به گزارش سلامت نیوز هر بار که حادثهای مرگبار در جادههای ایران رخ میدهد، انگشت اتهام یا به سمت راننده خوابآلود است . اما واقعیت تلخ چیز دیگری است: ترکیب اتوموبیل های غیراستاندارد، اتوبوسهای فرسوده و جادههای غیراستاندارد با نقاط حادثهخیز رهاشده، سالهاست جان مسافران ایرانی را میگیرد و هیچکس پاسخگو نیست.
صبح جمعه، سقوط یک دستگاه اتوبوس در محور دماوند – فیروزکوه، ۴ کشته و دستکم ۲۰ زخمی برجای گذاشت. حادثهای که به سرعت یادآور تراژدیهای مشابه شد؛ از مرگ نخبه های ریاضی دانشگاه شریف در بازگشت از مسابقات، تا واژگونی اتوبوس خبرنگاران محیط زیست.
حادثه ای که سال 1397 در دانشگاه ازاد تهران واحد علوم تحقیقات اتفاق افتاد و به مرگ ده نفر از دانشجویان منتهی شد .
قبلتر در سال 1400 اتوبوس حامل خبرنگاران محیط زیست در چند کیلومتری بیگمقلعه به دلیل نقص فنی اتوبوس و نداشتن ترمز و ناتوانی راننده در کنترل خودرو، واژگون شد و جان عزیز مهشاد کریمی خبرنگار ایسنا که قرار بود چند روز دیگر عروس شده و راهی خانه بخت شود و ریحانه یاسینی خبرنگار ایرنا از دست رفت.
دیگری تصادف دانشجویان نخبه شریف در سال ۱۳۷۶ اتوبوس حامل دانشجویان نخبه دانشگاه شریف که مریم میرزا خانی از آن جان سالم به در برد نمونه دیگری از خسارتی شد که به مردم ایران وارد شد . در این حادثه، اتوبوس حامل دانشجویان نخبه ریاضی دانشگاه صنعتی شریف به درون دره سقوط کرد وتعدادی از این عزیزان جان باختند. مریم میرزاخانی، بازماند این حادثه، در سال ۲۰۱۴ فخر ایران در جامعه جهانی شد و به عنوان نخستین زن در تاریخ جایزه فیلدز را دریافت کرد.
ضربههایی که ایرانیان از فرسودگیِ خودروها، بهویژه اتوبوسهای بینشهری، پس از تحریمهایی که «کاغذپاره» خوانده شدند، متحمل شدهاند، بسیار هولناکتر از آن چیزی است که در اخبار میبینیم.
اما پرسش مهم این است:
چرا چرخه تلخ حوادث جاده ای پایان ندارد؟
پاسخ در دو عامل اصلی پنهان است:
-
اتوبوسهای فرسوده و ناایمن که عمرشان به دو دهه رسیده و باید سالها پیش بازنشسته میشدند.
-
جادههای غیراستاندارد و نقاط پرحادثه که سالهاست کارشناسان دربارهشان هشدار میدهند اما نتیجه عملی برای استاندارد سازی آنها انجام نمیپذیرد.
کافی است نگاهی به آمار پلیس بیندازیم: بیش از ۷ هزار نقطه حادثهخیز شناساییشده در جادههای کشور وجود دارد که بخش بزرگی از آنها هیچ اصلاح هندسی یا ایمنسازی ندیده است. نتیجه چه میشود؟ تکرار تصادفها در همان مکانها. درست مثل محور دماوند – فیروزکوه که بارها جان گرفته اما هنوز همان پیچها، همان پرتگاهها و همان کمبود روشنایی پابرجاست.
وقتی راننده با اتوبوسی فرسوده در جادهای پر از پیچ خطرناک، شانه خاکی غیراستاندارد و علائم ناکافی حرکت میکند، مرگ تنها یک «تصادف ساده» نیست؛ این یک قتل سیستماتیک است.
سیستمی که با چند متغیر کاملا واضح که تاثیر مستقیمی روی آمار تصادفات دارد باید به این سوالات پاسخگو باشد :
-
چرا نقاط پرتصادفی که شناسایی میشوند ،ایمنسازی نمیشوند؟
-
چرا تحریمها بهانهای شده برای عدم نوسازی ناوگان حمل و نقل
-
بودجههای ایمنی جادهای چقدر است و چثدر از آن تخصیص داده شده؟
-
چند جان دیگر باید از دست برود تا «ایمنی جاده و ناوگان» به اولویت واقعی سیاستگذاران راه و شهرسازی تبدیل شود؟
در ایران، هر سفر جادهای میتواند به آخرین سفر تبدیل شود. تا زمانی که اتوبوسهای فرسوده بازنشسته نشوند و جادههای پرخطر ایمنسازی نگردند، فاجعهها تکرار خواهد شد. نه راننده همیشه مقصر است و نه طبیعت بیرحم؛ مقصر اصلی، سیستم ناکارآمدی است که مرگ را در جادهها عادی کرده است.
نظر شما