در این گزارش به سراغ سه خانواده ای رفتیم که نقطه نظرات خود را در این زمینه بعد از قبول سرپرستی یک کودک بیان کردند. از میان این سه خانواده یک خانواده خود دارای فرزند زیستی بوده و در کنار آن یک کودک را هم به فرزندخواندگی قبول کرده اند. خانواده دیگر فرزندی نداشته و به همین دلیل اقدام به فرزندخواندگی کردند و در نهایت ماجرای زنی که خواهرزاده خود را به فرزندی قبول کرده بود را می خوانید:

چالش های فرزندخواندگی در ایران به روایت مادران

سلامت نیوز:۱۹ آبان ماه هر سال روز جهانی فرزندخواندگی است. فرزندخواندگی، اعطای سرپرستی کودکان بدون سرپرست تحت سرپرستی سازمان بهزیستی به خانواده های متقاضی واجد شرایط است. قانون فرزندخواندگی در ایران برای نخستین بار در سال ۱۳۵۳ به تصویب رسید و در نهایت در سال ۱۳۹۲ نیز قانون جدیدی که فرزندخواندگی را برای خانواده های متقاضی تسهیل می کرد، مصوب شد.

به تازگی سامانه فرزندخواندگی راه اندازی شده است که متقاضیان می توانند به صورت غیرحضوری و از طریق این سامانه درخواست خود را برای فرزندخواندگی ثبت کنند.

کارشناسان و مشاوران خانواده تاکید دارند خانواده ها قبل از اقدام به فرزندخواندگی تمام زوایا و چالش های احتمالی این کار را بررسی کنند و بعد اقدام به درخواست قبول حضانت یک کودک نمایند.


در این گزارش به سراغ سه خانواده ای رفتیم که نقطه نظرات خود را در این زمینه بعد از قبول سرپرستی یک کودک بیان کردند. از میان این سه خانواده یک خانواده خود دارای فرزند زیستی بوده و در کنار آن یک کودک را هم به فرزندخواندگی قبول کرده اند. خانواده دیگر فرزندی نداشته و به همین دلیل اقدام به فرزندخواندگی کردند و در نهایت ماجرای زنی که خواهرزاده خود را به فرزندی قبول کرده بود را می خوانید:

ابتدا به سراغ خانواده ای رفتیم که با وجود داشتن فرزند زیستی، اقدام به پذیرش کودکی برای فرزندخواندگی کرده بودند.

مادر این خانواده که خواست نامش محفوظ بماند درباره روال فرزندخواندگی در ایران می گوید: روال فرزند پذیری هم مثل سایر روال اداری، زمان بر و ‌طولانی بود و البته این طول کشیدن زمان یه خوبی داره اینکه تایم بیشتری وقت داری با خودت کنار بیای، فکر کنی و تحقیق و...انجام بدی ،بیشترین موردی که برای ما با وجود داشتن فرزند زیستی آزار دهنده بود بازخوردهای اطرافیان بود که بدون توجه به حضور بچه ها گاهی حرف هایی میزدن که ممکن بود ذهن بچه ها رو‌ تخریب کنه و‌ زمان زیادی می گذاشتیم برای عوض کردن ذهنشون.
 ما کمی شرایطمون متفاوت بود خوب تایم زمانی طولانی هم گذروندیم. اولش با مقوله امین موقت آشنا شدیم و‌ درخواستمون امین موقت بود  بعد تو مسیر با مورد کودکان نیازمند درمان آشنا شدیم و مجدد درخواستمون رو تغیر دادیم ،بزرگترین چالشمون آماده کردن بچه ها بود و متاسفانه بازخورد بدی که از متخصصین و برخی  دکتر ها با توجه به پرونده پزشکی بچه هایی که معرفی میشدن و..دریافت می کردیم و حرف های ناامید کننده ای که میزدن به الطبع پذیرفتن و قدم گذاشتن توی این راه ، ذهن رو ‌درگیر میکنه به شدت ، مدام فکر و خیال و تصورات و ....که چه خواهد شد، چه خواهم کرد و ... پراز حس‌های متناقض عشق ،تردید ،ترس ،نگرانی ،و.... می شوید.
برای ما بعد از ملاقات پسرمون تا اومدنش به خونه حدودا ۲۰ روز طول کشید که تقریبا بعد از دیدنش بیشترین حسی که داشتیم عشق بود و‌دلتنگی ،و اینکه به خودمون اطمینان می دادیم همه سختی ها رو پشت سر میزاریم تا پسرمون رو داشته باشیم.


وی درباره دلیل علاقه خانواده ها به داشتن فرزندخوانده با سن کمتر، می گوید:‌ درخواست خود من کودک ۳ تا ۵ سال بود که با توجه به سن فرزندان دیگه مون اختلاف سنی زیاد نباشه منتها پسر ۶ ماهمون بهمون معرفی شد ، به نظر من با توجه به خلاعاطفی و محیطی و ‌تاثیراتی که روی روح و‌ روان بچه ها میزاره و ترمیم اونها که البته کار سختی هم نیست ،خانواده ها دوست دارن کودک با سن پایینتر داشته باشن تا هم کمتر آسیب دیده باشه و هم اینکه راحت تر با خودشون ،تربیت‌شون و ... عادت کنه و  بتونن فرزندشون رو با آسیب کمتری  بزرگ کنن.

دلیل فسخ فرزندخواندگی از سوی برخی خانواده ها
وی درباره چالش های فرزندخواندگی و دلیل فسخ فرزندخواندگی از سوی برخی خانواده ها می گوید: متاسفانه مقوله فرزندپذیری پراز چالش است و احتمالا کسانی که قدم‌ توی این راه میزارن و بعد پشیمون میشن ،خیلی مطالعه و تحقیق نکردن و با تصورات رویایی شیرین خودشون و اینکه می خواهند فرزندی رو به جمعشون اضافه کنن و کانون خانواده رو به اصطلاح گرمتر کنن وارد این مسیر میشن و از ته قلب هنوز نپذیرفتن که فرزندی که میاد ،فرزند ماست باهمه سختیها و.... بعد که با واقعیت روبرو میشن تمام تصوراتشون بهم میخوره متاسفانه راحت ترین راه رو‌که برگردوندن کودک هست رو انتخاب میکنن.

وی می گوید: متاسفانه آگاهی دادن در این زمینه کمه ، معرفی پیج‌های موثر ،روانشناس‌ها و مشاورینی که در این زمینه کار میکنن و کمک اونها میتونه خیلی از این سختی‌ها رو برای خانواده فرزندپذیر کم کنه ، ای کاش حمایت عاطفی و روانی هم بعد از ورود فرزند خوانده به خانواده میشد ، یعنی سازمان بهزیستی با معرفی مشاورین فعال در این زمینه ،کارگاه‌ها ،پیج‌ها ، کاردرمانگرهای حاذق و... میتونست کمک بزرگی به خانواده ها بکنه.


راه هایی که برای فرزندخواندگی باید طی کرد
 به گزارش سلامت نیوز، در ادامه به سراغ خانواده ای رفتیم که به دلیل مشکل ناباروری اقدام به پذیرش فرزندخوانده کردند.
آذین راد کودکی را به فرزندخواندگی پذیرفته است. او درباره روال پذیرفتن فرزند خوانده و اینکه در این مسیر چه چیزی بیشتر برای خانواده ها بیشتر آزاردهنده  است،می گوید: روال قانونی فرزندخواندگی ، موارد مشخص و در کل درستی است ، اما متاسفانه در هر استان و در هر شعبه بر مبنای تشخیص مدیریت و کارشناسان آن شعبه جور خاصی اجرا می‌شود که دردسر ساز است .رفت و آمدهای بیخود ، کاغذبازی‌های بی جهت و اغلب اتلاف وقت و هزینه بیخود. به طور کل، متقاضیان واجد شرایط بعد از ثبت تقاضای فرزندخواندگی، باید منتظر اولین جلسه‌ توجیهی  از سوی کارشناسان باشند و برگزاری این جلسه ممکنه خیلی زمان‌بر باشد !


در اولین جلسه کارشناسان سعی فراوانی می‌کنند که  نظر متقاضیان را عوض کنند و با نشان دادن سیاه‌ترین حالت‌های احتمالی باعث شوند که خانواده‌ها از این روش فرزندآوری صرف نظر کنند .  اگر خانواده  مطالعه و آگاهی  کامل داشته باشه  از این مرحله به راحتی گذر میکنه و زیر نظر کارشناس نسبت به تکمیل پرونده اقدام خواهند کرد.


به جز تکمیل مدارک هویتی ، گواهی سلامت جسم و روان از پزشک قانونی، گواهی عدم سو پیشینه از پلیس و گواهی تاییدیه مشاور بهزیستی، گواهی تایید محل سکونت از دید کارشناس و سایر مدارک لازم جهت تکمیل پرونده طی چندین ماه  آماده شده و پرونده جهت بررسی نهایی به کمیته فرزندخواندگی  ارجاع می‌شود.


روز برگزاری کمیته ، کارشناسان مختلف مذهبی ، مالی ، روانشناسی و ...  متقاضیان و مدارک را بررسی می‌کنند و حکمی صادر می شود که با درخواست این افراد موافقت شده یا نشده و  کودکی که به ایشان معرفی می‌شود ، چه جنسیتی خواهد داشت و در چه محدوده‌ سنی قرار دارد.


چالش های فرزندخواندگی
وی در پاسخ به اینکه از زمانیکه تصمیم به گرفتن فرزند خوانده کردید چه چالش‌هایی پیش رو داشتید، می گوید: بزرگترین چالش ما دهه هشتاد بود که به علت عدم داشتن مشکل باروری با تقاضای ما موافقت نشد . سال نود و دو قوانین تغییر کرد و ما بعد از ده سال که مجدد اقدام کردیم با چالش خاصی از سمت بهزیستی مواجه نشدیم اما متاسفانه در آن زمان ، امکان دسترسی به اطلاعات در مورد چالش‌های فرزندپذیری  نایاب بود و ما  با وجود اینکه در زمینه‌ فرزندپروری  اطلاعات خوبی کسب کرده بودیم ، اصلا  از  وجود چالش‌های فرزندخواندگی  اطلاع نداشتیم !


وی در پاسخ به اینکه آیا جنس این چالش ها پس از ملاقات با کودک تغییر کرد،می گوید: بله. چالش‌هایی مثل  اختلال دلبستگی، مثل فرایند سخت و طولانی سازگار شدن کودک با محیط خانه ،  تاثیر آسیب‌هایی که کودک از دوران جنینی و سپس تولد و ماه‌ها و سال‌های اولیه زندگی پشت سر گذاشته،  تاخیرات رشدی بچه ناشی از زندگی در محیط سیستمی و غیره اصلا چیزی نبود که ما قبل از ورود کودک به خانه  از آن مطلع باشیم .


دلیل علاقه بیشتر به پذیرش نوزادان
وی در پاسخ به اینکه فکر می کنید چرا خانواده ها تمایل به فرزند خوانده زیر 2 سال دارند، می گوید: کودکان زیر دو سال حتما  آسیب کمتری دیدن و‌ حتما راحت‌تر با محیط خانواده جدید وفق پیدا می‌کنند . هرچند گاهی علت این تقاضای بالا ، نیاز متقاضیان به نوزادپروری و عشق آنها به تجربه‌ پرورش  شیرخواران است.
آذین راد درباره اینکه چه شرایطی ایجاد می شود که خانواده ها پس از مدتی اقدام به فسخ فرزند خواندگی می کنند،می گوید: دو گروه خانواده هستند ، گروهی که طی شش ماه آزمایشی که در واقع حکم موقت سرپرستی  است این کار را می‌کنند که  معمولا علتش  فاصله‌ زیاد رویاهایشان در مورد فرزندپذیری با واقعیت است و دچار مشکلاتی می‌شوند که انتظارش را نداشتند و از کمک مشاورین حاذق بهره نمی‌برند و تلاش نمی‌کنند با صبر و درایت  مشکلات را حل کنند و به کودک آسیب دیده  فرصت  اصلاح و‌جبران و عادت بدهند .


گروه دوم ، افرادی هستند که بعد از چند سال ، به خاطر مسایل پیش پا افتاده و اغلب ناشی از بی فرهنگی و ناآگاهی  این کار را می کنند ! مثلا دختری بعد از سیزده سال به خاطر دوست شدن با پسری از خانواده طرد می شود. یا پسری بعد از رسیدن به سن بلوغ ، و عدم حل مشکل محرمیت با مادر به بهزیستی بر می‌گردد!  با اینکه بهزیستی تاکید دارد ، خانواده‌های مذهبی راه حلی برای مسئله محرمیت با فرزندخوانده پیدا کنند و ....


لزوم نمایش زندگی فرزندخوانده های موفق
وی در آخر بر لزوم فرهنگسازی در مورد فرزندخواندگی تاکید و می گوید:  فرهنگ سازی در مورد فرزندخواندگی وظیفه‌ مدارس و رسانه‌ه است که متاسفانه هر دو گروه  بسیار از آن پرهیز کرده‌اند . اختصاص ستونی در روزنامه‌ها و هفته‌نامه‌ها  به مسایل مختلف انواع شکل گیری خانواده، توضیح و گفتگو  با خانواده‌های فرزندپذیر، تلاش در راستای  بازکردن دید جامعه به مقوله‌ فرزندخواندگی فارق از  یتیم‌نوازی و کار ثواب ! ، نمایش زندگی فرزندخوانده‌های موفق در اجتماع! و پاک کردن  شایعات و خرافات و کج‌فهمی‌ها در خصوص مبحث فرزندخواندگی کار رسانه هاست. متاسفانه  صدا و سیما در این زمینه بسیار بد عمل کرده است ، امید است لااقل سایر رسانه‌ها  به جز پخش اطلاعات از شرایط قانونی فرزندخواندگی و مراحل آن، به جنبه‌های زیباتر و انسانی تر ماجرا  توجه نشان بدهند.


بهش می گفتم خاله اون می گفت مامان
در پایان به سراغ زنی رفتیم که علیرغم مشکلاتی که بر سر راهش بود با عشق خواهرزاده خود را که مادرش را از دست داده بود، با وجود سن کم بزرگ کرده است. داستان این مادر دلسوز در ادامه می آید:


م.ن می گوید:‌ از همون اول بهش می گفتم خاله اون می گفت مامان، بزرگتر که شد کم کم موضوع رو فهمید، مامانم بهش فهموند ، عکس العملش همیشه سکوت بوده اصلا نمی خواست از قبل تر چیزی بدونه ما هم انگار فراموشمون شد و حرف نمی زدیم از گذشته یا چیزای دیگه. کلا جلوتر از سنش بود و خوب درک می کرد همه چیزو ، تا وقتی هم مامانم بود باهم حسابی جور بودن. تا 2 یا 3 سالگیش بابام هم بود. از رفتن اونا همیشه ناراحت بود یه غمی داشت توی چشماش قشنگ معلوم بود.

چالش خاصی باهم نداشتیم و خیلی راحت در مورد مسائل با هم حرف می زدیم و هر مسئله ای رو حلش می کردیم. گاهی عمیقا فکر میکردم دوست منه تا اینکه پسرم باشه نمیدونم چطوری بلد شد انقدر خوب بفهمه و حرف بزنه و درک کنه. اگر چالشی بود شاید در مورد حساس بودنش یا مثلا مراقب انتخاب کردن دوست هاش یا حتی جنس مخالف بود، عاطفی بود با وجود سرسختی که نشون میداد یا غروری که همیشه داشت.کلا مثل خودم با همه زود ارتباط میگرفت اما تعداد دوستاش کم بودن خودشو خیلی درگیر این چیزا نمی کرد و منم اینو حس میکردم.


ما هردو با هم بزرگ شدیم
وی در پاسخ به اینکه فرزند پذیری از خانواده چه تفاوتی با گرفتن فرزند از بهزیستی دارد، می گوید: فرزند پذیری از خانواده مراحل قانونی و سخت گیری های قانونی را ندارد ، اما حساسیت ، مسوولیت و ... مسائل زیادی را دارد.

من کم سن وسال بودم که تصمیم گرفتم فرزندی را مادرانه بزرگ کنم . تردید زیادی داشتم اما تونستم و موفق شدم. چون نمی خواستم خواهرزادهً من بهزیستی و هیچ کجای دیگری بزرگ شود. ما هردو با هم بزرگ شدیم. نمی دونم ژنتیک دخیل بود یا نه، شباهت زیادی داشتیم به لحاظ رفتاری و این باعث شد تا بهتر با هم کنار بیایم بخصوص در دوران نوجوانی آرمان، خیلی نمیدونستم باید چکار کنم اما وقتی رفتم پیش مشاور تا مشورت بگیرم به من گفتن تا اینجای راه رو خوب طی کردم و مشکلی احساس نمیشه ، من حساس تر از این بودم که با این حرف قانع بشم ، سعی میکردم بیشتر بدونم و بخونم تا پسرم خوب بزرگ بشه، ما دوتا دوست خوب بودیم در کنار هم ، کنار تمام سختی های زندگی بزرگ شدیم و شاید بیشتر از هرچیزی روح ما بود که جلوتر از ما حرکت میکرد بخصوص آرمان ، از همون بچگی خودشو با تمام شرایط خوب و بد وفق می داد و من از لحاظ معنوی و عاطفی احساس سختی زیادی نکردم. شاید لطف خدا بود که تونستم بسیار معقول و خوب تربیتش کنم. حساسیت من نسبت به اون خیلی زیاد بود از هرجهت و تمام تلاشم رو برای به ثمر رسیدن تمام نیازهاش انجام دادم.


اصلی ترین مشکل، مسئله مادی بود
وی در پاسخ به اینکه در طی این سالها اصلی ترین مشکلی که با آن برخورد کردی چه بود؟

در طی این سالها اصلی ترین مشکل من در ارتباط با پسرم ، مشکلات مادی بود و هردوی ما رو اذیت می کرد. چون حاضر نبودم به هیچ عنوان حمایتی رو قبول کنم گرچه حدود 15 سالگی کم کم داشتن استقلال مالی رو تجربه کرد و کنار درس خوندن کار هم می کرد. اما من بعنوان یه مادر یا سرپرست دلم راضی نبود ، اون روزا اگر کاری برای خودم و احوال خودم انجام نمی دادم تمام تلاشم رو می کردم که پسرم کمترین سختی ها رو متوجه بشه و لمس کنه، اما همیشه اونی که ما میخوایم نمیشه، شرایط مادی بد از ما آدم های قویتر ساخت و از آرمان به تنهایی صبوری و تلاش و هوش بیشتر، اون کنار روحیه حساس و ضربه پذیرش فهمیده بود و می دونست همیشه اونی نمیشه که می خواد پس کنار من اونم تلاش می کرد.


هنوزم پس از گذشت سالها نمی دونم اگر من مسوولیتش رو قبول نمی کردم بهتر میشد یا بدتر و این فکر همیشه همراه منه. من همه تلاشم رو کردم که پسر خوبی تربیت و بزرگ کنم . نتیجه هم تا الان که 23 سالشه خوب بوده، آرمان با ادب، باهوش و عاقل، قوی و محکم و صبور بزرگ شد و باعث افتخار منه، تنها دلخوشی منه، 2 ساله که به معنای واقعی مستقل شده و زندگی خودشو به تنهایی شروع کرده،درس خوندن رو تا مقطع کاردانی ادامه داد و زبان انگلیسی رو هم کامل کرد ، من تا همین حد تونستم، بهش ایمان دارم که میتونه و موفقه بیشتر و بهتر ادامه بده، همیشه تشویقش کردم و کنارش موندم، دل نگرانی همیشگی من تمومی نداره ، من فکر می کنم فرزندپذیری اینگونه یه چیزای دیگه ای هم به خودم یاد داده مثل تمام مادرهای سرزمینم.

به گزارش سلامت نیوز، به نظر می رسد این تنها فرزندخواندگی نیست که دارای چالش هایی است چراکه افراد دارای فرزند زیستی نیز در زندگی خود دچار چالش هایی می شوند و افراد نباید به دلیل ترس از چالش ها و مشکلات بر سر راه فرزندخواندگی، خود را از لذت عشق ورزیدن به یک کودک محروم کنند اما قبل از اقدام به فرزندخوندگی باید از کمک مشاور خانواده بهره بگیرند تا بتوانند راحت تر با چالش ها کنار بیایند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha