به گزارش سلامت نیوز آتشسوزی در مراتع اطراف "جنگل ابر" از حوالی ساعت ۹ صبح دوشنبه ۳۰ تیر آغاز شد و تا امروز سه شنبه مهار شده است. این آتش سوزی همزمان با گرمای بیش از اندازه مناطق شمالی و فصل حضور بی رویه گردشگران در طبیعت، رخ داد و وزش باد شدید آنرا به سرعت، گسترده کرد.
به گفته منابع رسمی آتش حدود ۳۵ هکتار از عرصههای جنگلی را درگیر کرده است و البته تخمین خسارت قطعی به زمان بیشتری نیاز دارد.
طی بیش از 24 ساعت اخیر که هیرکانی در منطقه جنگلی ابر در آتش می سوخت مسوولان منابع طبیعی و مدیریت بحران استان سمنان خبر از تلاش برای مهار آتش و در نهایت موفقیت در آن دادند. با این همه فعالان محیط زیست اما از کمبود شدید تجهیزات و نابودی گنجینه چندمیلیون ساله هیرکانی می گویند.
محمدعلی عباسنژاد کنشگر محیط زیست در اینباره نوشته است:« با وجود تلاشهای بیوقفه داوطلبان محلی و نیروهای امدادی، کمبود شدید تجهیزات از جمله بالگردهای آبپاش، مهار این فاجعه زیستمحیطی را به چالشی عظیم تبدیل کرده است و هر دقیقه تأخیر، بخش دیگری از این میراث باستانی را برای همیشه از میان میبرد.»
او تاکید کرده است:« آتشی که از غفلت انسانی زبانه کشید، نه تنها درختان کهنسال، که خاطرات طبیعت و آینده تنوع زیستی را به خاکستر مینشاند. در دل این جنگل انبوه، جایی که نور خورشید به سختی راهی به زمین میگشاید، آتشی پنهان شعلهور شده است، آتشی که نه از صاعقهای آسمانی، نه از آذرخش درونی زمین، که از غفلت انسانی، از بیاحتیاطی چوپانی که شاید ناخواسته، شرارهای را بر جان خشکیدهی درختی افکنده، زاده شده است، آتشی که بیصدا، آهسته، اما پیوسته، چونان ماری خفته، در ریشهها میخزد، تنهی درختان کهنسال را در بر میگیرد و به سوی آسمان زبانه میکشد.
صدایی از این آتش برنمیآید، نه غرش مهیبی، نه زوزهای هولناک. تنها سکوتی مرگبار بر فضا حاکم است و دود سیاهی که چون کفنی دلخراش، نور کمجان را میبلعد، شاخ و برگها، که روزگاری پناهگاه پرندگان و لانه پروانهها بودند، اینک در آتش میرقصند و خاکستر میشوند. حیوانات، وحشتزده و سرگردان، در میان دود و شعلهها میگریزند، اما راه گریزی نیست. جنگل، خانه امنشان، اینک به جهنمی سوزان بدل گشته است.»
در بخش دیگری از این نوشته می خواینم:« دل دوستداران محیطزیست، از شنیدن این خبر، از دیدن این تصاویر دردناک، خون گریه میکند. چگونه میتوان شاهد بود که این میراث باستانی، این تابلوی بیبدیل خلقت، در چند روز سوخته و نابود شود، جنگل کهن هیرکانی ابر که روزگاری تمام شمال ایران را پوشانده بود و اینک تنها بخشهای کوچکی از آن برجای مانده، این بار در دل جنگل ابر، زخمی دیگر برمیدارد. زخمی که شاید هیچگاه التیام نیابد.
این آتش، نه تنها درختان و گیاهان را میسوزاند، که خاطرهها را، تاریخ را، و آینده را نیز میسوزاند. هر درختی که فرو میریزد، داستانی هزارساله با خود به زیر خاکستر میبرد. هر پرندهای که جان میبازد، نغمهای است که دیگر شنیده نخواهد شد. هر گلی که پرپر میشود، رنگی است که از دنیای ما رخت برمیبندد.»
این فعال محیط زیست هشدار می دهد:« داستانی غمانگیز که حکایت از شکنندگی طبیعت دارد و مسئولیت سنگین ما در قبال آن. باید فریاد زد، باید هشدار داد، باید از این فاجعه درس گرفت. زیرا اگر ابر بسوزد، اگر هیرکانی دیگر بمیرد، بخش بزرگی از روح زمین، بخش بزرگی از هویت ما نیز خواهد سوخت و از میان خواهد رفت.
جنگل ابر، در میان شعلههای سرکش، همچنان در حال سوختن است، خبرهای تا امید کننده تر از قبل میرسد، تلاشها برای مهار آتش، با تمام توان ادامه دارد، مرمان محلی، دوستدارن محیطزیست، سربازان لشگر ۵۸، کارکنان محیطزیست، میراث فرهنگی هم آمدهاند، اما امکانات موجود، در برابر این حجم عظیم از آتش، بسیار ناچیز است. جوانان محلی، خسته و فرسوده، همچنان با سطلها و بیلهایشان به دل آتش میزنند اما گرمای سوزان و دود غلیظ، توانشان را تحلیل میبرد.در این میان احساس نیاز به کمکهای گستردهتر، بیش از پیش احساس میشود، صحبت از نیاز مبرم به بالگرد آبپاش، در میان مردم محلی و امدادگران داوطلب، دهان به دهان میچرخد، بالگردی که میتوانست از بالا، حجم عظیمی از آب را بر روی نقاط اشتعال بپاشد و شعلههای سرکش را مهار کند. اما رسیدن این کمکها، با موانع و کندیها و اما و اگرها همراه است. در حالی که انتظار برای رسیدن بالگرد و تجهیزات بیشتر ادامه دارد، تلاشها برای جلوگیری از گسترش آتش، همچنان ادامه دارد برخی از افراد، با استفاده از شاخ و برگهای تر و تازه، سعی در خاموش کردن شعلههای کوچکتر دارند، دیگران، با ایجاد مسیرهای خاکی و کندن شیارها، تلاش میکنند تا مانعی طبیعی در برابر پیشروی آتش ایجاد کنند. هر قدم، هر تلاش، هر قطره آبی که پاشیده میشود گویی آخرین امید در برابر این فاجعه است.»
نظر شما