سلامت نیوز : حنیف رضا گلزار کارشناس ارشد خاک وآب و کنشگر محیط زیست در یک یادداشت برای ما درباره رویداد اخیر درباره سفر محیط زیستی ها به برزیل برای شرکت در کاپ 30 و نامه درخواست بودجه این سفر از سوی رییس سازمان حفاظت محیط زیست کشور و دیگر حواشی آن تحلیلی ارائه کرد.

پنج پرده درباره سفر پرماجرا به کاپ 30

به گزارش سلامت نیوز حنیف رضا گلزار کارشناس ارشد خاک وآب و کنشگر محیط زیست در یک یادداشت برای ما درباره رویداد اخیر درباره سفر محیط زیستی ها به برزیل برای شرکت در کاپ 30 و نامه درخواست بودجه این سفر از سوی رییس سازمان حفاظت محیط زیست کشور و دیگر حواشی آن تحلیلی ارائه کرد که از نظر خوانندگان گرامی می گذرد.

کمتر کسی هست که رویداد های حوزه محیط زیست و منابع طبیعی ایران را دنبال کند ولی حاشیه های سفر رییس سازمان حفاظت محیط زیست به بلم برزیل برای شرکت در کاپ 30 را نشنیده باشد. سفر و مشارکت یا حضوری که با درخواست 50 میلیاردی آغاز شد و پس از واکنش های مردمی به 15 میلیارد و سپس به 4 میلیارد و 3 میلیارد فروکاسته شد. پیش بینی می کنم اگر با همین دست فرمان پیش برویم، دو فردای دیگر اعلام شود که دولت جمهوری اسلامی ایران هیچ هزینه ای برای این سفر انجام نداده و دولت دوست و برادر برزیل ضمن پذیرش هزینه ای سفر هیات ایرانی، مبلغی را هم به دولت جمهوری اسلامی پیشکش کرده است.

در همین راستا و با هدف روشن شدن ابعاد نقدهای وارده بر این سفرِ نافرجام، چندین پرده فروافتاده روی این سفر را بالا می زنیم و دادگری درباره گفتگوهای درگرفته میان دو طرف موافق و مخالف این سفر را بر عهده افکار عمومی می گذاریم.

بایسته می دانم پیش از وارد شدن به موضوع یادداشت، از پاسخگویی های هرچند غیرمتمرکز و پراکنده سازمان حفاظت محیط زیست که نشانی از ارزش گذاری بر دغدغه های بیان شده افکار عمومی است سپاسگزاری کنم.

پرده نخست؛ «هر ردیف ممکن»!

نکته بسیار مهمی که در این چند روز پس از رسانه ای شدن آن نامه کمتر مورد توجه قرار گرفته، "لحن" و "ادبیات" به کار رفته و پافشاری بر قید فوریت پذیرش آن از سوی سازمان برنامه و بودجه کشور بود. به جمله پایانی نامه ارسالی به سازمان برنامه و بودجه کشور توجه کنید؛ « دستور فرمایید نسبت به تامین اعتبار مذکور از ردیف های پیش بینی نشده یا هر ردیف ممکنِ در اختیار آن سازمان اقدام مساعد با قید تسریع معمول گردد».

پرسش این است که ریاست محترم سازمان که اشراف به بسیاری از کاستی های حوزه تحت مدیریت خود دارد، تا کنون چندین نامه با چنین ادبیاتی که دربرگیرنده اوج پیگیری و فشار به سازمان برنامه و بودجه کشور با هدف تامین اعتبار باشد امضا و ارسال کرده است؟ اگر امکان استفاده از «ردیف های پیش بینی نشده یا هر ردیف ممکن» در ساختار اداری کشور فراهم است چرا چنین امکانی برای نمونه برای جذب نیروی محیط بان یا افزایش حقوق و مزایای آنها به کارگرفته نشود؟

پرده دوم؛ از چگونگی تا چرایی شرکت در کاپ 30

انجام این سفر از دید من چندین علامت سوال زیربنایی دیگر هم دارد. نخست چگونگی برآورد هزینه ها و سپس کاهش جهشی آن که بر اساس توضیحات ارایه شده با پیش بینی ایجاد پاوییون اختصاصی و سپس لغو آن از سوی سازمان توجیه شد. توضیحات دکتر حسین آخانی درباره تطبیق تاریخ نامه درخواست مبلغ 50 میلیاردی و پیش نیازهای ایجاد پاویون تخصصی در حاشیه کاپ 30 به نظر منطقی می رسد. دست کم برای من از توضیحات پراکنده و غیر منسجم ارایه شده سازمان منطقی تر و قابل پذیرش تر است.

دومین نکته کمی فراتر و به چرایی انجام چنین سفر یا سفرهایی باز می گردد. اصولا چرا ایران در حالی که در کنار کشورهایی مانند لیبی، یمن و ترکیه هنوز توافق نامه اقلیمی پاریس که خود برونداد کاپ 21 بود را امضا یا تصویب نکرده باید در چنین نشست هایی شرکت کند؟ اصولا حنای هیات ایرانی در چنین نشست هایی فارغ از اینکه شینا انصاری رییس آن هیات باشد یا علی سلاجقه و عیسا کلانتری یا هر شخص دیگر چقدر رنگ دارد؟ دنیا و مشارکت کنندگان در چنین نشست هایی چقدر برای حرف ها و سخنرانی های هیات ایرانی که بدون هیچ نقش آفرینی در اقتصاد جهانی هشتمین کشور تولید کننده گازهای گلخانه ای هستیم تره خرد می کند؟

هدف مشخص کاپ 30 آنگونه که بیان شده، "ارایه جزییات دقیق و چگونگی برنامه ریزی کشورهای شرکت کننده برای توقف تغییرات فاجعه بار اقلیمی" است. آیا این هدف با هدف مورد نظر هیات اعزامی ایران چقدر در هماهنگی است؟ آیا اصولا چنین برنامه ریزی و جزییاتی با هدف کاهش تغییرات اقلیمی در ایران تدوین شده است؟ اگر هست پیشنهاد می کنم در دسترس افکار عمومی نیز قرار گیرد.

یادم هست سال ها پیش نشستی در پردیسان با حضور سفیر ترکیه درباره بررسی پیامدهای GAP برگزار شده بود. هیات ایرانی که برخوردار از جایگاه میزبانی هم بود با شور و حرارت از پیامدهای GAP بر محیط زیست کشورهای منطقه و از جمله ایران می گفت. نوبت به سفیر جوان و خودپسند ترکیه که رسید جمله ای کوتاه گفت که همچون پاشیدن آب بر آتش هیات ایرانی بود! اینکه « مگر شما خودتان با سدسازی های متعدد و بی حد و اندازه دریاچه ارومیه و کارون را نابود نکردید؟ مگر سد گتوند را خود شماها نساختید و ....؟ » ختم آن نشست با همین چند جمله کوتاه و کوبنده سفیر ترکیه اعلام شد!

پرده چهارم؛ آن یک نفر نماینده مستقر را معرفی کنید!

صبح امروز دیدم که ریاست محترم سازمان در صفحه خود گلایه آمیز نوشته اند که «کاپ 30 در بلم برزیل با حضور پرتعداد بیشتر کشورها تا 29 آبان در جریان است و ما فقط یک نماینده مستقر در اجلاس داریم که قطعا نمیتونه در همه پنل ها و جلسات حضور پیدا کنه»! راستش حوصله ای برای ادامه پیگیری این پرونده نداشتم ولی باید اعتراف کنم تنها انگیزه من از نوشتن این یادداشت همین استوری خانم انصاری بود! نکته و درخواست مهم اینکه بایسته است آن یک نفر نماینده مستقر را معرفی کنید تا مردم، کنشگران و دغدغه مندان ضمن آشنایی با ایشان بتوانند دریابند که در بلم چه گذشت و چه گفتند و چه شنیدند. به شخصه و با جدیت پیگیر این موضوع ویژه هستم و برای من اینکه بدانم نماینده مستقر کشورم در کاپ 30 کیست و بر اساس چه معیارها و شایستگی هایی شناسایی شده یک اولویت اساسی در دست پیگیری خواهد بود. ولی در پاسخ به استوری خانم دکتر انصاری آشکارا می گویم که خوشحالم از اینکه کشورم در کاپ 30 حضور پرتعداد که مترادف با حضور پرهزینه و البته بی دستاورد است ندارد؛ چرا که نیک می دانم هیچ کدام از چالش های زیستی کشورم ریشه در آن سوی مرزها ندارد و همچنین نیک می دانم که ساختار اداره محیط زیست و منابع طبیعی کشورم هم هیچ حرف یا ایده ای برای بیان کردن در چنین نشستی به نمایندگی از طرف جامعه محیط زیستی ایران نداشته و ندارد. بنابراین نگران از دست دادن هیچ چیز ویژه ای از عدم حضور پررنگ و پرتعداد در این نشست نیستم.

پرده پنجم؛ وعده سرِ خرمنِ 3 میلیون دلاری کاپ 29

در میان کنش و واکنش های دوجانبه میان افکار عمومی و سازمان حفاظت محیط زیست درباره حاشیه های این سفر و در راستای توجیه آن چنین بیان شد که حضور هیات ایرانی در کاپ 29 که سال گذشته در آذربایجان انجام شده بود منجر به تصویب مبلغ 3 میلیون دلاری صندوق GCF برای پرداخت به ایران با هدف کاهش تولید گازهای گلخانه ای شد که البته همچنان گویا پس از یکسال هنوز پرداخت نشده ولی موضوع در دست پیگیری است!

اهمیت این عدد البته هنوز وصول نشده که با توجه به تحریم های شدید بانکی بیشتر وعده سرِخرمن است تا تعهد یک نشست جهانی، آنگاه نمایان می شود که آن را با رقم 3.4 میلیارد دلاری اختلاس پرونده چای دبش مقایسه کنیم!

با این سه میلیون دلار که ارزش ریالی آن تنها شش برابر هزینه 50 میلیاردی درخواست شده برای ایجاد پاویون و اعزام 10 کارشناس و... به بلم برزیل است و با فرض وصول آن، برای کاهش تولید گازهای گلخانه ای در ایران چه می شود کرد؟ چالش های محیط زیستی ایران فراتر از آن است که با کمک 3 میلیون دلاری وصول نشده بتوان برای آن کاری کرد.

پایان سخن را با گلایه و گفت وگویی دوستانه با یکی از روزنامه نگاران پیشکسوت حوزه محیط زیست و منابع طبیعی کشور که حسب اتفاق همدیگر را به خوبی می شناسیم پی می گیرم. برخلاف آنچه که پردیسان و برخی از رسانه ها در حال جلوه دادن آن هستند، اینطور نیست که معترضین و مخالفین این سفرها به اهمیت چنین نشست هایی در سطح بین المللی ناآگاه باشند یا ندانند و نفهمند! اینطور نیست که «اغلب بازنشر کنندگان –آن نامه- درکی از محیط زیست یا تغییر اقلیم یا اجلاس و یا چرایی حضور عالی ترین مقام محیط زیست ایران در آن» نداشته باشند! اینکه نقد به یک رخداد مستند را "هجمه" بنامیم و سازمان متولی را به "نترسیدن و اقدام کردن" فرا بخوانیم و یا وحشتناک تر از آن از تغییر تدریجی "نقش نظارتی شبکه های اجتماعی" به نقش "‌تعیین‌کننده" برائت بجوییم و بهراسیم، از دید من نه بازگشت به عقب که پرتاب شدن به گذشته تاریک است. گذشته تاریکی که در آن مردم و افکار عمومی هیچ جایگاهی در تعیین سرنوشت خود و کشور نداشتند ولی در روندی تدریجی در نزدیک به دو دهه گذشته با تمرین در همین فضای مجازی جایگاه نظارتی و اتفاقا جایگاه "تعیین کنندگی" یافتند و این دستاورد بزرگ و سترگ و غیرقابل انکار جامعه مدنی ایران است که باید بر آن بالید.

آن دوست گرامی روزنامه نگار خود به نیکی می داند و می دانم که اعتقاد قلبی دارد که "مطالبه گری حق مسلم شهروندان و پاسخ گویی وظیفه مشخص کارگزاران است" و رسانه های گروهی و شبکه های اجتماعی تسهیل گر تحقق این آرمان بلند هستند.

خوشبختانه نام بسیاری از منتقدین این سفر پرماجرا در لیست غیرقابل انکار همراهان ریاست محترم سازمان در دوران گزینشِ پس از روی کارآمدن مسعود پزشکیان قرار دارد و همین امر از بروز هرگونه شبهه و گمانه زنی از سوی عده ای برای سیاسی جلوه دادن این انتقادها جلوگیری می کند.

امیدوارم و از عالی ترین مقام محیط زیست کشور درخواست می کنم همانقدر که برای رفتن به آن سوی کره زمین با هدف رفع چالش های محیط زیستی کشور تلاش می کنید، سری هم به "منطقه حفاظت شده پرور" که این روزها لوله گذاری آب سد ساخته نشده فینسک را میزبانی می کند و اتفاقا فاصله چندانی با تهران ندارد بزنید.

و باز هم امیدوارم تا پیش از آغاز تدوین لایحه بودجه سال 1405، ریاست محترم سازمان نامه ای با "قید فوریت" آنگونه که برای دریافت مبلغ 50 میلیاردی شرکت در کاپ 30 نوشتند، با هدف حذف ردیف های بودجه پروژه های فاقد ارزیابی اثرات محیط زیستی تدوین و به سازمان برنامه و بودجه کشور ارسال کنند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha