سلامت نیوز: نابودی نزدیک به 12 هزار اصله درخت جنگلی، تخریب و جابه جایی حدود 200 هزار تُن خاک ارزشمند و از بین رفتن 46 هکتار زمین کشاورزی، کمترین پیامد ساخت "سد سجارود" در استان مازندران است؛ سدی که به نام شرب مردم و البته به کام "مافیای آب" قرار است در هفته دولت کلنگ زنی شود.

قطع 12 هزار اصله درخت هیرکانی در صورت ساخت "سد سجارود" در مازندران

به گزارش سلامت نیوز در حالی که سالانه بیش از 400 میلیون مترمکعب پساب شهری و خانگی در سه استان شمالی کشور تولید و بدون تصفیه وارد رودخانه ها و سرانجام دریاچه خزر (کاسپین) می شود، مافیای مدیریت سازه محور آب، با هجومی نرم و خاموش به استان های شمالی تلاش دارد تا شمال ایران را هم مانند خوزستان به بزرگترین کارگاه سدسازی کشور تبدیل کند؛ مافیایی که با ساخت صدها سد طی 5 دهه اخیر، نه توانسته سیل را مدیریت کند و نه آب مورد نیاز مردم برای شرب و کشاورزی را تامین کند.

این در حالی است که تاکنون بیش از 37 سد در سه استان مازندران، گیلان و گلستان به مرحله بهره برداری رسیده و بر اساس برنامه های وزارت نیرو، 24 سد دیگر نیز با شعار "تامین آب شرب" در دست مطالعه و اجرا است.

حنیف رضا گلزار کارشناس ارشد خاک وآب در اینباره به "سلامت نیوز" گفت:« ساخت "سد سجارود" روی رودخانه ای به همین نام که یکی از سرشاخه های "بابلرود" است نیز با بهانه تامین آب شرب به مقدار 24 میلیون مترمکعب برای 350 هزار نفر و تامین 10 میلیون مترمکعب اّب برای 1 هزار هکتار از زمین های کشاورزی منطقه با نابودی دست کم 123 هزار مترمکعب خاک ارزشمند (معادل 200 هزار تن خاک)، در فاز ساز ساختمانی، از بین رفتن 46 هکتار زمین کشاورزی (بیش از یک میلیون تن خاک کشاورزی)، و البته از بین رفتن نزدیک به 30 هکتار جنگل هیرکانی (معادل 720هزار تُن خاک جنگلی)، و نابودی دست کم 11هزار و 780 اصله درخت و درختچه جنگلی، به نام شرب مردم و البته به کام مافیای مدیریت سازه محور آب در هفته دولت کلنگ زنی خواهد شد.»

موافقت کمیته ارزیابی محیط زیستی !

او افزود:« خنده دار است که در "گزارش های ارزیابی اثرات زیست محیطی" بسیاری از این سدها، واژگانی همچون «تنظیم آب رودخانه» و یا بدتر از آن «تضمین حقابه محیط زیست» و یا «جلوگیری از هدر رفت آب شیرین به داخل دریا» به چشم می خورد. واکاوی هرکدام از این ادعاهای طرح شده در این گزارش های رسمی، جز اثبات بی اطلاعی از الفبای محیط زیست و اکوسیستم از سوی تدوین کنندگان و بدتر از همه تصویب کنندگان این گزارش های ارزیابی، نتیجه دیگری ندارد.»

این کارشناس محیط زیست درحالی که موافقت کمیته ارزیابی زیست محیطی با چنین پروژه هایی را شگفت آور خواند گفت:« محل پرسش و افسوس است که چرا و چگونه سازمان حفاظت محیط زیست گزارش های اثرات ارزیابی محیط زیستی چنین پروژه هایی را تصویب و تایید می کند؟»

او گفت:« تفکر شوم مدیریت سازه محور آب و بلندگوهای مافیای آب، اگرچه تلاش همه جانبه خود را برای توجیه ضرورت احداث سد سجارود به بهانه تامین آب شرب و تامین آب پایدار بخش کشاورزی و ایجاد اشتغال و درآمد برای مردم منطقه متمرکز کرده است ولی هیچ توجه و تلاشی برای جلوگیری از انتقال حقابه 160 تا 240 میلیون مترمکعبی استان مازندران از سرشاخه های "رود هراز" به تهران و یا ساخت سد "فینسک" و انتقال حقابه "تجن" به سمنان ندارد و در قبال این طرح های انتقال آب بین حوضه ای، سکوت مطلق اختیار کرده است.»

گلزار معتقد است اگر عملیات انتقال آب سرشاخه های هراز به تهران اجرایی شود، دست کم 13 تا 20 هزارهکتار از شالیزارهای دشت هراز از بین خواهد رفت.»

سیاست مدیران استانی

او می گوید:« سیاست مدیران استان در قبال این برنامه انتقال آب تاکنون سکوت بوده، چراکه همه می دانند تا زمان بهره برداری این طرح، دوره مدیریتشان به پایان رسیده است. ولی به هر حال طی چند سال آینده این اتفاق می افتد و چندین هزار خانوار شالیکار در دشت هراز باید با کشت برنج خداحافظی کنند.»

این کارشناس ارشد خاک واب تاکید می کند که الگوی مدیریت آب در استان های شمالی و مازندران باید تغییر کند. به اندازه کافی و حتی بیشتر از توان اکولوژیکی منطقه، سد ساخته شده است و ساخت سدهای بیشتر از این چیزی که تاکنون ساخته شده جز آسیب های اقتصادی و زیستی و امنیتی، هیچ دستاورد دیگری برای کشور و منطقه ندارد. احداث واحدهای تصفیه پساب در استان های شمالی باید جایگزین ساخت سدهای متعدد و ویرانگر شود.»

نبود سیستم بازچرخانی آب

بر اساس آمارها سالانه بیش از 160 میلیون مترمکعب پساب خانگی و شهری، تنها در مازندران تولید می شود که بخش عمده آن وارد رودخانه های استان شده و ضمن آلودگی رودخانه ها و منابع آب زیرزمینی، سرانجام به دریاچه کاسپین می ریزد.

به باور گلزار، با نگاهی به این امار و ارقام این پرسش مطرح می شود که چرا ساختار مدیریت منابع آب استان توان طراحی و اخذ بودجه های کلان برای ساخت سدهای متوالی را دارد؛ ولی برای اجرای سیستم یکپارچه جمع آوری فاضلاب شهری و تصفیه و بازچرخانی آن اقدامی نمی کند؟

به عبارت دیگر چرا برای سدسازی و انتقال آب پول هست؛ ولی برای بازچرخانی پساب پول نیست؟ اینجاست که حقانیت کاربرد اصطلاح "مافیای آب" مشخص می شود؛ اصطلاحی که هنوز بسیاری در سطح کلان حکمرانی آب، وجود آنرا از اساس منکر می شوند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha