«مرد قاچاق بر گفت من می‌برمتان نگران نباشید. به تهران بروید کار پیدا کنید و قسطی بدهید . اگر هم نتوانستید کاری دست و پا کنید خودم در یک ساختمان، مشغول به کارتان می‌کنم.»

مهاجران افغانستانی قسطی از مرز رد می‌شوند

سلامت نیوز:«مرد قاچاق بر گفت من می‌برمتان نگران نباشید. به تهران بروید کار پیدا کنید و قسطی بدهید . اگر هم نتوانستید کاری دست و پا کنید خودم در یک ساختمان، مشغول به کارتان می‌کنم.»

به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه ایران ،این حرف‌ها را یکی از مهاجرانی می‌زند که فقر و جنگ بارها او را از افغانستان به تهران و از تهران به کشورش بازگردانده، با این تفاوت که با پای خودش به ایران آمده و هربار به دست مأموران به کابل رد مرز شده است.

ابراهیم، حالا در یک مدرسه سرایداری می‌کند و خودش می‌گوید که دیگر طاقت رد مرز شدن را ندارد، برای همین هم، کمتر از مدرسه بیرون می‌آید. مثلاً، هفته‌ای یک بار برای نان خریدن به بیرون می‌رود، تا مبادا گرفتار مأموری شود.


ابراهیم با حضور در نشستی خبری در انجمن دیاران،  از تجربه تلخی که در این مدت پشت سر گذاشته می‌گوید. افراد زیادی شبیه او به این انجمن آمده اند تا درباره دردسرهای مهاجرت غیر قانونی اهالی افغان بگویند.

مدیر پژوهش‌های انجمن د یاران، انجمنی که در زمینه مطالعات مهاجرت در ایران فعالیت می‌کند هم تأکید می‌کند که موانع زیادی برای زندگی قانونی مهاجرهای افغان در ایران وجود دارد که زندگی را برای آنها سخت‌تر می‌کند. یکی از این چالش‌ها، دسته‌بندی مشاغل مجاز است.

«پیمان حقیقت طلب» می‌گوید: مهاجرهای افغان مجبورند راجع به شغل‌شان دروغ بگویند. مثلاً آنها نمی‌توانند شاعر یا نویسنده باشند. برای همین باید بگویند کارگر هستند یا چوپان.


اروپا، مقصد برخی از مهاجران
قصه مهاجرت ابراهیم از زمان سربازی اش شروع می‌شود. وقتی که افغانستان درگیر جنگ است و او به ناچار به سربازی می‌رود. همانجا بود که به اصرار خانواده خود مجبور به مهاجرت می‌شود تا هم از جان خود محافظت کند و هم خرج خانواده خود را تأمین کند.

البته، همه مهاجرهای افغان برای ماندن به ایران نمی‌آیند بلکه به ایران می‌آیند تا خود را به کشورهای اروپایی برسانند و این مسیر گاهی برای یک مهاجر افغانستانی 10 تا 15 سال طول می‌کشد. مثلاً یکی از مهاجر‌ها 15 سال در ایران و ترکیه و کشورهای دیگر کار کرده تا به انگلستان برسد اما بعد از رسیدن به مقصد به بهانه انتقال به کمپ توسط مأمورها سوار هواپیما شده و دوباره راهی کابل شده است.


رد مرز در ایران با 2 میلیون تومان
ابراهیم هر بار که به ایران آمده، 2میلیون تومان به قاچاق بر داده تا او را به تهران برساند یا قرار شده پول را بعداً قسطی بدهد. او مجبور شده در یک مسیر خاکی به همراه 40 نفر در یک وانت کهنه دراز بکشد یا 16 نفری در پژو پنهان شوند و در آخر هم 7 ساعت زیر اتوبوس کنار چرخ‌ها پناه گرفته تا خود را به ایران برسانند.


گردش مالی 600 میلیاردی مهاجرهای غیرقانونی
مدیر پژوهش‌های انجمن دیاران درباره وضعیت انتقال مهاجرهای افغان به ایران، این‌طور می‌گوید: در برخی از موارد مسئولان مباحثی را در مورد این مهاجرها مطرح می‌کنند که به نظر من درست نیست.

به طور مثال، می‌گویند که مهاجرها و افغان‌ها مشاغل ایرانی‌ها را دزدیده‌اند. به نظر من این اظهارنظرها فقط برای توجیه بیکاری جوان‌های ایرانی است. حقیقت طلب معتقد است، مهاجرهای غیرقانونی تأثیر مثبتی بر اقتصاد ایران دارند.

او همچنین، از پدیده‌ای به‌نام افغان کشی در جنوب کشور خبر می‌دهد و می‌گوید: بر اساس آمار سالانه 400 هزار اتباع افغانستانی به‌صورت غیرقانونی وارد کشور می‌شوند که در این بین اگر 200 ماشین هم کار جا به جایی آنها را انجام دهند، حدوداً 600 میلیارد تومان گردش مالی انجام می‌شود. به‌گفته مدیرپژوهش‌های انجمن دیاران، این شغل بیشتر در جنوب کشور اتفاق می‌افتد که عامل اصلی آن هم بیکاری مردم آن مناطق است.


«حسین میرزایی‌پور»، مردم شناس و استاد دانشگاه علامه طباطبایی هم که سال هاست درباره مهاجرت و زندگی افغانستانی ‌های مهاجر مطالعه می‌کند در این زمینه می‌گوید:آنقدر به پدیده مهاجرت علاقه‌مند بودم که خودم را مهاجر افغانستانی جا زدم و به کابل رفتم و دوباره از آنجا به ایران آمدم. در این مسیر وارد مکان‌هایی شدم که رهایی از آنها غیرممکن به نظر می‌رسید. برای مثال، هنگام بازگشت به تهران مأموران ما را به همراه چند نفر، حدود 15 روز در یک کانتینر کوچک و بسته نگه داشتند. کانتینر فلزی بود و ظهرها آنقدر داغ می‌شد که پوست بدنمان کنده می‌شد و تنها 2 ساعت وقت هواخوری داشتیم.


او البته تنها تجربه ورود غیرقانونی از افغانستان به ایران را ندارد بلکه برای درک تجربه مهاجرهای افغانستانی مجبور شده به همراه آنها و به‌طور غیرقانونی به کشور‌های قبرس، ایتالیا، فرانسه و انگلستان سفر کند.

میرزایی‌پور ادامه می‌دهد: در تمام این روزها سختی‌های زیادی کشیدم اما کمترین آزار را در ایران دیدم. چراکه  در ایران ترس از کشته شدن وجود نداشت اما در ترکیه و کشورهای دیگر امکان قاچاق اعضای بدن و از دست دادن جانمان بسیار زیاد بود.

وی از وجود باندهای بزرگ تبهکار در بین مسیر مهاجرت به اروپا خبر می‌دهد و می‌گوید: در بین مهاجرت به اروپا با باندهای فحشا برخورد کردیم که تلاش می‌کردند زن‌ها و دخترهای جوان را وارد این باندها کنند. برای همین همیشه به من می‌گفتند که بین گروه مردهای مجرد بمان و حتی در بین گروه‌هایی که در آن خانواده وجود دارد رفت و آمد نکن تا خطری تو را تهدید نکند.


از مهاجرت به تهران تا دوبی
محمد کارگر افغانستانی که از سال 68 به ایران مهاجرت کرده هم تجربیات زیادی از رد مرز شدن دارد. او 15 ساله بوده که به علت جنگ افغانستان راهی ایران شده و در این بین سختی‌های زیادی را تحمل کرده است.

او می‌گوید: «وقتی برای اولین بار می‌خواستم به‌صورت قاچاق به ایران بیایم، یکی از مهاجرها که پیرمرد بود از شدت خستگی روی زمین خوابید و گفت می‌خواهد بمیرد. این را می‌گویم تا بفهمید رسیدن به تهران از کابل چقدر سخت است. مسیر طولانی است و باید سر ساعت مشخصی به محل مورد نظر برسی وگرنه لو می‌روی و گرفتار می‌شوی.

او مدتی در ایران زندگی کرده و پس از چندین بار رد مرز شدن تصمیم گرفته به دوبی برود. این مهاجر می‌گوید که قاچاق برها هزینه کمی از او برای بردن به دوبی گرفتند چون در جیب‌هایش حشیش جاساز کردند. محمد البته از این موضوع بی‌خبر بوده و هنگام رسیدن به مقصد از موضوع مطلع شده است: «در دوبی جایی برای خواب نداشتیم.

شب‌ها و روزها در پارک بودیم. حتی یک لیوان چای نبود که بخوریم. اگر آب هم می‌خواستیم از پارک می‌خوردیم. شرایط قرص خوردن هم نداشتیم اگر یک قرص استامینوفن از ما می‌گرفتند زندانی می‌شدیم. برای همین تصمیم گرفتم تا دوباره به کابل برگردم.»


 او چندین بار خود را جلوی ماشین‌های در حال تردد انداخته است یا تلاش کرده با چندین مرد عرب دعوا کند تا رد مرز شود اما موفق نشده تا اینکه به فکر فروش سی‌دی و موسیقی‌های غیرمجاز کنار مساجد افتاده و بدین ترتیب  موفق به رد مرز شده است: «بالاخره مأمورها ما را گرفتند تا رد مرزمان کنند.

به هر نفرمان هم 500 درهم دادند تا دست خالی نزد خانواده خود برنگردیم اگر طلبی هم در دوبی داشتیم ماشین شخصی می‌فرستادند تا آن طلب را بگیریم. موضوعی که در ایران کسی اصلاً به آن توجه نمی‌کند. برای مثال برخی کارفرمایان در ایران هستند که کارگر افغانستانی می‌گیرند و بعد از چند ماه به خاطر اینکه حقوق‌شان را ندهند آنها را به مأمور‌ها  لو می‌دهند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha