه. وجودش برای جامعه ضرر دارد یا نه؟» مقار عابد درباره تجربیاتش از کانون‌های اصلاح و تربیت در لندن گفت: « در لندن سیستمی وجود داشت به نام شبکه اجتماعی خدمات محلی که افراد مجرم بعد از آزادی به محله ها معرفی می‌شدند. در آنجا دانشگاهیان و نخبگان آن‌ها که علم این کار را داشتند باید گزارش می‌دادند که برای بهبود وضعیت جامعه و بهتر شدن وضعیت این بچه‌ها باید چه کاری انجام دهیم؟ داده‌ها را از مسئولان می گرفتند و بعد از تحقیقات فراوان به این نتیجه می‌رسیدند که به طور مثال وضعیت اجتماعی مکان‌هایی که این نوجوانان در آن زندگی می‌کنند در انجام جرم آن‌ها بسیار موثر است. یا فقر چه درصدی در ارتکاب این جرم‌ها دارد. این تحقیق به دست شبکه اجتماعی خدمات محلی می‌رسید و آن‌ها روی این موضوع کار می‌کردند و به مراجع بالاتر گزارش می‌دادند. این طور بود که مسئولان هم متوجه می‌شدند که چه اتفاق دارد در جامعه می‌افتد. این‌ها همه برنامه‌ریزی شده بود.»

سخت‌ترین کاری که باید برای بچه‌هایی که به کانون اصلاح و تربیت می‌آیند، انجام دهیم این است که به آن‌ها ثابت کنیم که خیرخواه‌شان هستیم. مقار عابد این موضوع را می‌گوید و آماری از وضعیت روحی و روانی این کودکان ارائه می‌دهد: 30.24 درصد سوءرفتار از سوی خانواده داشته اند كه شامل بچه هایی هستند که در خانواده‌های دچار آسیب‌های اجتماعی بزرگ می‌شوند. از طرفی، 44.49 درصد این كودكان نشان های خودزنی داشتند. یکی از علت‌های خودزنی این بچه‌ها این است که خودشان را در گروه‌شان اثبات کنند. پرخاشگری‌هایی که آن‌ها انجام می‌دهند این را نشان می‌دهد که می‌خواهند قدرت‌شان را نشان دهند. یکی فرار می‌کند و آنکه می‌ماند همیشه پیروز است. او از دیدگاه این بچه ها مسلط تر و قدرتمندتر است. وی ادامه می‌دهد: بر اساس این آمار، 35.70 دهم درصد از این كودكان نیز تجربه مصرف مواد داشته‌اند، یعنی یک یا دوبار از مواد استفاده کرده اند نه اینکه معتاد شده باشند.همچنین 59.31دهم درصد نیز ترک تحصیل كرده اند كه علت ترک تحصیل این بچه ها ناکامی تحصیلی بوده است. در مدرسه درگیر می‌شوند و معلم ها بلد نیستند چطور باید با این بچه ها برخورد کنند. از سوی دیگر بعد از مدتی جذب بازار کار می‌شوند و آن‌جا حق‌شان را می‌خورند و برای گرفتن حق‌شان دست به خشونت می زنند. مقارعابد دراین زمینه مثالی می زند: « یکی از این بچه ها در کانون بود که در کبابی کار می‌کرد و وقتی حقوقش را نداده بودند گوشت و آب و همه وسایل داخل کبابی را به هم زده بود و بعد کبابی را به آتش کشیده بود. او بعدها شهردار کانون بود و در نهایت به روش حلق آویزی خودش را کشت. آن‌قدر زجر کشیده بود که همه چیز را سیاه می‌دید.یک مورد دیگر هم داشتیم که پسری می‌خواست با سیم برق خودکشی کند. اما مسئول کارگاه او را گرفته بود و به اتاق من آورد. خودکشی نوجوانان در عین حال که بسیار پیچیده است بسیار ساده هم هست. یعنی باید کمک‌های آنی به آن‌ها برسد. در اتاق را بستم و به او گفتم که چرا این کار را کردی؟ گفت دیگر طاقت ادامه دادن نداشتم. من این بچه را با خودم سوار ماشین کردم و به کن و سولقان بردم. در کن کباب خوردیم و او از سیاهی دنیایش گفت و اینکه نا امید است. بعد کم کم حالش بهتر شد و گفت گوشی ات را بده تا به پدرم زنگ بزنم. همین که به پدرش زنگ زد گفت: بابا می‌دانی دارم با چه کسی غدا می‌خورم؟ با رییس کانون. این را گفت و خیلی خوشحال بود. کم کم حالش بهتر شد و از امیدش به زندگی گفت.»

فرار از کانون اصلاح و تربیت

یکی از مشکلات مسئولان کانون این است که بچه ها بعد از مدتی از کانون فرار می‌کنند. در واقع کانون جایی برای کشیدن حبس نیست و نوجوانان و کودکان باید در آنجا آموزش ببینند. مقار عابد می گوید: «من همیشه در مقابل بچه‌هایی که از کانون فرار می‌کردند به مسئولان این طور توضیح می‌دادم که کانون محلی برای حبس کشیدن نیست. محلی است برای اصلاح و تربیت. می‌گفتیم که کانون زندان نیست. یک بار 7 نفر از بچه ها فرار کردند من به بچه ها گفتم که این بچه ها برمی‌گردند. من پرونده های‌شان را دیدم که با پدر و مادر این بچه ها صحبت کردم. و در نهایت 6 نفرشان برگشتند.ما درکانون اصلاح و تربیت بچه ها را متقاعد می كردیم یا باید درس بخوانند یا باید مهارتی را یاد بگیرند. در کانون به هر حال پیش می آید که عده ای بچه‌ها مورد تعرض قرار بگیرند. این مورد که در اتریش خوابگاه بچه ها جدا بود خیلی از این مساله جلوگیری می کرد.» این وکیل دادگستری درباره آخرین سفرش برای بازدید از کانون اصلاح و تربیت ژنو که با سیستم فردگرایانه اداره می‌شد گفت:« آخرین سفر من برای دیدن کانون های اصلاح و تربیت ژنو بود. در این کشور نوع تقسیم بندی و نگهداری از این کودکان به صورت فردگرایانه بود. یعنی برای هر کدام از این بچه‌ها روشی خاص را برای بهبود تجویز می‌کردند. این طور نبود که برای تعداد زیادی از بچه ها نسخه واحد بپیچند. اما اینجا همه خوابگاه هستند یعنی بچه های 15 ساله در کنار 18 ساله هستند. تا جایی که امکان دارد باید فضا را در این مکان مدیریت کرد تا خشونت فضا کم شود.» یکی از مشکلاتی که همیشه وجود دارد برخورد احساسی با جرم‌هایی است که این کودکان انجام داده اند. مقار عابد می گوید:«همیشه آموزش برای این بچه ها معجزه می‌کند. صرفا دلسوزی برای این بچه ها کافی نیست از سویی تنها عقلانی فکر کردن برای‌شان هم درست نیست. کودکی که به جرم قتل به کانون اصلاح تربیت می آید باید این را درک کند که خشن‌ترین جرم را انجام داده است. خشن‌ترین عمل را در عالم انسانیت انجام داده است. باید هر طور که شده به این بچه‌ها این را می‌فهماندم.

وضعیت روحی کودکان کانون اصلاح و تربیت

بررسی صورت گرفته نشان می‌دهد كه 30.44 درصد كودكان روان رنجوری و 33.94 دهم درصد نیز بهره هوشی پایین تر از حد متوسط داشته اند. مقار عابد در ادامه درباره بلوغی که حرمت جرم در آن سنجیده می‌شود می گوید:« اسمش بلوغ اشد است که باید فرد به پختگی برای هر کاری رسیده باشد. بسیاری از بچه‌هایی که در کانون اصلاح و تربیت قتل انجام داده‌اند به مرحله بلوغ اشد نرسیده اند. رشد و کمال عقلی برای اثبات انجام جرم مهم است. بعضی از بچه‌ها حتی نمی دانند قتل چیست و آن را انجام می‌دهند. چند وقت پیش پرونده‌ای داشتیم که در آن پسری مادر و پدرش را کشته بود تا موتورسیکلت بخرد. بچه 16 ساله. با خودش می گوید پدرم را بکشم تا پرایدش را بگیرم بعد مادرم متوجه می‌شود، پس مادرم را هم می کشم. خانواده بسیار فقیر بودند. من از پسر پرسیدم انگیزه‌ات چه بود که پدرت را کشتی؟ گفت می‌خواستم موتور بخرم. ما گشتیم و دیدیم هیچ دلیل دیگری وجود نداشته که این بچه پدر و مادرش را بکشد. ما نباید موضوع را سیاه و سفید ببینیم. اینکه کودکی قتل کرده نباید اعدام شود، از طرفی 5 سال زندان هم برای فهماندن حرمت جرمی که انجام داده بسیار سخت است.» کتایون افرازه دبیراین نشست در پایان گفت: امسال جمعیت امام علی تصمیم دارد با همکاری فعالان اجتماعی و اعضای هیات علمی دانشگاه های معتبر کشور موضوع ارتکاب قتل توسط کودکان و نوجوانان را در سلسله نشست‌های علمی در ابعاد روانشناسی، جامعه شناسی و حقوقی بررسی کند و به علل پیامدها و کمبود یا عدم اجرای صحیح قوانین این حوزه بپردازد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha