این روزها به دلیل افزایش برخی کالاهای اساسی و درآمد پایین کارگران تامین معیشت برای نیمی از جامعه سخت شده است. چه‌بسا دیروز تیتر برخی رسانه‌ها مانند روزنامه اعتماد نشان از افزایش قیمت مرغ به کیلویی ۱۰۰ هزار تومان بود.

در عرض یک دهه 11 میلیون نفر زیر خط فقر رفتند/ زندگی بسیاری از خانواده ها در کانکس و چادر

به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه جهان صنعت، طبق رصدهای میدانی قیمت کیلویی گوشت هم از ۳۰۰ هزار تومان گذشته است. یک کیلو برنج لاهیجان هم به ۱۰۰ هزار تومان رسیده است. قیمت دیگر کالاهای اساسی مانند تخم‌مرغ، نان و حبوبات هم افزایش عجیبی داشتند. در چنین شرایطی حقوق کارگران از هفت میلیون تومان شروع و در ۹ میلیون و دویست هزار تومان ختم به خیر می‌شود. به عقیده بسیاری از اقتصاددانان درآمدهای کارگران حتی بخشی از هزینه‌های آنها را هم کفاف نمی‌دهد، چراکه خط فقر در سال‌های پایانی دهه ۱۳۹۰ روندی صعودی داشته و در سال ۱۴۰۱ نیز حدودا رشدی ۶۵ درصدی را رقم زده است.

بررسی‌ها نشان می‌دهد نرخ فقر در کل کشور حدودا ۳۰ درصد بوده و در عرض یک دهه ۱۱ میلیون نفر به جمعیت زیر خط فقر کشور افزوده شده است. بنابراین اگر تا چند سال قبل دغدغه کارگران این بود که بعد از پرداخت اجاره خانه، تا پایان ماه برای خورد و خوراک و هزینه‌های فرزندان کم نیاورند، این روزها دغدغه این است که اگر همه حقوق را بدهند، بازهم یک سقف مطمئن بالای سر نخواهند داشت.

به همین دلیل است که کارگران به خصوص حداقل‌بگیران، عطای زندگی در شهرهای بزرگ مثل تهران، اصفهان و مشهد را به لقای گرانی اجاره خانه بخشیده‌اند و به دنبال مسکنی ارزان‌تر در حاشیه‌ها یا دورتر از حاشیه‌ها هستند؛ آن مناطقی که تا چند سال پیش بافت روستایی محسوب می‌شد، امروز دارای دفاتر معاملات املاک است و آپارتمان‌های کوچک و متراکم را به قیمت دو سه سال قبل تهران به طبقات فرودست کرایه می‌دهند؛ نمونه‌اش، حاشیه‌های کرج و ورامین است که به مقصد نهایی کارگران و مزدبگیران کم‌درآمد برای تامین مسکن اجاره‌ای تبدیل شده است. در این شرایط، زندگی سخت است و وقتی کرایه خانه می‌دهی، سخت‌تر هم می‌شود؛ حتی خرج خورد و خوراک یک نفر در ماه، حدود یک‌سوم یا یک‌چهارم کل حقوق است!


هزینه‌های سرسام‌آور خوراک


علی، یک کارگر ساده با ماهی حدود ۹ میلیون تومان حقوق است، به طور دقیق‌تر با حق عائله و اولاد، هر ماه ۹ میلیون و ۲۰۰ هزار تومان دستمزد می‌گیرد؛ او با یک حساب سرانگشتی هزینه‌ ناهار خانواده خود را در یک ماه، ۳ میلیون و ۳۰۰ هزار تومان برآورد می‌کند. با این حال فرض کنیم این خانواده عین همین مبلغ مجموعا خرج صبحانه و ناهار می‌کند، به این نتیجه می‌رسیم که این خانواده کارگری در ماه بیش از ۶ میلیون تومان هزینه برای غذا می‌پردازد، غذاهایی بسیار ساده و حداقلی که در آن به هیچ‌وجه کالاهای گرانی مثل گوشت قرمز نیست.

خرج میوه و لبنیات و سایر اقلام خوراکی را حذف می‌کنیم؛ حالا این سوال پیش می‌آید که کارگری مثل علی که فیش حقوق ماهانه‌اش ۹ میلیون و ۲۰۰ هزار تومان است و حدود ۶ میلیون تومان خرج غذاهای کم‌کیفیت می‌کند، با سه میلیون تومان باقیمانده چطور زندگی کند؛ وام‌های بانکی او را که بپردازد؛ برای هزینه‌های جانبی فرزندان از کجا پول بیاورد و از همه مهم‌تر، تکلیف اجاره خانه چه می‌شود؟


هزینه مضاعف مسکن


مساله دیگر اجاره خانه است. طبیعتا یک خانواده «باید» سقفی هرچند حداقلی و کوتاه بالای سر داشته باشد. علی در این روزها درگیر همین موضوع است. او در این‌باره گفت: «قرارداد اجاره خانه‌مان آخر تیر تمام می‌شود؛ در یکی از محلات خارج از تهران زندگی می‌کنیم و چند روز قبل صاحبخانه زنگ زد و گفت اجاره‌ خانه دو و نیم میلیون تومانی، امسال ۷ میلیون تومان می‌شود. وقتی پرسیدم چرا، گفت چون مستاجر طبقه بالا این قیمت می‌دهد، چون بنگاه می‌گوید قیمت اجاره این است.

من گفتم ۲۵ درصدی که دولت برای افزایش اجاره‌خانه تصویب کرده چه می‌شود؟ می‌دانید صاحبخانه چه گفت؟ فقط خندید، خندید و هیچ پاسخی نداد، چند ثانیه بعد با تحکم گفت نمی‌توانید هفت میلیون تومان بدهید لطفا بلند شوید!.» کارگری مثل علی که بعد از پرداخت هزینه خورد و خوراک ساده، فقط ۳ میلیون تومان برایش می‌ماند، چطور هر ماه ۷ میلیون تومان به صاحبخانه بدهد تا بتواند سرپناه داشته باشد؟!


افزایش پرخاشگری در میان برخی اقشار


دکتر «نصرالله منصوری» روانشناس و آسیب‌شناس اجتماعی با اشاره به مشکلات اقتصادی کارگران و تاثیر آن بر روح و روان آنها به «جهان‌صنعت» گفت: متاسفانه طی سال‌های اخیر به دلیل گرانی و تورم بسیاری از مردم به خصوص اقشار ضعیف جامعه فشار روحی و روانی زیادی را تحمل می‌کنند. همان‌طور که در دین و آیات الهی اسلام آمده از هر دری که فقر وارد شود از در دیگر ایمان بیرون می‌رود.

در این حدیث کفر به معنای بی‌دینی نیست بلکه پوشاندن حقیقت است. وقتی هر ساله حقوق‌ها تنها چند درصد افزایش پیدا می‌کند اما به موازات آن کالاها ۱۰۰ درصد گران می‌شوند، آسیب زیادی به کارگران وارد می‌شود، زیرا همه که اهل خلاف و دزدی نیستند، تا به هر طریقی تامین معاش کنند. این روزها برخی دیگر گوشت و برنج نمی‌خورند اما مگر می‌شود هزینه تحصیل فرزندان را پرداخت نکرد. هزینه‌های تحصیل و تهیه لوازم‌التحریر به شدت گران شده است.

نه‌تنها درآمد کارگران برای امرارمعاش آنها کافی نیست بلکه بازنشستگان نیز از این امر مستثنی نیستند. وی افزود: این روزها با توجه به گرانی‌ها و درآمد پایین مردم به لحاظ روانشناسی سیل عظیمی از مردم دچار پوچ‌گرایی شده‌اند. همین موضوع منجر به افزایش مرگ‌های خودخواسته، افزایش خشونت خانوادگی و عمومی می‌شود. در چنین شرایطی وقتی روح و روان انسان خدشه‌دار شود، افسردگی در میان جامعه شایع می‌شود. چه‌بسا این روزها ناامیدی و نبود چشم‌انداز روشن در میان چهره‌های مردم کاملا عیان است. همچنین خشونت‌های خانوادگی و نزاع‌های خیابانی نیز بیشتر شده است. تمام این موارد ریشه در مشکلات اقتصادی و اجتماعی دارد.


این روانشناس اجتماعی اظهار کرد: این روزها به دلیل گرانی‌ها آبروی سرپرستان خانوار خدشه‌دار شده است. هزینه تحصیل یک دانش‌آموز یا دانشجو برای خانواده به اندازه‌ای زیاد است که بسیاری از دانشجویان قید درس خواندن را زده‌اند و راننده اسنپ شده‌اند. از طرفی آمار تارکان تحصیل نیز افزایش چشمگیری داشته است.

فقری که این روزها گریبان همگان را گرفته است با کرامت انسان سازگار نیست. متاسفانه نوسانات ارزی و جهش قیمت برخی کالاهای اساسی برای ایرانی‌ها کاملا قابل لمس است. بسیاری از تهرانی‌ها به دلیل گرانی افزایش اجاره مسکن به حاشیه تهران یا شهرستان‌ها مهاجرت کرده‌اند. چه‌بسا تعداد قابل توجهی از خانواده‌ها نیز در کانکس و چادر زندگی می‌کنند.


دکتر منصوری با اشاره به راهکارهای موجود برای کاهش فشارهای روانی بر کارگران گفت: مسوولان باید توجه کنند که تمام ایرانی‌ها ظرفیت و ایمان سلمان فارسی را ندارند. دولت با عدم مدیریت صحیح وضعیت اقتصادی کشور را بحرانی کرده است. در پی همین امر نارضایتی‌ها نیز بیشتر شده است. به همین دلیل مسوولان باید هرچه سریع‌تر تدبیری بیندیشند، زیرا به گفته پلیس ۵۵ درصد سارقان بازداشتی سرقت اولی هستند، چنین موضوعاتی بسیار نگران‌کننده است. برخلاف تصورات حقیقت تلخ نیست، بلکه شنیدن حقیقت تلخ است. اگر مسوولان وضعیت آشفته کشور را بپذیرند، طبیعتا برای آن راهکاری پیدا می‌کنند. به عقیده من امروزه زنگ خطر به صدا درآمده است، فقط امیدوارم گوش شنوایی برای آن وجود داشته باشد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha