راهکارهای حفاظت از تنوع زیستی در ایران موضوعی است که درباره آن بحث و مناقشه بسیار است. علاوه بر کارشناسان و اساتید که دیدگاه‌های خود را بر اساس متون علمی یا تجربه‌های داخلی و خارجی دارند، عموم مردم هم به واسطه نظرهای برخی فعالان محیط‌زیست یا کارشناسان در رد یا قبول یک دیدگاه نظرهای‌شان را بیان کرده و گاه حتی کار به تهدید یک کارشناس یا استاد دانشگاه می‌کشد.

قرق‌های اختصاصی ضربه‌گیر مناطق حفاظت شده

سلامت نیوز:راهکارهای حفاظت از تنوع زیستی در ایران موضوعی است که درباره آن بحث و مناقشه بسیار است. علاوه بر کارشناسان و اساتید که دیدگاه‌های خود را بر اساس متون علمی یا تجربه‌های داخلی و خارجی دارند، عموم مردم هم به واسطه نظرهای برخی فعالان محیط‌زیست یا کارشناسان در رد یا قبول یک دیدگاه نظرهای‌شان را بیان کرده و گاه حتی کار به تهدید یک کارشناس یا استاد دانشگاه می‌کشد.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه اعتماد ،«قرق‌های اختصاصی» که گروهی از کارشناسان و اساتید بر آن تاکید می‌کنند یکی از مقوله‌های چالش‌برانگیز در حفاظت از تنوع‌زیستی است. در گفت‌وگو با دکتر «محمود کرمی» استاد دانشگاه تهران از او پرسیدیم قرق‌های اختصاصی یا به تعبیر او « اندوختگاه‌های مردمی» را موضوعی برای حفاظت می‌داند یا تهدیدکننده آن!

ایران بر مبنای تعهدات بین المللی باید محدوده مناطق چهارگانه خود را از نزدیک به 12 درصد به ۱۷درصد و برای نواحی ساحلی و دریایی به ۱۰ درصد برساند. پرسش این است که آیا سازمان حفاظت محیط‌زیست قادر است این تعهد را اجرایی کند؟

سازمان در مدیریت مناطق حفاظت شده کنونی با دشواری‌های بسیار روبه‌رواست و بسیاری از مناطق تازه تاسیس حتی یک روز هم رنگ محیط‌بان را به خود ندیده و تنها روی نقشه‌ها مشخص شده‌اند. علاوه بر کمبود بودجه و نیروی انسانی کارآمد می‌توان به آثار مخرب راه‌سازی و گسترش جاده‌ها (افزایش تلفات جاده‌ای حیات‌وحش)، توسعه و بهره‌برداری ازمعادن، پادگان‌ها وحضور نیروهای نظامی‌، سدسازی، خشکسالی، توسعه زمین‌های کشاورزی و خانه‌سازی، چرای دام، شکار قاچاق، تله‌گذاری و صید جانوران، کاربرد طعمه‌های مسموم، افزایش سگ‌های ولگرد ودرمواردی فشار انبوه گردشگران اشاره کرد.

علاوه بر اینها گسترش فقر، نارسایی و کهنه بودن قوانین، فقدان طرح‌های مدیریتی کارآمد برای مناطق، بی اعتبار و غیرعلمی ‌بودن طرح‌های ارزیابی آثار توسعه، به کار گرفته نشدن روش‌های علمی ‌و اتکای کارشناسان مدیریت حیات‌وحش به تجربیات شخصی، دردسترس نبودن فناوری‌های نوین برای پایش جمعیت‌ها و زیستگاه‌ها و ... هم از مشکلات مهم دیگری هستند که فرآیند حفاظت حیات‌وحش (وتنوع زیستی به طور کلی) را برای سازمان محیط‌زیست بسیار دشوار کرده‌اند.

برای مستندسازی هریک از موارد گفته شده به اطلاعات و شواهدی دسترسی دارم که نتیجه پژوهش‌های علمی‌دانشجویان و کارشناسان فن است و طبیعتا ارائه مورد به مورد آنها نیازمند فرصت بسیار بیشتری خواهد بود. بنابراین، به طور کلی می‌توانم به این نکته اشاره کنم که «حفاظت حیات وحش» یک فرآیند اجتماعی است و سازمان حفاظت محیط زیست نمی‌تواند به تنهایی بار آن را به دوش کشد.

مردم، وزارتخانه‌ها ، سازمان‌های دولتی و بخش خصوصی باید درتعامل و همکاری با یکدیگردرراستای حفاظت با هم همکاری کنند. نقش مشارکت مردمی درچارچوب انجمن‌های فعال در زمینه حفظ محیط‌زیست و تنوع زیستی باید پررنگ‌تر شده و از سوی سازمان حفاظت محیط‌زیست مورد استقبال قرار گیرد و نقش سازمان بیشترنظارتی شود.زمانی که شما از مشارکت مردمی در امر حفاظت صحبت می‌کنید به نظر می‌رسد «قرق‌های اختصاصی» را مدنظر دارید،‌ آیا این برداشت درست است؟

بله آنچه به‌نام « قرق‌های اختصاصی» نامیده می شود نیز می‌تواند شکلی از مشارکت مردمی برای حفاظت حیات وحش باشد. اما نخست باید بگویم که شاید بتوان نام‌های بهتری برای این قرق ها برگزید. مثلا «مناطق حفاظت شده مردمی»، « اندوختگاه‌های مردمی»، یا « اندوختگاه‌های مشارکتی» تا نقش مردم در اداره آنها بیشترمورد تاکید قرار گیرد. بعد آنکه متاسفانه موضوع قرق‌های اختصاصی این روزها به بحث اصلی علاقه‌مندان طبیعت و حفظ آن تبدیل شده است.

گویی همه مسایل و عوامل دیگر موجود در راه حفاظت گونه‌ها، زیستگاه‌ها و اکوسیستم‌ها که در بالا به آنها اشاره شد، حل شده و تنها این موضوع باقی مانده است که عده‌ای با قرق‌های اختصاصی و صدور مجوز شکار درآنها مخالفت کرده و به مدیران آنها حمله‌ور شده و با ادبیاتی نامناسب آنان را زمین‌خوار، قوچ فروش و ... بخوانند و به باورخود از این راه به فرآیند حفاظت کمک کنند.

به تعبیراستادم (دکتر جمیز بیلی) درمدارج مشارکت در فرآیند حفاظت گرچه «طرفداران احساساتی حیات وحش» قابل احترامند و یک مرحله جلوتر از «بی تفاوت ها» هستند، باید به آنها کمک کرد تا به مدارج بعدی ارتقا یابند. موضوع حفاظت و مدیریت حیات وحش فقط محدود به قرق ها نیست و اگر قضیه به این سادگی بود مشکل را می‌شد به سادگی با برچیدن قرق‌ها و خانه‌نشین کردن مدیران و آنان‌که در آنها اشتغال دارند، حل کرد. اما افسوس که چنین نیست و به قول مولانا :« هرکسی از ظن خود شد یارمن».


شما مهم‌ترین دلیل نابودی حیات‌وحش را چه می‌دانید؟

شواهد فزاینده به دست آمده نشان می‌دهد که بزرگ‌ترین علت نابودی حیات‌وحش به‌طور خاص و تنوع گونه ای به طور عام، نابودی زیستگاه‌هاست. اگر زیستگاه مناسب نباشد حتی اگر با چنگ و دندان چند سمدار بزرگ را درآن حفظ کرده یا تعدادی را از بیرون به آن وارد کنیم (کاری که برای حفاظت گوزن زرد به کرات انجام و با شکست روبه‌رو شد) جمعیت‌ها توانایی تولیدمثل و افزایش در زیستگاه‌های نامناسب را نخواهند داشت و براثر سوء تغذیه، بیماری‌ها، سرما، صید شدن توسط طعمه‌خواران، حوادث، شکار یا بیرون رفتن جمعیت از منطقه از میان خواهد رفت.

برعکس اگر زیستگاه‌ها حفاظت شوند افراد اندک جمعیت موجود یا افرادی که از بیرون به آن می‌کوچند رو به افزایش خواهند گذارد. مثلا گوزن زرد ایرانی یکی از گونه‌هایی است که قبلا تصور می‌شد کلا درخوزستان از بین رفته است . اما پس از کشف دوباره آن و حفاظت زیستگاهایش در کنار رودخانه‌های دز و کرخه روبه افزایش گذارد. بنابراین نابودی، تخریب زیستگاه‌ها و قطع ارتباط آنها بایکدیگر موضع بسیار مهم‌تری است. اینکه چه گونه‌هایی توانایی انتشار واشغال زیستگاه‌های جدید را دارند، بحث جالبی درجغرافیای زیستی است. موضوع را نباید فقط به حیوانات شکاری محدود کرد. حشرات، پرندگان، خفاش‌ها وحتی جوندگان از این بابت توانایی‌های بسیار دارند.


اگر تخریب زیستگاه مهم‌ترین دلیل نابودی حیات‌وحش است شما دلیل مخالفت با قرق‌ها را در چه می‌دانید؟

شاید دلیل اصلی مخالفت با قرق‌های اختصاصی «شکار» یا برداشت از حیوانات درآنها باشد. من شخصا با شکار حیوانات، به ویژه از جمعیت‌های کوچکی که روبه انقراض و نابودی هستند، موافق نیستم اما می‌توانم علاقه و همدردی فزاینده مردم شهرنشین با حیات‌وحش و حتی سگ‌های بی صاحب را درک کنم. با کشتن سگ‌های بی‌صاحب وهمچنین نگهداری حیوانات در قفس ها و محوطه های محصورکوچک باغ وحش ها هم موافق نیستم. اما بسیاری از اوقات کارشناسان حفاظت و مدیریت حیوانات درفرآیند تصمیم‌گیری با پرسش‌هایی روبه‌رو می‌شوند که راه‌حل‌ها یا پاسخ های ساده‌ای ندارند.

مثلا اگرجمعیت سگ‌های بی‌صاحب در شهرها و حتی درون مناطق حفاظت شده رو به فزونی بگذارند و با صدها بیماری (به ویژه‌هاری) سلامت و آرامش مردم شهرنشین و زندگی حیات‌وحش را تهدید کنند، چه باید کرد؟ چه تعداد سگ بی صاحب را می توان از سطح شهرها جمع‌آوری و درپناهگاه‌ها نگهداری کرد؟ برای علاقه‌مند کردن مردم شهرنشین که فرصت سفر به مناطق بکر و طبیعی برای دیدن حیوانات را ندارند آیا بهتر نیست شماری ازحیوانات برای «ورود اضطراری مردم به طبیعت» در باغ وحش‌ها نگهداری و به نمایش گذارد تا مردم به آنها علاقه‌مند و حامی پروژه‌های حفاظت در طبیعت شوند؟

چرا افکارعمومی با کشته شدن یا شکار گوشتخوارانی چون گرگ، پلنگ، خرس آنقدر مخالف نیست که با شکار حیواناتی مثل گوزن، آهو، گوسفند وحشی یا کل و بز؟ چرا افکارعمومی به تلفات بسیار زیاد حیات وحش در جاده ها آنقدر حساسیت نشان نمی‌دهد؟ آیا کشتن مارها و نابودی دوزیستان هم حساسیت افکار عمومی را برمی انگیزد؟ چگونه باید تعداد افراد جمعیت‌های رو به طغیان را که طعمه‌خواران طبیعی خود را از دست داده اند (مثل گوزن‌های دم سفید و سیاه امریکایی یا جمعیت خوک‌ها در امریکا) کنترل کرد؟

آیا شکار درچنین مواردی هم به عنوان یک ابزار مدیریتی برای کاهش جمعیت‌ها نباید به کار ‌رود؟ آیا صدور پروانه شکار شمار اندکی از حیوانات جمعیتی که شواهد متقن افزایش آن دردست است برای تامین اعتبارات لازم برای حفاظت از منطقه و زیستگاه ها بدترازآن است که دست روی دست گذاشته و تماشاگر وقایع بود؟ همه این پرسش ها و صدها پرسش دیگر گویای آن است که حفاظت و مدیریت حیات وحش فرآیند پیچیده‌ای است که متکی به دانش و تجربه بشری است و باید به دست کارشناسان فن و با حمایت و پشتیبانی مردمی به انجام رسد.

متاسفانه در زمینه شکار تجربه نشان می‌دهد که ما فقط از کم و کیف شکار قانونی، آن‌هم تا اندازه‌ای آگاه هستیم و نمی‌دانیم چه تعداد از سمداران بزرگ، گوشتخواران یا حتی گونه‌هایی مثل تشی به طور غیرمجاز صید یا شکار می‌شوند. در بسیاری از موارد حتی از بزرگی یا اندازه جمعیت‌ها اطلاعات درستی نداریم. هنوز به جای «برآورد» از «سر شماری» جمعیت‌ها سخن می‌گوییم. شناختی از موالید، مرگ و میر و مهاجرت‌های هریک از جمعیت‌ها نداریم.

در ضمن نمی‌دانیم که رابطه بین شکار مجاز وغیر مجاز چیست؟ چه تعداد اسلحه مجاز و چه تعداد اسلحه غیر مجاز در دست مردم است؟ آیا وقتی سازمان از صدور پروانه شکار خودداری می‌کند، شکار غیرقانونی روبه افزایش می‌گذارد (پژوهشی که باید در چند سال گذشته که پروانه شکار صادر نمی‌شد باید صورت می‌گرفت)؟ رابطه شکار غیرمجاز با اوضاع اقتصادی مردم چیست؟

همه این نکات گویای آن است که برای اظهار نظر در زمینه شکار باید با مبانی علمی‌ پویایی‌شناسی جمعیت حیوانات وحشی و نیز جامعه‌شناسی مردمانی که در حاشیه مناطق حفاظت شده زندگی می‌کنند، آشنا بود و براساس پژوهش‌های میدانی و برای جمعیت‌های خاص سخن گفت. کاری که در اوضاع کنونی چندان راحت نیست.


کسب درآمدهای هنگفت از طریق شکار برای صاحبان قرق موضوعی است که منتقدان عنوان می‌کنند، نظر شما در این باره چیست؟

در مورد استفاده از سرمایه بخش خصوصی برای حفاظت، اطلاعات موثق موجود در باره قرق حیات‌وحش منصورآباد رفسنجان را می‌توان به طور نمونه ارائه کرد. مدیرعامل این قرق دانش‌آموخته رشته محیط‌زیست دانشگاه تهران است. بنا بر گزارش ایشان درسال ۱۳۹۹ مسوولان منصورآباد حدود 582 میلیون تومان برای حفاظت از این منطقه هزینه کردند که شامل حقوق ۹ قرقبان، هزینه بنزین و تعمیر وسایل موتوری، ساخت آبشخورها و لایروبی چشمه‌ها بوده است، اما به تعداد بیشتری قرقبان نیاز دارند، چند تن از کارکنان دفتری حقوق نمی‌گیرند، چند وسیله نقلیه نیز به تعمیرات اساسی نیاز دارند و اعتبارات لازم برای پژوهش نیز در دست نیست.

بنابراین مدیر برای مدیریت بهتر منطقه به ماهی ۱۰۰ میلیون تومان اعتبار نیاز دارد. یعنی، سالی یک میلیارد و ۲۰۰ میلیون تومان. این درحالی است که سال گذشته درآمد قرق منصورآباد از پروانه‌های شکار ۴۲۰ میلیون تومان بوده است. یعنی هنوز تا 582 میلیون تومان برای سرپا نگهداشتن منطقه ۱۶۰ میلیون تومان کمبود بودجه است که باید از کمک‌های مردمی‌تامین شود.

نخست باید بگویم تاکنون مجوز برای پنج قرق حیات‌ وحش در شورای عالی محیط‌زیست تصویب شده است. قرق منصورآباد رفسنجان با ۱۲۶ هزار هکتار، علی آباد مهریز با ۵۰ هزار هکتار وسعت، دربید یزد با 87 هزار هکتار وسعت؛ روباز یزد با 7 هزار هکتار وسعت و جاشلوبار سمنان با ۳۰ هزارهکتار وسعت. این قرق‌ها زیستگاه‌های غنی با جمعیت‌های فراوان حیات‌وحش نداشتند. در بیشتر این مناطق دامدارها همچنان فعال هستند و معادن کارخودشان را می‌کنند.

اما، به نظر می‌رسد مسوولان قرق‌ها با همکاری مردم محلی و نظارت خوب محیط‌زیست (البته تنها در استان یزد) توانسته‌اند، جمعیت‌های شکننده حیات‌وحش را تا اندازه‌ای احیا کنند. این قرق‌ها می‌توانند به افزایش جمعیت گونه‌های جانوری، شکل‌گیری حس تعلق درمردم محلی نسبت به طبیعت، ایجاد کریدورهای امن برای مهاجرت وانتشارحیات‌وحش به خصوص برای گونه‌های در خطر انقراض، ایجاد مناطق ضربه‌گیر برای مناطق حفاظت شده، کاهش تعارض میان انسان و حیات‌وحش و اشتغال‌زایی برای مردم محلی و دانش آموختگان رشته محیط‌زیست و تنوع‌زیستی بسیار موثر باشند.


نمونه‌ای سراغ دارید که قرق‌ها باعث شده باشند از منطقه‌ای حفاظت و جلوی تخریب آن گرفته شده باشد؟

حس تعلق در مردم نسبت به طبیعت در حفاظت آن اهمیت بسیار دارد. از دوران پیش از انقلاب این پرسش مطرح بود که مردم پیرامون مناطق حفاظت شده چه نفعی از این مناطق می‌برند یا درآینده خواهند برد؟ یک بار در جمع شکارچیانی از طبقه اشراف اروپا دراینسبورک اتریش که آقای ورنر ترنزا پیدا کننده دوباره گوزن زرد ایرانی در خوزستان هم حضور داشت، این پرسش را مطرح کردم وگفتم در دوران پیش از انقلاب به علت اینکه مردمی‌که در پیرامون مناطق حفاظت شده زندگی می‌کردند آنها را متعلق به خود نمی‌دانستند وسودی از شکار اشراف درآن نمی‌بردند یا به فواید بوم شناختی این مناطق واقف نبودند آنها را شکارگاه‌های سلطنتی می‌نامیدند.

به یاد دارم که دراطراف پارک ملی گلستان به همراه استاد فقیدم دکتر آنتون دووس دیدم که مردم شب‌ها کنار مزارع خود می‌خوابیدند تا خوک‌های وحشی مزاحم را با ایجاد سرو صدا از مزارع خود دور کنند. بنابراین قابل انتظار بود که پس از انقلاب این مناطق با مشکلات بسیار روبه‌رو شوند و شکاربانان، کارشناسان و مدیران استانی سازمان حفاظت محیط‌زیست مجبور شوند با دشواری‌های فراوان و با چنگ و دندان دربرابر تصرف این مناطق و شکار بی‌رویه درآنها مردانه ایستادگی کنند تا بتوانند مانع از نابودی شبکه مناطق حفاظت شده شوند. به همین دلیل و برای احترام و بزرگداشت همین جوانمردان بود که یک زیر‌گونه جبیر را به نام جعفر شکاری (Gazella benneti shekarii) که فرزند خود را در راه حفاظت از دست داده بود، نام گذاردم و هراثرکوچکی را که در این زمینه‌ها نوشته‌ام به آنان تقدیم کرده‌ام ( اطلس پستانداران ایران را ببینید).

مثال دیگری در زمینه اهمیت حس تعلق مناطق حفاظت شده به مردم را به نقل از یکی ازکارشناسان ارزنده حیات‌وحش کشور عینا بیان می‌کنم. «برای انتقال آب خلیج فارس به صنایع استان‌های کرمان و یزد باید خط لوله‌ای کشیده می‌شد. احداث این خط لوله به انضمام حریم آن و جاده دسترسی کنارش تخریب گسترده چند صد کیلومتری به دنبال داشت و زیستگاه‌های بکری را در منطقه حفاظت شده گنو (زیستگاه قوچ و میش لارستان)، منطقه حفاظت شده کوه باز (زیستگاه خرس سیاه آسیایی) و منطقه حفاظت شده دشت طارم (زیستگاه جبیر) از هم شکافت و تخریب کرد. اما کسی جلویش را نگرفت، هیچ خبرنگاری درباره‌اش ننوشت، هیچ‌کدام از افراد احساساتی حامی‌محیط‌زیست و جانوران اعتراضی نکردند و مردم محلی اطراف این مناطق حفاظت شده هم اهمیتی به موضوع ندادند چون مناطق را متعلق به دولت می‌دانستند.

 

سازمان حفاظت محیط‌زیست هم نتوانست جلوی وزارت نیرو را بگیرد، زیرا هردو زیر مجموعه یک دولتند و ازآن بودجه می‌گیرند. اما وقتی همین خط لوله به قرق منصورآباد رفسنجان رسید، شکارچیانی که 10 سال از منطقه حفاظت کرده بودند و حس تعلق نسبت به منطقه در وجودشان شکل گرفته بود، جلوی آن را گرفتند و کار را به رسانه‌ها و فرمانداری و ... کشاندند و نگذاشتند خط لوله عرض منطقه را بشکافد. آنها درنهایت کارفرمایان خط لوله را مجبور کردند تا خط لوله را از قلب منطقه به حاشیه خط راه‌آهن که در گذشته بخشی از منطقه را تخریب کرده بود جابه جا کنند.»گفته می‌شود قرق‌ها این توان را دارند که کریدورهای بین مناطق چهارگانه را امن کنند و به این ترتیب محدوده گسترده‌تری حفاظت شود، شما با این گزاره موافقید؟

قرق‌های اختصاصی می‌توانند کریدورهای امنی را برای مهاجرت حیات‌وحش به وجود آورند. شماری از فارغ‌التحصیلان دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهران در‌باره کریدور‌ها و اهمیت آنها پایان‌نامه گذرانده‌اند. در این زمینه یکی از کارشناسان حیات‌وحش نتایج مشاهدات میدانی خود را به شرح زیر برایم نوشت: «من درسال ۱۳۹۵ با دوربین‌های تله‌ای مطالعه‌ای را درباره گوشتخواران منطقه حفاظت شده کالمند و بهادران مهریز انجام دادم. ازآنجایی که چندین دوربین نیز به صورت مستمر در قرق حیات‌وحش علی‌آباد کار پایش حیات‌وحش را انجام می‌داد، با بررسی عکس‌های پلنگ در قرق علی‌آباد متوجه شدم که پلنگ نر غالب منطقه کالمند و بهادران از منطقه خارج و حدود ۹ ماه است که در قرق علی‌آباد (در حاشیه کالمند و بهادران) مستقرشده است. برای یک پلنگ چه جایی بهتر ازعلی‌آباد با حدود۱۲۰۰ راس کل و بز (جمعیتی که طی ۱۰ سال از ۵۰ به ۱۲۰۰ راس رسیده است).

مورد دیگری از اهمیت قرق‌ها درحفاظت ازگونه‌های درمعرض انقراض که مهاجرت یا جابه‌جایی‌های وسیع دارند مربوط به حضور گور درقرق منصورآباد رفسنجان است. گزارش یکی از کارشناسان در این باره چنین است : « چند سال پیش یک گور به قرق منصورآباد آمد. مسوولان قرق به محض مشاهده آن برایش قرقبان گذاشته و آن را مورد پایش مستدام قرار دادند.

این خبر برای پژوهشگری که رفتارشناسی گور را درمنطقه حفاظت شده بهرام گورقبلا مطالعه کرده بود بسیار خوشحال‌کننده بود، زیرا او می‌دانست که جمعیتی از گورها در خردادماه از منطقه خارج و به سمت شهربابک و رفسنجان می‌روند واز امنیت برخوردار نیستند. قطعا اگر منصورآباد قرق نبود به حضور گور در آن اصلا پی برده نشده و گزارش نمی‌شد؛ چه رسد به حفاظت از آن.»

قرق ها همچنین، در صورت مدیریت درست و افزایش جمعیت علفخواران می‌توانند هم به عنوان ضربه‌گیر مناطق حفاظت شده عمل کنند (در صورت جانمایی در حاشیه مناطق حفاظت شده) و هم می‌توانند با افزایش جمعیت طعمه باعث کاهش تعارض میان انسان و گوشتخواران شوند. یکی از نکات مثبت دیگر اینکه با ایجاد و توسعه قرق‌ها فرصت‌های شغلی جدیدی برای مردم محلی و دانش آموختگان رشته‌های تنوع زیستی و محیط‌زیست ایجاد خواهد شد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha