به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه پیام ما،اینکه چطور مردم میتوانند به حفاظت کمک کنند؟ آیا باید بخشی از هزینههای حفاظت را به عهده داشته باشند یا لازم است از برخی برنامههای توسعهای چشم بپوشند؟ از سوی دیگر حفاظتگرایان اعم از دولتی یا کارشناسان مستقل ارتباطشان با جامعه چطور تعریف میشود؟ در گفتوگو با رضا گلجانی پژوهشگر حیات وحش دانشگاه داکوتای جنوبی از او در این باره پرسیدیم.
در سالهای اخیر بحث حفاظت مشارکتی را بارها از مسئولان محیط زیست شنیدهایم، زمانی که از این شکل حفاظت سخن میگوییم از مشارکت چه کسانی حرف میزنیم؟
حفاظت از حیات وحش زمانی پایدار میشود که بر اساس خواست و میل مردم باشد و تصمیمات مدیریتی بر اساس نظر اکثریت و حفظ حقوق اقلیت انجام شود. به عبارتی رعایت اصول مردمسالاری در حفاظت از حیات وحش ضامن پایدار بودن آن است. یک مدیر حیات وحش با ذینفعان مختلف مواجه و وظیفهاش گرفتن تصمیمات بهینه برای تامین منافع حداکثری و ضرر حداقلی تمام ذینفعان است.
پیدا کردن یک نقطه تعادل که در آن ذینفعان مختلف با کمترین خسارت ممکن بیشترین منفعت را ببرند. به طور مثال، در یک منطقه که زیستگاه حیات وحش هم است، عدهای از مردم محلی دامداری میکنند، در سطح استان مدیریت استان خواهان احداث یک جاده برای کوتاه کردن مسیر بین دو شهر است و در سطح ملی دولت به دنبال اکتشاف یک معدن. از سوی دیگر عدهای خواهان حفاظت حداکثری از زیستگاه با ممنوع کردن تمام اشکال توسعه هستند.
این گروهها همه ذینفعانی هستند که یک مدیر حیات وحش باید با در نظر گرفتن خواستههای آنها در نهایت تصمیمی بگیرد که با در نظر گرفتن مطالباتشان، حفاظت از حیات وحش در درازمدت تضمین شود. به عبارتی مدیریت مشارکتی مقولهای فراتر از ممنوع کردن یا مجوز دادن است.ما اعتماد مردم را به خاطر نگاه از بالا به پایین و دستوری بسیار ضعیف کردهایم. مدیران باید برنامههایی را تدوین کنند که در آنها حفاظت از حیات وحش در نهایت باعث افزایش رفاه جامعه میشوند و با ترویج و آموزش این برنامهها اعتماد مردم را بازسازی کنند
حال ابزارهای مدیریت مشارکتی چه هستند؟ اولین ابزار، استقرار سیستمی است که مردم بتوانند نظر و اراده خودشان در نحوه مدیریت حیات وحش را اعمال کنند. به عبارتی، مردم بتوانند در انتخاب مدیران حیات وحش نقش داشته باشند. اما چگونه؟ تصمیمات مدیریت حیات وحش در مقیاسهای مختلف گرفته میشوند؛ از تصمیمات محلی توسط مدیران محلی تا تصمیمات ملی توسط مدیران ملی.
اولین ابزاری که مدیران احتیاج دارند، آگاهی از این است که مردم چه میخواهند؟ آیا قوانین بالادستی بر اساس خواست و نظر مردم است؟ برای مهیا کردن این ابزار، میتوان از مکانیزمهای مشارکت مردم در مدیریت کشور در مدیریت حیات وحش هم استفاده کرد. مثلا در سطح محلی، مقولات مربوط به مدیریت حیات وحش را وارد کارزارهای انتخابات شوراهای روستا و شهر کرد.
ذینفعان، درباره طرحهای خود مردم را آگاه کنند و در نهایت مردم تصمیم بگیرند چه چیزی را ترجیح میدهند. علاوه بر آن در سطح استان، سمت و سوی مدیریت حیات وحش در انتخاباتهای مجلس قانونگذاری و در سطح ملی هم در انتخابات ریاست جمهوری مطرح شوند. به این صورت قوانین بر اساس خواسته مردم تصویب میشوند، مدیران محلی بر اساس خواستههای مردم تصمیمات مدیریتی میگیرند و اکثریت با تصمیمهای مدیریتی همراه میشوند و اقلیت برای جلب نظر مردم تا انتخابات بعدی تلاش میکنند.
ابزار مهم بعدی، مطالعات علمی است. مطالعاتی که نشان دهند چگونه میتوان به تصمیمهای بهینه رسید. چگونه میتوان با در نظر گرفتن خواستههای متعدد و گوناگون به شکلی تصمیمگیری کرد که ذینفعان مختلف با حداقل خسارت بیشترین سود را ببرند. به عنوان مثال چگونه میتوان هم رشد اقتصادی جامعه را تضمین کرد، هم رفاه معنوی مردم را درنظر داشت و هم پایداری جمعیتهای حیات وحش را تضمین کرد. اینکه چطور پارک ملی گلستان با مساحت قابلتوجه خودش میتواند هم باعث ارتقای کیفیت زندگی مردم محلی، افزایش کیفیت زندگی مردم استان و در نهایت باعث ارتقای کیفیت زندگی مردم کل کشور شود.
مدیران حیات وحش برای استقرار مدیریت مشارکتی باید ابتدا مکانیزمی را تعریف کنند که به وسیله آن بتوانند به یک جمعبندی از خواستههای مردم برسند. مردم باید در اتخاذ تصمیمهای مدیریتی نقش داشته باشند و در نهایت تصمیمهای با پشتوانه مطالعات علمی و نظر مردم گرفته شوند.مردمسالاری در مدیریت حیاتوحش در کشورهای اطراف ایران مثل تاجیکستان و پاکستان و یا بسیاری از کشورهای آفریقایی در مدلهای مختلف نتایج بسیار مثبتی داشته است. در ایران ساختارهای مشارکت دادن نظر مردم به ویژه در مقیاس محلی وجود دارد
در اغلب موارد بین خواست مدیران، مردم و حفاظتگرایان همخوانی وجود ندارد و همین باعث شده نزد مسئولان محیط زیست به محیط ایست تعبیر شود. چطور در ایران که هرگونه ورود به مناطق و دخالت در آن به واسطه نظارت اندک ممکن است به تخریب منجر شود میتوان بین این سه بخش به تفاهم رسید؟
باید از حفاظت تک بعدی به سمت حفاظت چند بعدی حرکت کرد و برخلاف حفاظت مطلق (protection) که یک ذینفع دارد به ذینفعهای مختلف نگاه کرد. رشد اقتصادی و رفاه اجتماعی دو دسته مهم دیگر ذینفعان هستند که باید هم وزن با حفاظت مطلق در نظر گرفته شوند و معیار تغییر وزن دادن هر کدام، نظر اکثریت مردم در مقیاسهای مختلف باشد. در نهایت مدیر حیات وحش با کمک تحقیقات علمی باید تصمیمی بگیرد که پایدار ماندن جمعیتهای حیات وحش را با در نظر گرفتن وزن مطالبات ذینفعان مختلف تضمین کند.
برخی معتقدند مدلی که شما پیشنهاد میدهید ممکن است در کشورهای توسعهیافته امکان اجرا داشته باشد اما در ایران که ما با چالشهای مختلف مواجهیم چنین رویکردی به از دست دادن محدود سرمایههای ما در حوزه حیاتوحش و… منجر میشود. شما در این باره چه فکر میکنید؟
مردمسالاری در مدیریت حیات وحش در کشورهای اطراف ایران مثل تاجیکستان و پاکستان و یا بسیاری از کشورهای آفریقایی در مدلهای مختلف نتایج بسیار مثبتی داشته است.
در ایران ساختارهای مشارکت دادن نظر مردم به ویژه در مقیاس محلی وجود دارد. انتخابات شوراهای شهر و روستا و حتی شورایاری محلهها میتوانند نقش مهمی در ارتقا تصمیمگیریهای مدیریتی داشته باشند. تصمیماتی مثل مدیریت حیوانات شهری میتواند تبلور خواست مردم در انتخابات شوراهای محلهها باشند.
تصمیمهای مدیریت دام و چرا میتوانند بر اساس نظر اکثریت مردم در انتخابات شوراهای شهر و روستا انجام شوند. حاکم کردن از بالا به پایین یک دیدگاه (حفاظت مطلق) آسیبهای فراوانی از جمله قاچاق محصولات طبیعی، درگیریهای خونبار بین مردم و ضابطان قضایی، افزایش شکار غیر مجاز را به دنبال داشته است. مدیران حیات وحش باید با کمک تحقیقات علمی راهکارهای مناسب برای اجرای خواستههای مردم را پیدا کنند. دست کم شمردن علم و عدم وجود پیوستگی در زنجیره تولید علم و اجرا فقط در صنعت نیست و در مدیریت منابع طبیعی هم وجود دارد. باید با تقویت این پیوستگی، تولید علم حفاظت از حیات وحش را عملگرا و علم را وسیلهای برای خدمت به جامعه تعریف کرد.
حمایت از حیاتوحش لزوما از طریق ایستادگی در برابر خواست مردم و سرکوب آنها نباید انجام شود. بلکه در عوض بایستی آموزش صحیح و افزایش آگاهی مردم در اولویت قرار گیرد. اینکه مردم این حرف را باور کنند که هدف از حفاظت از حیاتوحش افزایش رفاه مادی و معنوی جامعه است نه محدود کردن آن. ما اعتماد مردم را به خاطر نگاه از بالا به پایین و دستوری بسیار ضعیف کردهایم. مدیران باید برنامههایی را تدوین کنند که در آنها حفاظت از حیات وحش در نهایت باعث افزایش رفاه جامعه میشوند و با ترویج و آموزش این برنامهها اعتماد مردم را بازسازی کنند.
شما از مردمسالاری در حیات وحش صحبت میکنید. اگر بخواهید اولین گام در رسیدن به این مردمسالاری را تعریف کنید کدام مورد را برمیشمرید؟
برای ترویج مردمسالاری در مدیریت حیاتوحش میتوان ابتدا آن را در مقیاسهای محلی پیاده کرد تا بتواند باعث ایجاد الگو در مقیاسهای بزرگتر شود. میتوان برای مدیریت حیوانات شهری، از شورایاریهای محلات بهره برد و از ظرفیتهای آنها برای جمعبندی نظر مردم استفاده کرد. در گامهای بعد میتوان گفتوگوها و حمایتها و مخالفتهای مجازی و واقعی در ارتباط با مدیریت مناطق را به سمت کارزارهای انتخاباتی شوراها هدایت کرد تا در نهایت مردم با شنیدن نظرات مختلف تصمیم بگیرند.
حفاظت از حیات وحش در ایران تا حدودی شبیه داستان صنعت خودرو شده است. دنیای بیرقیبی که در آن عدم وجود رقابت با ذینفعان دیگر به واسطه نگاه دستوری متولیان حفاظت باعث ضعیف شدن شتاب توسعه علمی و فنی شده است. با وارد کردن حفاظت از حیاتوحش به انتخاباتها، حافظان حیات وحش مجبور میشوند بیشتر به علم و دانش رجوع کنند تا بتوانند در برابر رقبا دست بالاتر داشته باشند. واضح اگر بگویم، دلیل عمده کمرنگ بودن علم در تصمیمهای مدیریتی حیات وحش، به واسطه عدم رقابتی بودن و انحصاری بودن مدیریت حیاتوحش به حفاظت مطلق بوده است. دو گانه یا همه چیز یا هیچ چیز باعث شده کمتر به علم و دانش و بیشتر به قوه قهریه احتیاج باشد.
و اگر نتیجه این تجربه در مقیاس محلی مناسب باشد باز با توجه به تفاوت مناطق به نظر شما قابل تعمیم است؟ یا ما نیازمند مجموعهای از رویکردها با توجه به مختصات هر منطقه هستیم؟
در هر صورت مکانیزم تعریف شده در کشور برای دخیل کردن نظرات مردم انتخابات در مقیاسهای مختلف است. اگر هم میخواهیم مکانیزم جدیدی تعریف کنیم باید ابتدا ظرفیتهای موجود را بررسی کنیم و ببینیم در چه مواردی و در چه چارچوبی نیاز به مکانیزمهای جدید داریم. مهم این است که نظر مردم از مقیاسهای محلی تا مقیاس ملی در تصمیمات مدیریت حیات وحش دخیل شوند تا بدین صورت مردم در تعیین سرنوشت حیاتوحش مشارکت داشته باشند.
نظر شما