به گزارش سلامت نیوز به نقل از همشهری، حمله اسرائیل به مهدکودک رنگینکمان در خیابان صابونچی از آن فجایع انسانی بود که در میان انبوه اخبار جنگ 12روزه پنهان ماند؛ مهدکودکی که میزبان 20کودک بود و اگر مربیها، آنها را از مهد خارج نمیکردند، 10دقیقه بعد بزرگترین فاجعه انسانی در تهران رقم خورده بود و آن همه شادی و زیبایی زیر تلی از خاک مدفون میشد.
یکسالی میشد که این مهدکودک در خیابان صابونچی ایجاد شده بود و از روز اول که مهدکودک رنگینکمان درهایش را روی بچهها باز کرد، کمتر کسی فکر میکرد، تصویر دیوارهای فروریخته، عکسهای آتشگرفته کودکان و شیشههای شکسته، آخرین تصویری باشد که از این مهدکودک به جای میماند.
خانه شادی که دیگر نیست
اینجا همه وسایل رنگ دارند از تابی که در گوشه حیاط جای گرفته تا صندلیهای کوچک بچهها اما حالاجنگ تحمیلی، غباری از ویرانی را روی مهد کودک کشیده است و رنگها دیگر شاد نیستند.
در روزهای اخیر روایتهای مختلفی از این مهدکودک منتشر شده و هر کدام سندی بر رد ادعای رژیم صهیونیستی است که در روزهای ابتدای جنگ مدعی پرهیز از حمله به غیرنظامیان بود. این مهد کودک مانند 10خانه دیگر خیابان صابونچی ویران شد و دیگر صدای آواز کودکان در آن شنیده نمیشود.
فاصله 10دقیقهای انفجار با آخرین خروج
مهری وطنخواه، مدیر مهدکودک رنگینکمان است.
او در بخشی از گفتوگویش با پادکست «رادیو نیست»، لحظاتی که تصمیم به تخلیه مهدکودک گرفت را اینگونه روایت کرد:«روز یکشنبه 25خرداد1404 بود.
اون روز سعی کردیم بیشتر شعر و آواز بخونیم تا شاید صدای ترانههایی که بچهها میخوندند، نذاره که صدای پدافندها به گوش بچهها برسه. اما بعد از ناهار صدای پدافندها خیلی بلند بود، فکر کردم که حتما باید با والدین تماس بگیرم و ازشون بخوام که دنبال بچهها بیان.»
20کودک در مهدکودک بودند
خروج کودکان از مهدکودک رنگینکمان را میتوان یک معجزه نامید و شاید اگر دلنگرانی و پیگیریهای این مدیر مهد نبود، سند دیگری از جنایت رژیم صهیونیستی در ذهن ایرانیها ماندگار میشد. بهگفته مهری وطنخواه در زمان حمله رژیم صهیونیستی به خیابان صابونچی، نزدیک به 20کودک در مهدکودک حضور داشتند و شنیدهشدن صدای پدافند باعث شد تا او به سرعت دست به تخلیه مهدکودک بزند. او در مورد لحظات حمله میگوید: «با فاصله ۱۰دقیقه از زمان حادثه، مهد را بهطور اضطراری تعطیل کردیم. بعد از ناهار با خانوادهها تماس گرفتیم و آخرین بچه را حوالی ساعت ۱۵:۲۰ تحویل خانواده دادم، ۱۰دقیقه بعد مهد بهطور کامل تخریب شد.»
هنوز از مرور خاطرات میترسم
از آن روز به بعد، پدر و مادری نبودند که داستان حمله به خیابان صابونچی را با پایانبندی تلخ برای خود مرور نکرده باشند. هرکدام از تصور اینکه فقط چند دقیقه دیرتر رسیدن، میتوانست آنها را داغدار کند، آشفتهتر میشوند. یکی از والدین در مورد خبر انفجار مهدکودک میگوید:« با دیدن عکسها از اینکه تصور میکردم که اگر یکدرصد بچه من یا دوستانش اونجا بودند و بهخاطر این شیشهها یک زخم کوچک هم روی صورتشون میافتاد، هنوز حالم بد میشه.»
نظر شما