به گزارش سلامت نیوز به نقل از همشهری، 29سال از جنایت خیابان گاندی که توسط 2نوجوان رخ داد میگذرد. شاهرخ و سمیه برای اینکه بتوانند از سد مخالفتهای خانواده سمیه برای ازدواج عبور کنند، نقشه هولناکی کشیدند که با قتل خواهر و برادر 13و8ساله سمیه همراه شد. این جنایت تا مدتها نقل محافل و کمتر کسی از آن بیخبر بود. حالاحمیدرضا گودرزی، بازپرس و قاضی این پرونده ناگفتههایی از این پرونده رابازگو کرده که بخشهای مهم آن را مرور کردهایم.
عصر چهارشنبه 12دی سال75 گزارش یک سرقت مسلحانه به قاضی گودرزی، قاضی جنایی تهران مخابره شد؛ اما وقتی قاضی و کارآگاهان پلیس در خانه ویلایی دوطبقه در خیابان گاندی حاضر شدند، مشخص شد که سرقتی در کار نیست و موضوع جنایت خانوادگی است، جنایتی که در آن دختر و پسری 13و8ساله بیرحمانه به قتل رسیده بودند.
قاضی گودرزی میگوید: در همان ابتدا رفتارهای هیجانزده و مشکوک سمیه (دختر بزرگ خانواده) شک ما را برانگیخت. او مدعی بود که در لحظه حادثه در خانه نبوده امارفتارهای شکبرانگیز داشت و بعد از 12ساعت تحقیق، درحالیکه گریه میکرد، پرده از راز این جنایت برداشت.
قتل بهخاطر عشق
سمیه همان ابتدا اعتراف کرد که عاشق پسر 16سالهای به نام شاهرخ است که جنایت را با همکاری او انجام داده است. بدینترتیب شاهرخ نیز در خانهاش دستگیر شد. در بازجوییها مشخص شد که سمیه نقشه قتل خانوادهاش را کشیده بود و با مباشرت شاهرخ توانسته بود 2نفر از اعضای خانوده را به قتل برساند. البته آنها قصد کشتن تمامی اعضای خانواده سمیه را داشتند که موفق نشده بودند. حتی سمیه قبل از این جنایت 2بار تلاش کرده بود خانوادهاش را به قتل برساند. یکبار شیر گاز خانه را باز کرده بود که مادرش متوجه شده و بار دیگر با انداختن مارمولک در دیگ غذا تلاش کرده بود خانوادهاش را مسموم کند که باز هم موفق نشده بود.
قتل چگونه رخ داد
شاهرخ قبل از شب قتل در خانه سمیه بود. آنها صبح به بهانه آموزش رانندگی از خانه خارج شدند و حین بازگشت دستکشی از داروخانه تهیه کردند تا ردی از خود برجای نگذارند. آنها به خانه و طبقه بالا رفتند، از نبود مادر استفاده و ابتدا سپیده 13ساله (خواهر سمیه) را در وان حمام خفه کردند. پس از آن نیز محمدرضای 8ساله را با همان شگرد به قتل رساندند. در ادامه منتظر مادر و خواهر دیگر سمیه شدند. وقتی مادر به خانه آمد، آنها او را به طبقه دوم کشاندند و با چاقو زدند؛ اما مادر به آنها التماس کرده و گفته بود که کمک میکند تا ازدواج کنند و این سخنان باعث شده بود که نجات پیدا کند.
آثار جنایت در جامعه
در سال75 این اتفاق باعث تاثر زیادی در جامعه شد. مردم به 2بخش تقسیم شده بودند، برخی از آندو خشمگین بودند، بعضی نیز معتقد بودند که آنها کودک هستند و باید با ترحم با آنها رفتار کرد. در این بین جوانانی هم بودند که دیدگاه عشقی تندی داشتند و روی دیوارها مینوشتند: « لیلی و مجنون، خسرو و شیرین، شاهرخ و سمیه». این پرونده باعث بهوجودآمدن بحثهای زیادی در جامعه شد، از تغییر نگرش آموزشوپرورش و خانوادهها نسبت به نوجوانها تا بحث قانون مجازات اسلامی. تحولی که سالها بعد از این قضیه اتفاق افتاد، تحول در سیستم قانونی بود. حالا ما مادههای91و92 قانون مجازات اسلامی را داریم که میگوید افراد زیر 18سال اگر ماهیت جنایت را درک نکنند و عقل و درک کافی نداشته باشند، قصاص نمیشوند و این گام مهمی در مجازات نوجوانان متهم به قتل بود.
سمیه بیماری روحی داشت
سمیه از استرس رنج میبرد و دارای بیماری روحی و بسیار عصبی بود. او از نظر روحی بسیار آشفته و پریشان بود. سمیه در بازجوییها گفته بود که «من شبها خواب میبینم که در قبر هستم و رویم خاک ریخته میشود.» بهگفته خانوادهاش، او از دوران کودکی دچار مشکل عصبی بوده و بارها او را به روانپزشک برده بودند، و حتی قرار بود او را برای درمان به خارج از کشور ببرند که این حادثه رخ داد.
اشتباه خانوادهها
شاهرخ و سمیه پس از آشنایی با هم تصمیم به ازدواج گرفته بودند. پدر شاهرخ با پدر سمیه تماس گرفته و از آنها اجازه خواسته بود که به خواستگاری بروند، اما پدر سمیه عصبانی شده و آنها را به شکایت تهدید کرده بود. درست است که آنها در سن ازدواج نبودند، اما برای جلوگیری از این اتفاق میتوانستند آنها را نامزد کنند تا پس از پایان تحصیلات ازدواج کنند.
مکث
سرنوشت شاهرخ و سمیه
با توجه به گذشت پدر و مادر سمیه از قصاص، حکم دادگاه بعد از 3ماه رسیدگی صادر و سمیه به 12سال و شاهرخ به 10سال حبس محکوم شدند که هرکدام 2، 3سال بعد آزاد شدند. آنها بعد از آزادی با هم ازدواج نکردند و هرکدام زندگی تازهای در پیش گرفتند، درحالیکه میتوانستند با هم ازدواج کنند؛ اما این اتفاقات و گذشت زمان عشق آنها را هم سرد کرده بود.
نظر شما