نگاهی به اخبار منتشرشده در طول سال‌های زیسته ما هم این سؤال را مطرح می‌کند که آن همه که کاشتیم چه شد؟! این‌جاست که بسیاری از کنشگران محیطی زیستی به این نتیجه رسیده‌اند که بهتر است عنوان روز درختکاری را به درخت داری تغییر نام بدهیم.

گلایه مندی‌ها از روز درختکاری: آن همه کاشتیم چه شد؟

به گزارش سلامت نیوز به نقل از اطلاعات، اولین روز هفته منابع طبیعی، روز درختکاری نام‌گذاری شده است. هر سال هم در این روز نمادین و آیینی، نهال کاشته می‌شود تا مقام و شأن درخت فراموش نشود.

اما چند سال است که کنشگران محیط‌زیست ضمن احترام به این رسم و آیین، انتقادها و اعتراض‌های بسیاری به سیاست‌های درختکاری در ایران دارند و حرفشان هم این است در شرایطی که کشور با بحران کم‌آبی مواجه شده، کشت و کار بی‌پایه واساس نهال فقط و فقط آسیب‌رسان است و اگر بخواهیم به این روند ادامه بدهیم نه‌تنها ره به مقصد نمی‌بریم بلکه به بیراهه هم می‌رویم و اوضاع بدتر خواهد شد.

رزمایش درختی

طرح پویش یا رزمایش کاشت یک میلیارد درخت در چهار سال که پارسال مطرح شد و همچنان توسط مسؤلان دنبال می‌شود از نظر بسیاری بیشتر شبیه یک درام است.

چندی پیش دکترحسین آخانی در نقد این دست مانورها در ابعاد کوچک‌تر نوشته بود: این که شهرداری‌ها و سازمان جنگل‌ها و مراتع و مردم به کاشت درخت علاقه‌مندند بسیار خوشحال‌کننده است. اما این سؤال به ذهن می‌آید که چرا با وجود این همه کاشت نهال، تغییر محسوسی در پوشش درختی شهرها مشاهده نمی‌شود و به عکس هر سال از تعداد درختان کاسته شده... نکند درختکاری هم مسیر خود را در راه درآمد تولیدکنندگان نهال گم کرده باشد؟!

نگاهی به اخبار منتشرشده در طول سال‌های زیسته ما هم این سؤال را مطرح می‌کند که آن همه که کاشتیم چه شد؟!این‌جاست که بسیاری از کنشگران محیطی زیستی به این نتیجه رسیده‌اند که بهتر است عنوان روز درختکاری را به درخت داری تغییر نام بدهیم.

بکاریم یا بداریم؟

مهندس مصطفی خوشنویس،محقق بازنشسته بخش تحقیقات جنگل در مؤسسه تحقیقات جنگل‌ها و مراتع کشور، در پاسخ این سؤال که اولویت با درختکاری است یا درخت‌داری می‌گوید: من به‌عنوان کسی که در بحث جنگل‌کاری و تولید نهال و حفاظت از درختان کهن‌سال کار کرده‌ام هیچ‌کدام را نمی‌توانم فدای دیگری کنم.

شکی نیست که حفظ آنچه موجودی درختان ماست یک اصل است، ولی با وجود اهمیت این اصل، دلیل نمی‌شود که فقط حفظ کنیم و کارهای دیگر را انجام ندهیم، به این خاطر که فضای سبز موجود هم عمری دارند و در درازمدت به دلیل فرتوتی از طبیعت حذف می‌شوند و چیز دیگری نیست که جایگزینشان بشود.

خرد و کلان آسیب‌ها

متخصصان حوزه محیط‌زیست در شکل کلی، آسیب‌های محیط زیستی را در دو بعد خرد و کلان می‌بینند. از دیدگاه آن‌ها در سطح کلان، تصمیمات و سیاست‌های نادرست یا نسنجیدۀ دولتمردان، محیط‌زیست را به ورطه نابودی رسانده و در سطح خرد، رفتارهای زیست‌محیطی غلط شهروندان و عدم آگاهی آنان از محیط‌زیست به تخریب طبیعت و زندگی شهری دامن زده است.

مهندس مصطفی خوشنویس هم در همین چارچوب به شیوه غیرعلمی سیاست نهال‌کاری معترض است. وی اعتقاد دارد ما در حال حاضر در مسیر نهال‌کاری در مواردی به بیراهه می‌رویم، بدین صورت که با رفتار غیرعلمی کاری می‌کنیم که شرایط زیستی درختان را به نفع زیست خودمان تغییر می‌دهیم.

فرض کنید اطراف درختانی را که از گذشته در کنار آبراه‌ها و پیاده‌روهایی بودند که راه‌های خاکی داشتند، برای تردد بهتر خودمان و جلوگیری از گردوغبار و... بتون، آسفالت یا سنگ‌فرش می‌کنیم و با این کار باعث می‌شویم که تنفس ریشه درختان، جذب رطوبت و نفوذ آب باران به داخل خاک قطع بشود و درخت شرایط زیستی قبلش را از دست بدهد و در نتیجه روبه‌زوال و نابودی بگذارد.

وی می‌افزاید: اولین نکته‌ای که باید به آن توجه کرد شرایطی است که این درختان با آن رشد کرده و ادامه حیات داده‌اند. ما باید آن را ثابت نگه داریم.

چنانچه می‌بینیم گاهی در کنار خیابان‌ها تا کنار طوقه درختان را بتون و جدول‌بندی کرده‌اند و هیچ شانسی برای رشد تنه درخت، رشد کنده، تنفس ریشه درخت و نفوذ آب باقی نگذاشته‌اند. این‌ها بایستی الگوسازی شده و درست بشوند.

مهندس خوشنویس که از سال 1384 تا به امروز، عضو اصلی کمیته ثبت آثار طبیعی ملی در وزارت میراث فرهنگی و گردشگری است در مورد ساخت این چنینی فضاهای شهری می‌گوید: متأسفانه آن‌هایی که کارهای ابنیه‌ای انجام می‌دهند الگوهای درست مهندسی و جدول‌بندی را می‌دانند ولی از الگوهای زیست درختان و گیاهان هیچ شناخت و سررشته‌ای ندارند؛ در حالی که وقتی درخت و گیاه وجود دارد قواعد ساخت و ساز باید تابع شرایط زیستی درختان آن‌جا بشوند.

خشکانده می‌شوند

واقعیت این است که در نظام شهری کنونی ما به درخت و فضای سبز ارج چندانی گذاشته نمی‌شود. در کلان‌شهرها باغ‌ها ویران شده‌اند و از دلشان بناهایی بتونی سر برآورده‌اند که هر روز بیشتر از دیروز عرصه آن‌ها به بنا اختصاص داده می‌شود، از فضای سبز به باغچه‌ای کوچک و شاید چند گلدان در آن بسنده می‌شود. بر خلاف شعارها، درختان همچنان از هجوم اصول نادرست شهری رنج می‌برند و کمر خم می‌کنند و در مواردی می‌شکنند.

مصطفی خوشنویس در مورد درختان کهن‌سال شهر می‌گوید: من نمی‌توانم بگویم که عمر این درختان تا ابد ادامه پیدا می‌کند. وقتی درختان سنشان بالا می‌رود توسعه ریشه‌هایشان هم قوی‌تر می‌شود و همین‌طور که از سطح تنه قطور می‌شوند از درون شروع به پوسیدن می‌کنند.

اگر تغذیه این درختان کامل نباشد، دیواره چوبی دایره که تنه درخت را تشکیل می‌دهد سال‌به‌سال باریک‌تر می‌شود و چون سرعت درون‌پوسیدگی در مواردی ممکن است بیشتر از سرعت رشد قطری یک درخت باشد، در نهایت بر اثر توفان و بارش برف‌های سنگین یا بر اثر ضعف در آبیاری، آفات چوب‌خوار به آن‌ها حمله می‌کنند و استحکام درخت کم می‌شود و آن درخت می‌شکند یا سقوط می‌کند. ولی اگر تغذیه درختان خوب باشد این اتفاق نخواهد افتاد.

وی به درختانی که سنینی بیش از 300 سال دارند و سرو ابرقو که چهار هزار سال عمر دارد اشاره کرده و می‌گوید: همه این درختان از درون پوسیده هستند ولی محکم و ستبر باقی‌مانده‌اند، چون همواره از تغذیه خوب برخوردار بوده‌اند و قطر چوبی تنه آن‌ها و شاخسارشان هیچ‌وقت کم نشده که سست شده و باعث سقوطش بشود.

گونه‌های بومی را دریابیم

این محقق و پژوهشگر، بزرگ‌ترین خطا در این عرصه را انتخاب اشتباه گونه‌های درختی می‌داند و معتقد است: ما باید گونه‌های درختی را منطبق با شرایط اقلیمی منطقه و از گونه‌های بومی خودمان انتخاب کنیم.

وی در مثالی از استان خوزستان می‌گوید: شما در این استان می‌بینید گونه‌ای به نام کنوپارپوس، ناگهان جایگزین تمامی گونه‌های درختی و درختچه‌ای شده یا در جای دیگری از مناطق جنوبی یک‌دفعه کهور پاکستانی کاشته‌اند، درحالی‌که این‌ها به شاخسار بوم کشور ما لطمه زیادی می‌زند.

مصطفی خوشنویس بر این باور است: اگر ما درختان بومی منطقه خودمان را در ساختار فضای سبز جا بدهیم قطعا یک پایداری مطمئن از فضای سبز خواهیم داشت.

وی که عضو کمیته استانداردسازی نهال‌های جنگلی است ضمن بیان این که من باور ندارم که فضای سبزمان را الزاما از گونه‌های بومی تخصیص بدهیم عنوان می‌کند: الان یک درختچه بسیار زیبا به نام شن داریم که بسیار زیباست و گل‌های قشنگی می‌دهد و بسیار شبیه پیچ امین‌الدوله است، با همان ابعاد و از همان جنس، فقط بومی ماست.

ما در سطح شهرهایمان هزاران هزار پیچ‌امین‌الدوله کاشتیم که نیاز به قیم و تکیه‌گاه دارد ولی کل شهر تهران را بگردید یک‌دانه درختچه شن را پیدا نمی‌کنید. ‌

وی دردمندانه گله دارد که چرا باید این‌قدر نسبت به گونه‌های بومی خودمان بیگانه باشیم.

وقتی از چرایی عدم توجه به گونه‌های بومی سؤال می‌کنم می‌گوید: خیلی ساده بگویم همیشه مرغ همسایه غاز است.

همیشه فکر می‌کنیم آنچه که از بیرون‌آمده بهتر از مال خودمان است، درحالی‌که این طرزفکر درست نیست و حداقل روی گونه‌های بومی هر چه که داریم دست‌کم نسبت به آنچه که از خارج آورده‌ایم مطمئن‌تر و بهتر بوده‌اند.

وی در تحلیل این رفتار و اصرار بر آن می‌گوید: گاهی وقت‌ها تکثیر گونه‌های بومی ما کمی سخت است.

یعنی وقتی یک ارس را می‌خواهیم تکثیر کنیم حداقل باید یک سال و نیم روی بذرش تیمار بدهیم و سختی‌اش را تحمل کنیم تا سبز بشود، در عوض برای سه هزار سال فضای سبز تضمین شده داریم، درحالی‌که یک کاج را که می‌کاریم اگر خوب‌ روی آن کار کنیم 300 سال عمر می‌کند.

تولیدکننده‌ها رغبت دارند بذر کاج را بکارند، چون دو هفته بعدش سبز و سه سال بعد وارد عرصه جنگل‌کاریشان می‌شود.

مهندس خوشنویس معتقد است ما باید الگوهای حوصله را در فضای سبز تغییر بدهیم.

قبول کنیم که اگر می‌خواهیم ارس بکاریم باید سختی تیمار اولیه آن را به جان بخریم تا بتوانیم با آن یک فضای سبز مطمئن ایجاد کنیم.
اما این سؤال همچنان برای او باقی است که چرا گونه شن، سنجد سبز و صدها گونه بومی زیبای دیگری کرا ه داریم و خیلی خوب هم می‌توانند جایگزین گونه‌های دیگر بشوند تکثیر نمی‌کنیم.

راستی چرا؟

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha