جمعه ۲۹ شهریور ۱۳۹۲ - ۱۲:۵۶
کد خبر: 82892
سلامت نیوز:‌ تعارف که نداریم. ما معمولاً چیزهایی را که همسرمان از ما دریغ کرده است به‌خوبی به یاد می‌‌آوریم اما آیا تا به حال فكر كرده‌اید همسرمان چه چیزهایی به ما داده است و ما به خاطرش قدردانی نكرده‌ایم؟ می‌گویید وظیفه‌اش بوده است؟ حتماً می‌گویید «زنم است و وظیفه‌اش است که خانه را مرتب کند.»؛ «شوهرم است و وظیفه‌اش است که خرجی خانه را بدهد» یا «تولدم بوده و وظیفه‌‌اش بوده برایم کادو بخرد». حتی اگر همه‌ی چیزهایی که شما می‌‌گویید درست باشد، که درست نیست، باز هم قدرشناسی رابطه‌ی شما با همسرتان را بهتر می‌‌کند، سلامت روان خودتان را بالا می‌‌برد و اصلاً نگاه‌تان به زندگی اجتماعی را عوض می‌‌کند. می‌‌ارزد که تکنیک‌هایش را یاد بگیرید نه؟

«یك تشكر خشك‌وخالی به چه دردی می‌خورد.»، «تشكر كه برای تشكر شونده نشد نان»، «هرکس باید وظیفه خودش را انجام دهد و نباید از دیگران توقع قدر دانی داشته باشد»، این جمله‌های غلط متأسفانه آن‌قدر فراگیرند که خیلی از ما باورشان کرده‌ایم. اما روان‌شناس‌ها می‌گویند قدرشناسی لااقل روی این چهار چیز تأثیر می‌گذارد:
رابطه با همسرتان را مثبت می‌كند

کسانی با شما بیشتر حال می‌كنند كه بدانند شما علاوه بر این‌كه بدی‌های‌شان را می‌شمارید، لطف‌های‌شان را هم همیشه به یاد دارید. حالا این آدم چه پدرتان باشد، چه مادرتان، چه همسرتان، چه كارفرمای‌تان، چه استاد دانشگاه‌تان، چه همكارتان‌‌‌‌ و چه دوست‌تان، از آدم قدر‌شناس بیشتر خوشش می‌‌آید. به همین خاطر است که روان‌شناس‌ها می‌‌گویند قدرشناسی روابط ما با دیگران را مثبت می‌‌کند، به‌خصوص وقتی  این فرد همسرتان باشد یعنی کسی که می‌‌خواهید یک عمر با او زندگی کنید. اصلاً بخش زیادی از رضایت زندگی به همین رابطه‌‌ی مثبت برمی‌‌گردد.

 

 رضایت از زندگی را بالا می‌برد

آدم‌های قدرشناس‌تر آدم‌های راضی‌تری هستند، با زندگی خودشان بیشتر حال می‌كنند و خوبی‌های همسر را بیشتر می‌‌بینند و درک می‌‌کنند.  ایــن رضایت از زندگی خودش كم چیزی نیست. اصلاً یک جـــورهایی رضایت از زندگــی خود خوشـــبختی است.

 

افسردگی را كم می‌كند


قدرشناسی افسردگی را كم می‌كند. می‌دانید چرا؟ راستش را بخواهید افسردگی از یك نوع خودخواهی خیلی عمیق اما خیلی پنهان سرچشمه می‌گیرد. تا وقتی كه ما در مقام گیرنده‌ی مطلق باشیم و توقع داشته باشیم همه چیز و از جمله محبت را دودستی به ما تقدیم كنند، معلوم است كه افسرده می‌شویم. چون كه ذاتاً دنیا این جور جایی نیست كه مفتی مفتی و بدون تعامل تو را به چیزی برساند. آدم‌های قدرشناس به این دلیل افسرده نمی‌شوند كه این حس قدردانی با آن حس پنهان خودخواهی مقابله می‌كند.

 

خشم و حسادت را كمرنگ می‌كند


 هم خشم و هم حسادت یك جورهایی از ناكامی سرچشمه می‌گیرد. خشم به این خاطر شكل می‌گیرد كه ما برای رسیدن به هدف‌مان با مانع روبه‌رو شده‌ایم و حسادت هم به این خاطر كه ما دلمان می‌خواسته است در جایگاه یك نفر دیگر باشیم اما الان نیستیم. اما حس قدردانی به معنای رضایت لااقل از جنبه‌های مثبت وضعیت فعلی است. یعنی دقیقاً برخلاف حس‌هایی كه به خشم و حسادت دامن می‌زند.

 

   از قدرناشناسی تا قدرشناسی


برای این كه یک نفر آدم قدرشناسی شود هیچ‌وقت دیر نیست. قدرشناسی یك مهارت است كه می‌شود همیشه آن را آموخت و تجربه كرد. شما می‌توانید چهار راهكار نخست را چهار گام یك روش به حساب بیاورید و چهار راهكار دوم را هم همینطور چهار گام یك روش دیگر.

 

روش نخست: مقایسه‌ی لیست دریافت و پرداخت

اجرای این روش کاری ندارد. فقط احتیاج به یک حافظه‌ی خوب و یک انصاف خوب‌تر دارد:

 

گام 1. از فلانی چه چیزی گرفته‌ام؟

لیست همه‌ی كارهای ریز و درشتی را كه همسرتان برای‌تان انجام داده است تهیه كنید. باور كنید اگر منصف باشید این لیست آن‌قدر طولانی می‌شود كه خودتان هم خجالت می‌كشید! یادتان باشد چیزهای ناچیز و كارهای بزرگ را كنار هم ردیف كنید و از هیچ‌كدام فاكتور نگیرید. كم‌كم حس قدرشناسی شما را قلقلك می‌دهد نه؟

 

گام 2. به فلانی چه چیزی داده‌ام؟


خب! حالا موقع این است كه خودتان را تحویل بگیرید. ببینید به همسرتان چه چیزهایی داده‌اید. از كوچك و بزرگ همه كارها را ردیف كنید. امیدوارم از آن آدم‌ها باشید كه لیست پرداخت و دریافت‌شان تقریباً به یك اندازه باشد وگرنه یا خیلی قدرناشناس‌اید یا خیلی قدر نادیده!

گام 3. چه مشکلاتی برای فلانی به وجود آورده‌ام.


خب! حالا از خود تحویل‌گیری گام 2 بیرون بیایید و ببینید چه زجرهایی به همسرتان داده‌اید! سخت است نه! حتماً می‌گویید خب عمدی نبوده، تصادفی بوده است، حقش بوده یا از این قبل حرف‌های صد تا یك غاز. چه‌طور وقتی توی ذهنتان بدی‌های یك نفر را ردیف می‌كنید از این قبیل بذل و بخشش‌ها نمی‌كنید؟ خرده جنایت‌هایتان را لیست كنید!

 

گام 4. لیست‌ها را با هم مقایسه كنید!


طول و عرض همین سه لیست را كه با هم مقایسه كنید خودتان دست‌تان می‌آید كه چه قدر باید به دوز قدرشناسی‌تان اضافه كنید. بهتر است به محتوای جاهایی که باید بیشتر قدرشناس شوید توجه كنید.

 

روش دوم: اصلاح باورهای قدرناشناس


این روش کمی پیچیده‌تر است. شما به غیر از حافظه باید روی باورهای عمیق‌تان کار کنید. باورهایی که ممکن است از بچگی در شما به وجود آمده باشند و به این راحتی نشود تغییرشان داد.

گام 1. باورهای قدرناشناس را ردیف كنید!


این روش دوم را شناخت درمانگران به وجود آورده‌اند. كافی است قبل از هر چیز همه‌ی فكرهایی را كه موقع قدر ناشناسی به كله‌تان می‌زند، ردیف كنید. فکرهایی مثل «نه اصلاً لازم نیست»، «وظیفه‌اش بوده»، «حالا دفعه‌ی دیگر» و ...

گام 2. باورهای قدرناشناس را دسته‌بندی كنید!


با توجه به علت‌های قدرناشناسی می‌توانید باورهای‌تان را به دسته‌های «باور به نیاز نبودن قدردانی»، «باور به چاپلوسی بودن قدردانی»، «باور به حقارت بودن قدردانی» و از این قبیل دسته‌ها تقسیم كنید. یادتان باشد معمولاً باورهای قدرناشناسانه از همین چند دسته‌اند.

گام 3.  باورهای قدرشناسانه را جایگزین كنید


حالا هر چه را كه تا به حال در كله‌‌ی خراب‌تان ساخته‌اید بی‌خیال شوید و ببینید اگر باورهایی مثل « قـــدرت بودن قدرشناسی»، « سالم بودن قدرشــــناسی» و از این قبیل را جایگزین كنید، نگاه‌تان به دنیا چه تغیری می‌كند.

گام 4. رفتارتان را با باورتان هماهنگ كنید


 اگر باورتان تغییر نكرده است و هنوز قدر ناشناس‌اید كه هیچ اما اگر باورهای‌تان قدرشناسانه شده‌اند دست به كار شوید و بروید همین الان از همسرتان تشکر کنید!
منبع‌: مجله سپیده دانایی

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha