اوایل اسفند سال گذشته فاز نخست سامانه انتقال آب سد کانی سیب به دریاچه ارومیه پس از نزدیک به ۱۰ سال انتظار در شرایطی افتتاح شد که تراز سطح آب، به کمترین میزان خود در ۳۰ سال گذشته رسیده بود.

بیم و امیدهای احیای دریاچه

به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه رسالت، پروژه‌ای پرمناقشه که همچنان موافقان و مخالفانی دارد. طرح‌های انتقال آب برای احیای نگین فیروزه‌ای شمال غرب ایران از نگاه مخالفان، «مُسکن است و گره‌ای از کار فروبسته این دریاچه نمی‌گشاید». به‌زعم آن‌ها، «هر آبی که به دریاچه ارومیه ریخته شود شور خواهد شد و علاوه برآنکه به احیا کمکی نمی‌کند، نقطه مبدأ انتقال آب نیز آسیب‌دیده و خشک می‌شود».

موافقان هم علی‌رغم نظر مساعد، تأکید می‌کنند، «این پروژه هنگامی می‌تواند در بهبود حال «شوردریا» اثرگذار باشد که پروژه‌های لازمِ دیگر اجرایی شود. هیچ پروژه‌ای به‌تنهایی نمی‌تواند این دریاچه را احیا کند ». بااین‌حال بر این نکته نیز اذعان دارند که «اگر تمامی راه‌ها را هم برویم، فقط نیمی از دریاچه احیا خواهد شد!»

اما موضوعی که موافق و مخالف بر آن اشتراک نظر دارند، این است که جوامع محلی و کشاورزان اطراف کانال انتقال آب رودخانه زاب به دریاچه ارومیه، با استقرار موتورپمپ، این آب را برداشت می‌کنند.پیش‌تر در مهر ۱۴۰۱ فیروز قاسم‌زاده سخنگوی صنعت آب کشور تأکید کرده بود جلوی برداشت‌های غیرمجاز آب و آب دزدی از حقابه دریاچه‌ ارومیه گرفته نمی‌شود و این در حالی است که وزارت نیرو مجوزی در مورد توسعه و تغییر کاربری‌ها و تأمین آب آن نداده است. سال قبل مسعود باقرزاده کریمی، رئیس پیشین حوضه آبریز دریاچه ارومیه هم درباره رهاسازی حقابه گفته بود: «چون بخشی از سهم دریاچه و کشاورزی هم‌زمان رهاسازی می‌شود، نظارت یا تفکیک دقیقی برای آب صورت نمی‌گیرد.»


کارشناسان هم از مدت‌ها قبل هشدار داده بودند، کشاورزان اجازه نخواهند داد آب زاب از طریق تونل به دریاچه ارومیه برسد. هشدار دیگر آن‌ها، این بود که خشکی دریاچه، نتیجه سیاست‌ها و اقداماتی است که به نام احیا، نفس‌های آن را به شمار انداخته و همان‌طور که سدسازی‌های بی‌رویه در حوضه دریاچه ارومیه با نپرداختن حقابه از یکسو و افزایش سطح زیرکشت از سوی دیگر باعث خشکی آب دریاچه شد؛ نجات آن نیز با سازه‌سازی و انتقال آب امکان‌پذیر نیست.


ازاین‌رو، در تلاش است دیدگاه‌های مختلف را منتشر کرده و به شکل‌گیری فضای گفت‌وگو دراین‌باره کمک کند. در این شماره، عباس محمدی، فعال محیط‌زیست و از مخالفان انتقال آب رودخانه زاب به دریاچه ارومیه، به پرسش‌های ما، به شکل مکتوب پاسخ داده است.


اصلی‌ترین دلایل از بین رفتن دریاچه ارومیه و تبدیل آن به بستر نمکی، احداث بیش از ۷۰ سد در حوضه آبریز، توسعه باغ‌ها، توسعه کشاورزی بی‌ضابطه و درنهایت برداشت بیش از حدمجاز آب‌های زیرزمینی است، بااین‌حال انتقال آب به دریاچه ارومیه به‌عنوان اصلی‌ترین راهکار احیای این دریاچه شناخته می‌شود، اما به‌صرف انتقال آب، مشکل حل خواهد شد؟


این شعبده که جلوی آب‌هایی که به‌صورت طبیعی وارد دریاچه می‌شود را با چند ده سد بگیریم و با کشیدن آب‌های زیرزمینی هم زیرِ دریاچه و حوضه‌ آبگیرش را خالی (درواقع تبدیل به آبکش) کنیم و بعد بخواهیم با انتقال آب از حوضه‌های دیگر به دریاچه آب برسانیم، فقط از چنته‌ پروژه‌سازان و پروژه‌بگیران درمی‌آید! کدام شخصِ بادانش متوسط چنین نسخه‌ گران‌قیمتی را منطقی می‌داند؟ مدیران وزارت نیرو که غالبا تحصیلات مرتبط با آب‌دارند و مهم‌تر این‌که دسترسی کامل به اطلاعات تالاب‌ها و رودخانه‌ها و اثرات سدسازی بر این پهنه‌های آبی دارند، آیا نکته‌های چنین بدیهی را نمی‌دانند؟! اینان شبیه پزشکانی هستند که برخلاف آموزه‌های وجدانی و انسان‌دوستانه، برای بیمار داروهای گران می‌نویسند تا داروخانه‌ محل از ایشان راضی باشد و بکند آن‌چه که باید بکند…. گذشته از آن‌که انتقال آب سبب آسیب‌های اجتماعی و اقتصادی و محیط زیستی بسیار مانند بروز اختلاف‌های بینِ استانی و بین‌المللی، صرف هزینه‌های نجومی و تخریب زیست‌بوم‌ها می‌شود، در ایران در هیچ نقطه‌ای آب اضافه نداریم که انتقال آن به دریاچه یا تالابی مانند ارومیه منطقی باشد. این دریاچه را مهندسان نساخته‌اند که اکنون با عملیات مهندسی بتوان احیایش کرد؛ کار احیا را فقط (یا عمدتا) باید با کاستن از فشار غیرمتعارف انسانی بر حوضه‌ آبریز پیش برد.


اما برخی از کارشناسان می‌گویند با توجه به این‌که بحران آب در منطقه زیاد است، پتانسیل تولید آب بسیار پایین آمده، اقلیم تغییر کرده، کشاورزی توسعه پیداکرده، مصرف آب بسیار افزایش‌یافته، باوجود همه این‌ها ما نیاز داریم که از هر منبعی که بتوانیم، بخشی از نیاز دریاچه ارومیه را تأمین کنیم تا در آینده فاجعه زیست‌محیطی اتفاق نیفتد و تونل انتقال آب کانی‌سیب، یکی از این منابع است، نقطه‌نظر شما درباره این دیدگاه چیست؟


خودِ آقایان می‌دانند و پژوهشگران مستقل هم‌بارها گفته و نوشته‌اند که در شعاع کمتر از دویست کیلومتری دریاچه ارومیه، دریاچه‌های سوان و وان در ارمنستان و ترکیه هستند که تغییر اقلیم هنوز تغییر چندانی در وضع آن‌ها پدید نیاورده… پس باید سهم دخالت‌های مستقیمِ انسانی را در حوضه ارومیه اصل دانست. بگذریم که اگر عامل تغییر اقلیم را خیلی مؤثر می‌دانیم، باید توجه داشته باشیم که در این وضعیت دست‌کاری در حوضه‌ آبخیز زاب و دیگر رودخانه‌ها می‌تواند اثر منفی بسیار مخربی در این بخش‌ها داشته باشد.


پرسش دیگری که در این رابطه وجود دارد، این است که جلوی تبخیر آب را نمی‌توان گرفت و آب را هم در داخل دریاچه نمی‌توان مدیریت کرد. چون غیر از عوامل بیرونی، داخل خود دریاچه ارومیه تغییر و تحولات بزرگی رخ‌داده که مانع احیا می‌شود، با شروع تابستان، افزایش تبخیر را در پیش داریم، آیا آب انتقال‌یافته دوام می‌آورد؟ (۱)


طرح انتقال آب از رودخانه‌ زاب که بیش از نیمی از بودجه‌ هدررفته‌ «احیا» را خورده، فعلا با انتقال سیصد میلیون مترمکعب در سال افتتاح‌شده و اگر موفق باشد، ششصد میلیون مترمکعب را انتقال خواهد داد. دریاچه‌ای که سالانه به ورود سه‌ونیم میلیارد مترمکعب آب نیاز دارد، هیچ‌گاه با این مقدارها احیا نخواهد شد. تبخیر که به آن اشاره کردید، همیشه بوده و درواقع بخشی از چرخه‌ طبیعی است که سبب تلطیف هوای منطقه می‌شود و اثرات مثبت پرشماری بر محیط دارد. البته تغییرات اقلیمی میزان تبخیر را افزایش داده، اما در مورد دریاچه‌ ارومیه، سهم دخالت‌های انسانی در کاهش سطح آب بسیار بیشتر از سهم تغییرات اقلیمی بوده است؛ وقتی ورودی آب با سدسازی کم می‌شود، عمق دریاچه کاهش می‌یابد، درحالی‌که سطح آفتاب‌خور، همان سطح پیشین است و درنتیجه اثر تبخیر بر آب بیشتر می‌شود.

یعنی درصدی از آب موجود که هرسال تبخیر می‌شود، نسبت به سال گذشته بیشتر می‌شود که این بازخورد منفی، کاهش را به‌صورت تصاعدی بیشتر می‌کند. تغییرات بستر دریاچه هم که به آن اشاره کردید، حاصل مدیریت غلط حوضه‌های آبخیز بوده که در آن‌ها کشاورزی غلط (به‌ویژه کشت درشیب‌ها با شخم زدن مخرب)، عملیات راه‌سازی غیراصولی، معدنکاری و دیگر کارهایی که بافت طبیعی سرزمین را تخریب می‌کند، موجب فرسایش شدید خاک شده است. نتیجه، ورود میلیون‌ها مترمکعب گل‌ولای در هرسال به دریاچه و کم شدن گودی دریاچه بوده است. اگر ستاد احیا می‌خواست کار اصولی انجام دهد، باید جلوی این عوامل تخریب را می‌گرفت.


به‌هرروی همان‌طور که می‌دانید، طرح انتقال آب زاب مانند دیگر طرح‌های انتقال آب، مخالفان و موافقان پروپاقرص خود را دارد. مخالفان از ناپایدار بودن این راهکار و تأثیر مخرب آن بر حوضه مبدأ سخن می‌گویند که اثرات خود را در قالب تنش‌های آبی به‌ویژه در بخش کشاورزی، تخریب زیست‌بوم و ایجاد طوفان‌های گردوغبار به‌خصوص از سمت عراق نشان خواهد داد. میزان اندک آب انتقالی در مقایسه با کسری تجمعی حقابه دریاچه ارومیه نیز نکته دیگری است که از طرف مخالفان بر آن تأکید می‌شود.

از سوی دیگر، موافقان اجرای طرح از لزوم انتقال آب برای تأمین حقابه سه‌هزارو ۴۰۰ میلیون مترمکعبی این دریاچه سخن به میان می‌آورند. بر این اساس، در داخل حوضه آبریز دریاچه ارومیه، سالانه بالغ‌بر هزارو ۴۲۰ میلیون مترمکعب به‌صورت طبیعی از طریق رودخانه‌ها و بارش بر روی دریاچه، به آن وارد می‌شود. اجرای طرح‌های کاهش ۴۰‌درصدی مصرف آب در بخش کشاورزی نیز می‌تواند حجمی نزدیک به هزار میلیون مترمکعب آب را برای دریاچه تأمین کند. افتتاح تصفیه‌خانه‌های فاضلاب و انتقال پساب تصفیه‌شده نیز نزدیک به ۳۰۰ میلیون مترمکعب از حقابه را تأمین خواهد کرد. به گفته موافقان، با درنظرگرفتن این اعداد، ۶۸۰ میلیون مترمکعب از حقابه دریاچه باقی می‌ماند که به‌ناچار می‌بایست، از طریق انتقال آب از سد سیلوه (۹۵ میلیون مترمکعب) و سد کانی‌سیب (۶۰۰ میلیون مترمکعب) تأمین شود، شما اشاره کردید که مخالف انتقال آب زاب هستید، اما این عددها را چگونه می‌توان تحلیل کرد؟ (۲)


رقم‌هایی که ذکر کردید، با عرض پوزش، عددسازی‌های وزارت نیرویی‌ها و آب‌سالارانِ سدساز است! نخست این‌که در حوضه آبخیز ارومیه پس از کسر مقدار بارش‌هایی که تبخیر می‌شوند، بیش از ۶ میلیارد مترمکعب آبِ به‌اصطلاح «قابل استحصال» یعنی آبی که به زمین فرو می‌رود و یا در جویبارها ورودها روان می‌شود، باقی می‌ماند. به‌بیان‌دیگر، آقایان رقم آبی را که می‌تواند به‌صورت طبیعی وارد دریاچه شود یا با ورود به آبخوان‌های زیرزمینی سبب جلوگیری از فرورفتن آب دریاچه شود، بسیار کم نشان می‌دهند تا چنین القا کنند که باید از جای دیگری به دریاچه آب رساند. من گاه فکر می‌کنم که اگر آب‌سالاران نمی‌ترسیدند، ادعا می‌کردند که در آفرینش دریاچه اشکالاتی بوده که ایشان باید رفع کنند! این‌ها نمی‌خواهند بپذیرند که اگر سدها را بردارند یا دریچه‌های آن‌ها را بیشتر باز کنند و جلوی ریخت‌وپاش مسرفانه‌ آب را بگیرند، دریاچه جان خواهد گرفت… چراکه در این صورت دکان متقلبانه‌ سدسازی و انتقال آب کم‌رونق خواهد شد.

عدد یک میلیارد و چهارصد میلیون مترمکعبی که شما به نقل از وزارت نیرویی‌ها ذکر کردید، به‌اصطلاح حقابه محیط زیستی دریاچه است که آن را وزارت نیرو (شاید با مشورت دستگاه‌های دیگر) تعیین کرده و البته در بسیاری از سال‌ها از تخصیص همین مقدار هم طفره رفته‌اند. تردیدی نیست که دست‌کاری بسیار شدید در نظام طبیعی رودخانه‌هایی که رگ‌های زندگانی‌بخش دریاچه بوده‌اند، چنین بلایی را بر منطقه نازل کرده است. در مورد کاستن از مصرف آب کشاورزی هم ستاد و وزارت نیرو در عالم واقعیت کاری نکرده‌اند که اثر معنادار مثبتی داشته باشد و حتی آمارها حاکی از این است که به‌خاطر دو سال بارندگی خوب در منطقه، سطح زمین‌های زیر کشت افزایش هم یافته است. از عددسازی‌های دیگر وزارت نیرویی‌ها این است که گاه می‌گویند کل ظرفیت سدهای ساخته‌شده در حوضه‌ ارومیه «فقط» حدود یک و نیم میلیارد مترمکعب است و درنتیجه تأثیر آن‌ها بر خشک شدن دریاچه ناچیز است.

این هم یک مغالطه بزرگ است، چراکه هر سد می‌تواند در طول سال تا چند برابر حجم مخزن، آب را مهار و برای مصرف‌های گوناگون به این‌جا وآن جا انتقال دهد. به‌اضافه‌ این‌که سدسازی، وقتی‌که با عامل‌های مشکل‌ساز دیگر مانند مصرف بی‌رویه و تغییر اقلیم همراه می‌شود، یک اثر تجمیعی منفی‌ای ایجاد می‌کند که از حاصل جبری عامل‌ها بزرگ‌تر است.


برخی از اساتید دانشگاه برای احیای دریاچه، «کوچک کردن سطح دریاچه» را پیشنهاد کرده‌اند. چون به‌زعم آن‌ها فقط با کوچک کردن دریاچه می‌توان بخش‌هایی از آن را احیا کرد. این اساتید معتقدند، بهتر است با توجه به شرایط کم‌آبی در حوضه با برنامه‌ریزی بهتر روی احیای حدود نیمی از دریاچه ارومیه اقدام کرد و اگر در آینده تولید آب در منطقه افزایش یافت، بخش‌های باقیمانده را هم احیا نمود. اما طبیعتا گروهی با این پیشنهاد مخالف هستند. دلیل‌شان هم این است که باید دریاچه را به همان شیوه سابق احیا کرد، شما موافق کدام‌یک از این دو دیدگاه هستید و چرا؟ (۳)


عقل سلیم حکم می‌کند که ابتدا فشار انسان‌ساخت بر دریاچه را کم کنیم و اثر آن را ببینیم و ارزیابی کنیم و بعد برویم در پی این‌که آیا امکان احیای دریاچه در سطح و عمق پیشین تا چه حد وجود دارد. این فرمولِ کوچک‌سازی، درواقع بیشتر با این نقشه که حوضچه‌های بزرگی برای کشت تجاری آرتمیا درست کنند مطرح‌شده است. بدیهی است که کوچک‌سازیِ دریاچه، جلوی اثرات وحشتناک خشکیدگی دریاچه مانند گرم و خشک شدنِ بیشتر منطقه، برخاستن گردوغبارهای نمکی و غیرنمکی، و مهاجرت‌هایی که پیش خواهد آمد را نمی‌گیرد.


آیا امیدی به نجات دریاچه ارومیه هست؟ (حداقل بخش‌هایی از آن قابل احیاست؟) برخی از پژوهشگران می‌گویند، احیای دریاچه‌های نمکیِ در معرض خطر امکان‌پذیر است و تجربه این موضوع در دنیا نیز وجود دارد. نمونه آن دریاچه بزرگ نمک آمریکا است. دریاچه‌ای که در مقایسه با ۲۵ سال قبلش کوچک‌تر شده اما دولت آمریکا طوری برنامه‌ریزی کرده که همین‌قدر را از دست ندهند. (۴)


گفتم که ضروری است پیش از هر اقدام مداخله‌جویانه دیگر (حتی لایروبی رودخانه‌ها یا کاشت گیاه در اطراف دریاچه) فشارهای قبلی را که سبب کاهش شدید ورود آب به دریاچه شده (سدسازی) یا موجب دررفتن آب از زیرِ بستر شده (چاه‌های عمیق) برداریم یا ملایم‌تر کنیم تا ببینیم که نتیجه چه خواهد شد. این کارها کاملا شدنی هستند و تا چنین نکنیم، نمی‌توان ارزیابی کرد که وضع دریاچه به چه میزانی بهتر خواهد شد. بدیهی است که می‌توان با مدل‌سازی و تخمین‌های علمی هم نتیجه‌ کاستن از فشارهای انسانی را ملاحظه کرد، اما در این زمینه نیز ستاد احیای دریاچه‌ ارومیه و وزارت نیرو کاری نکرده‌اند.

پی‌نوشت‌ها:
۱-پرسش برگرفته از اظهارات پروفسور ناصر آق- پژوهشگر محیط‌زیست و عضو هیئت‌علمی دانشگاه ارومیه
۲-پرسش برگرفته از اظهارات محمدرحیم مقدس- کارشناس محیط‌زیست تالاب‌ها
۳- پرسش برگرفته از اظهارات پروفسور ناصر آق- پژوهشگر محیط‌زیست و عضو هیئت‌علمی دانشگاه ارومیه
۴- پرسش برگرفته از اظهارات پروفسور ناصر آق- پژوهشگر محیط‌زیست و عضو هیئت‌علمی دانشگاه ارومیه

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha