سه‌شنبه ۲۳ اسفند ۱۴۰۱ - ۱۱:۵۰
کد خبر: 352135

وقتی عاشق کسی می‌شویم، این رابطه برای خودش دنیای خصوصی می‌شود. اسرار، آسیب‌ها و تجربیات دوران کودکی آزادانه با قصد شناخته شدن، پذیرفته شدن و حمایت از طرف دیگر به اشتراک گذاشته می‌شوند.

شریک زندگی شما درمانگر شما نیست

به گزارش سلامت نیوز به نقل از وری ول مایند، با گذشت زمان، شرکای ما به فضایی امن برای درک و تأمل مشکلات، اضطراب ها و ناامنی های ما تبدیل می شوند. اما آیا خطر تحمیل ناخواسته وزن شفا بر دوش آنها نیز وجود دارد؟

چرا ما در روابط شریک هستیم؟

به گفته مشاور بهداشت روان دارای مجوز، هوی تینگ کوک، «وقتی یک شریک چیزی را به اشتراک می‌گذارد، معمولاً خواهان تأیید یا ایجاد ارتباط است. این نوعی صمیمیت زمانی است که فرد به اندازه کافی در رابطه احساس امنیت می کند که در مورد به اشتراک گذاشتن افکار و احساسات خود در مورد چیزی صادق باشد.»

وقتی دو نفر در حال ساختن یک زندگی هستند، بستر رابطه اغلب بر اساس عاطفه و صداقت ساخته می شود. هرچه بیشتر در مورد شریک زندگی خود بدانیم، بیشتر درک می کنیم که چگونه او را دوست داشته باشیم و از او قدردانی کنیم.

یک مطالعه در سال 2019 در مورد دلبستگی در بزرگسالان جوان نشان داد که به اشتراک گذاشتن احساسات، نوعی صمیمیت است که اغلب به عنوان راهی برای کشف خود در رابطه با دیگران و ایجاد پایه و اساس یک ارتباط پر رونق و پایدار استفاده می شود.

خارج از پیوند عاطفی عاشقان با هم، مطالعات دیگر نیز نشان می‌دهد که افشای سالم احساسات می‌تواند به درک بالاتری از نزدیکی منجر شود و رابطه را تقویت کند. وقتی کسی به دنیای ما دسترسی پیدا می کند که عمیق ترین احساسات و درونی ترین افکار ما را در بر می گیرد، دیوارها فرو می ریزند. با گذشت زمان، صمیمیت بین طرفین به حدی می رسد که بتواند مشکلات فردی و متقابل را با هم حل کنند.

خوب است که کسی را برای ابراز احساسی کامل ما داشته باشیم. اما مرز باریکی بین به اشتراک گذاشتن آسیب های دوران کودکی برای یادگیری در مورد مشکلات و فشار دادن پویایی با مراقبت بیش از حد یا رنجش احتمالی وجود دارد.

بیایید بررسی کنیم که یک شریک عاشقانه در یک رابطه چه مسئولیتی دارد و چه مسئولیتی ندارد. ویژگی های بارز یک رابطه سالم شامل پاسخگویی، حمایت، گوش دادن، درک مراقبت، برقراری ارتباط، دوست داشتن، ارزش گذاری و نشان دادن علاقه به یکدیگر است.

در دسترس بودن عاطفی همچنین می تواند مانند حساس بودن به نیازها، پیمایش در فراز و نشیب های زندگی و درگیر شدن در حل تعارض سالم برای تقویت پیوندهای صمیمی به نظر برسد. این نوع متقابل، عشقی مغذی با محدودیت های روشن ایجاد می کند.

اشکال مختلف پشتیبانی سالم

هنگامی که ما از شریک زندگی خود مراقبت می کنیم، علاقه خاصی داریم که به او در گذر از آزمایش ها و مصیبت هایشان کمک کنیم. با این حال، همین میل می تواند ناخواسته رابطه متقابل را به یک رابطه همبسته تبدیل کند که با مزایای رشدی که فرد می تواند در درمان به دست آورد مقابله کند و در نتیجه ممکن است پیامدهای منفی داشته باشد.

همانطور که شاندل هتر-گری ، مشاور سلامت روان می گوید: «شریک های ما اغلب ما را بهتر از دیگران می شناسند. آنها در مورد پویایی خانواده، تجربیات گذشته، نگرانی ها، اهداف و رویاهای ما می دانند. ما برای حمایت به آنها تکیه می کنیم. و با این حال، آنها نمی توانند درمانگر ما باشند.»

او می‌گوید: «تلاش برای قرار دادن شرکای خود در این نقش می‌تواند به ما آسیب برساند و تأثیر منفی دائمی بر رابطه داشته باشد». شاخص هایی که ممکن است یک شریک به درمان نیاز داشته باشد این است که احساس سنگینی می کند و ما مطمئن نیستیم که چگونه کمک کنیم، فشار برای کمک ایجاد می شود، یا احساس می شود رابطه نامتعادل است و ما نمی توانیم نیازهای خود را برآورده کنیم.»

شرکای ما اغلب ما را بهتر از دیگران می شناسند. آنها در مورد پویایی خانواده، تجربیات گذشته، نگرانی ها، اهداف و رویاهای ما می دانند. ما برای حمایت به آنها تکیه می کنیم و با این حال، آنها نمی توانند درمانگر ما باشند.

به این دلایل، مهم است که شریک زندگی ما تنها یکی از بسیاری از مواردی باشد که به آن تکیه می کنیم. یک مطالعه در مورد تاب آوری عاطفی نشان داد که دسترسی به یک شبکه اجتماعی غنی و کاربردی با دوستان و خانواده می تواند مزایای مختلفی از جمله کاهش استرس و بهبود اختلالات خلقی را افزایش دهد.

چرا درمان ممکن است مفید باشد

کوک می گوید:«برای موثر بودن در زمانی که فردی حامی هستید، همیشه از شریک زندگی خود بپرسید که در لحظه به چه چیزی بیشتر نیاز دارد. آیا آنها مشاوره می خواهند یا از کسی می خواهند که بدون قضاوت و بازخورد به او گوش دهد؟ گاهی اوقات یک شریک فقط فضایی برای داد و فریاد و شکایت می خواهد.». اگر شریک زندگی شروع به ارائه توصیه های ناخواسته کند، ممکن است شریک دیگر واقعا ناراحت شود یا احساس نارضایتی کند، زیرا آنها بیشتر به دنبال حمایت عاطفی هستند تا رفع مشکل.

هنگامی که به حد مجاز رسید، اینجاست که یک متخصص بهداشت روان وارد عمل می شود. درمان می تواند کیفیت زندگی فرد را به طور چشمگیری با فراهم کردن فضای خصوصی برای صحبت در مورد مشکلات خود و تغییر معنای تجربیات خود برای راهبردهای مقابله ای سالم تر، بهبود بخشد.

آنچه آن را بسیار مؤثر می کند این است که رابطه درمانی حرفه ای و ذاتاً یک طرفه است تا بیمار بتواند مراقبت متمرکز و عینی مورد نیاز را دریافت کند. یک درمانگر از آموزش و تجربه برخوردار است تا به طور مشترک با مراجعین یک برنامه درمانی برای بهبود مورد نظر ایجاد کند و دیدگاه ها، ابزارها و شیوه های جدیدی را برای تغییر سالم و پایدار ارائه دهد.

یک شریک عاشقانه ممکن است بهترین نیت را برای کمک داشته باشد، اما ممکن است که دانش، ابزار، مجموعه مهارت یا ظرفیت لازم برای کمک در سطح مورد نیاز را نداشته باشد. از سوی دیگر، یک درمانگر کاملاً بر رشد و بهبودی مشتری خود متمرکز است.

شرکای ما نمی توانند همه چیز باشند

وقتی کسی به حرف های معشوقش گوش می دهد که مشکلی مداوم را تحمل می کند، ممکن است بخواهد راه حل هایی ارائه دهد زیرا نمی خواهد شریکش را رنجیده ببیند. با این حال، با اتخاذ این رویکرد حل مشکل، شریک ممکن است شرایط را بحرانی تر کرده و حل مسئله را پیچیده تر از قبل و درمان را سخت تر کند.

شریک همسو می‌تواند نظرات و احساسات خود را داشته باشد که می‌تواند بر توصیه‌های او تأثیر بگذارد، یا ممکن است در بیان احساسات واقعی خود احساس ناراحتی کند، زیرا ممکن است شبیه به خیانت باشد. یا بدتر از آن، شریک کمک کننده ممکن است احساس کند که از نظر عاطفی نادیده گرفته شده است زیرا مشکلات طرف مقابل روابط را تحت تأثیر قرار می دهد.

اگرچه کمک ممکن است به عنوان یک عمل عشقی انجام شده باشد، اما وقتی حمایت بیش از حد سنگین باشد، همچنین می تواند شریک زندگی را از بررسی افکار و احساسات خود برای رسیدن به پاسخ های خود و رشد که هدف درمان است، منصرف کند.

چگونه بفهمیم که آیا از شریک زندگی خود به عنوان درمانگر خود استفاده می کنید؟

اگر هنوز مطمئن نیستید که ه از شریک زندگی خود به عنوان یک درمانگر استفاده می کیند، در اینجا چند علامت وجود دارد که به شما کمک می کند تفاوت را تشخیص دهید:

رابطه به هم وابسته است

هم وابستگی به عنوان رابطه ای تعریف می شود که هر فرد درگیر از نظر ذهنی، عاطفی، فیزیکی و یا معنوی به دیگری متکی باشد. هنگامی که یکی از شرکای خود زمان، انرژی و تمرکز بیش از حد خود را به یک فرد اختصاص می دهد، می تواند منجر به عدم تعادل شدید قدرت شود.

شما ممکن است بیش از حد به تنظیم احساسات خود فقط با شریک زندگی خود متکی شوید و فقط از توصیه های او استفاده کنید که می تواند ناخواسته روابط را بیش از حد سنگین کند. همچنین ممکن است شریک جنسی در مورد بیان نظرات خود دچار تردید شود که می تواند منجر به احساسات ابراز نشده و ناامیدی شود.

دینامیک یک طرفه احساس می کند

روابط سالم مستلزم دادن و گرفتن است. به زبان ساده، در این شرایط، یک نفر بیشتر از دیگری حمایت دریافت می کند. ممکن است شریک عاطفی در ابتدا از ارائه این همه حمایت هیجان زده شود، اما فراموش کردن نیازها و اولویت های عاطفی برای آنها با گذر زمان سخت تر می شود.

از آنجایی که شریک نیازمند وابستگی خود را تشدید می کند، شریکی که به او کمک می کند ممکن است به جای اینکه در یک رابطه متقابل برابر باشد، بیشتر احساس می کند که یک مراقب است. با گذشت زمان، فشار می تواند باعث شود آنها احساس کمبود کنند.

مسائلی که در مورد آنها به کمک نیاز دارید عمیق هستند

این یک چیز است که احساسات خود را با کسی در میان بگذارید و یک چیز دیگر این است که از او بخواهید کل داستان زندگی شما را باز کند تا به بهبودی شما کمک کند. صحبت کردن با شریک زندگی خود در مورد همکار ناامیدکننده یا مشکلی که با اعضای خانواده وجود دارد متفاوت از این است که شریک زندگی تان عمداً شما را در بهبودی راهنمایی کند و او را مسئول رسیدگی شما کند. این مسئولیت برای شریک زندگی شما بسیار بزرگ است، مهم نیست که چقدر عالی باشد.

احساسات طاقت فرسا منجر به اجتناب می شود

وقتی رنج می برید، شریک زندگی شما می خواهد هر کاری که می تواند انجام دهد تا مطمئن شود که شما احساس بهتری دارید. اما اگر از شریک زندگی خود به عنوان درمانگر خود استفاده می کنید، می تواند بر نحوه ابراز محبت شما و به اشتراک گذاشتن شادی با هم تأثیر بگذارد. این سطح از مراقبت می تواند منجر به احساسات طاقت فرسا شود که در آن یکی یا هر دوی شما ممکن است به دلیل شدت آن شروع به کناره گیری یا دوری از یکدیگر کنید.

خطرات اشتراک بیش از حد

کوک توضیح می‌دهد: «زمانی که ما شروع به تجربه احساسات ناراحت‌کننده مانند رنجش، ناامیدی و آزار می‌کنیم در حالی که فردی حامی هستیم، نشانه آن است که وارد مرحله ی کمک کردن بیش از حد شده ایم. «[در عوض] تمرین کنید که به شریک زندگی با شفقت بیشتر از همدلی پاسخ دهید. همدلی زمانی است که ما عواطف شریک زندگی خود را احساس می کنیم و حتی در رنج او با او همراه می شویم. در حالی که شفقت به ما این امکان را می دهد که از احساسات شریک زندگی خود یک قدم فاصله بگیریم و در مورد آنچه می توانیم برای کمک انجام دهیم فکر کنیم. »

هتر-گری معتقد است که حفظ مرزهای قوی در یک رابطه ضروری است. وقتی مشکلات خود را به شریک زندگی خود می سپاریم، او می گوید که می توانیم به آنها دسترسی بیشتری به دنیای عاطفی، افکار، زمان و فضای فیزیکی خود بدهیم که می تواند به قیمت خودمختاری، فردیت و احساس هویت ما تمام شود.

شریک مسئولیت بیش از حد بر عهده می گیرد

یادداشت‌هایی که برای پردازش عاطفی ما به شرکای ما تکیه می‌کنند، می‌توانند فشار زیادی را بر شریک زندگی‌مان وارد کنند تا چیزهایی را که می‌توانند به رنجش تبدیل شوند، اصلاح کنند. این کار به اندازه مراجعه به یک درمانگر موثر نخواهد بود و می تواند منجر به بدتر شدن مشکلات شود. یک شریک در زمینه مشاوره بهداشت روان آموزش ندیده است و حتی اگر هم باشد، نمی تواند بی طرف باشد. دلیلی وجود دارد که چرا از نظر اخلاقی و قانونی، درمانگران نمی توانند اعضای خانواده یا افرادی را که می شناسند درمان کنند.

دکتر دیوید هلفند، روان‌شناس دارای مجوز، می‌گوید که اشتراک‌گذاری سالم هنوز هم می‌تواند انجام شود، اما با محدودیت‌هایی تا شریک درخواست‌کننده از نظر کیفیت مراقبت از نظر عاطفی وابسته نشود و شریک کمکی از سلامت روان او محافظت کند. درد و دل با شریک زندگی اغلب مفید نیست زیرا رابطه را با احساسات منفی پر می کند. اگر قرار است در مورد تجربیات عاطفی عمیق با شریک عاشقانه خود صحبت کنیم، آن را سازنده کنید. دریابید که چرا چیزی اینقدر محرک است، آنها برای مدیریت عامل استرس زا چه کاری می توانند انجام دهند، یا یک حواس پرتی سالم پیدا کنید که هر دوی شما بتوانید برای کاهش تنش درگیرش شوید.

او ادامه می‌دهد: «اگر همسری بتواند در حین ابراز همدلی و مهربانی به شریکش گوش دهد، احتمالاً رابطه را تقویت می‌کند. اگر با شریک زندگی‌مان مشکلی داریم، خوب است که با او همدردی کنیم. با این حال، اگر آن تجربه باعث بازگشت تروما می شود، وقت آن است که از حمایت حرفه ای استفاده کنید.

ایجاد تعادل سالم

اگر در یادگیری اینکه چه چیزی را باید نگه دارید یا چه چیزی را با شریک خود به اشتراک بگذارید مشکل دارید، هتر-گری محدودیت های یادگیری را توصیه می کند. این فرآیند شامل روشن شدن در مورد آنچه برای به اشتراک گذاشتن ضروری است، که شامل مرزها، نیازها، انتظارات، و سابقه مرتبط است که فرد احساس راحتی می‌کند، می شود.

برای هر چیز دیگری، او ارائه پشتیبانی عمدی را بدون پرش به حالت حل مسئله توصیه می کند. یک رویکرد این است که آنها را توانمند کنیم تا مشکلاتشان را مدیریت کنند و از آنها سؤالاتی بپرسند که مالکیت آنها را بر عهده دارند. این می تواند مانند گوش دادن به آنها و پرسیدن اینکه آنها می خواهند در مورد مشکل چه کاری انجام دهند یا اینکه چگونه بهتر است از آنها در هنگام بررسی گزینه های خود حمایت کنیم، به نظر برسد.

مرزها را شناسایی کنید

هتر-گری می‌گوید: «اگر احساس می‌کنیم نمی‌توانیم به شریک زندگی‌مان آنطور که نیاز دارد کمک کنیم، یک شکست یا اظهارنظر منفی درباره ما نیست. «مرزها باعث صمیمیت سالم در روابط می شود. لازم نیست هر راز، آرزو یا تجربه ای به اشتراک گذاشته شود.»

هلفند پیشنهاد می کند که استفاده از فرا ارتباطات قبل از ورود به یک موضوع به مدیریت انتظارات احساسی کمک می کند. به عنوان مثال: «من می خواهم در مورد روز کاری امروزم صحبت کنم و کاملاً وحشتناک بود. اشکالی ندارد اگر بیشتر به اشتراک بگذارم؟» سپس به شریک زندگی اجازه دهید پاسخ دهد و صادق باشد که آیا اکنون زمان خوبی است یا شاید شما دو نفر بتوانید زمانی دیگر در آینده که آماده حضور کامل و گوش دادن هستند، مذاکره کنید.

هلفند توصیه می‌کند که در مورد جستجوی خارج از شراکت برای حمایت گفتگو کنید. به آنها بگویید که آنها را دوست دارید و فکر می کنید که یک حرفه ای برای کمک واقعی مناسب تر است. پیشنهاد کمک به آنها برای یافتن شخصی یا حتی شرکت در اولین جلسه نیز می تواند به آنها کمک کند که بیشتر احساس حمایت کنند.

ممکن است بخواهیم شرکایمان همه چیز ما باشند، اما قرار است آنها فقط بخشی شگفت انگیز از دنیای ما باشند، نه همه آن. برای اطمینان از اینکه رابطه شما بخش سالمی از زندگی شما باقی می ماند، ادغام یک سیستم حمایتی قوی و یک درمانگر قابل اعتماد کلید یک استراتژی خوب سلامت روان است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha