یک جامعه شناس گفت:وقتی آمار طلاق بالا میرود، بهطوری كه از هر 5 ازدواج یک مورد به طلاق میانجامد، طبیعی است كه نابسامانی در جامعه بهوجود آید. شكاف طبقاتی در جامعه، باعث شده كه پدیده زنان خیابانی شیوع و آسیبهای اجتماعی افزایش یابد.
ما متاسفیم که در این گزارش به یکی از پدیده های زشت جامعه می پردازیم البته این پرداختن به دلیل هشدارهای مسوولان و کارشناسان نسبت به موج جدید ابتلا به ایدز می باشد؛ آنها تاکید می کنند که در آینده ای نزدیک، ابتلا به ایدز از طریق روابط جنسی غیر ایمن و به ویژه روابط جنسی با زنان خیابانی افزایش می یابد. این گزارش هشداری است نسبت به این واقعیت ویک یادآوری است برای دست اندرکاران امر تا برنامه ای دقیق و همه جانبه برای این تهدید سلامت جامعه اجرا کنند. فقر، بیکاری، فرار از منزل، اعتیاد، اغفال، هوس و دهها دلیل دیگر میتواند سرآغازی باشد برای زنان خیابانی که وزیر بهداشت نیز سال گذشته و در آستانه روز جهانی ایدز، از آنها نام برد و گفت 50 درصد از افرادی که مبتلا به ایدز بودند، از بیماری خود خبر نداشتند. در هفتههای اخیر، هشدارها درباره این پدیده نامبارک از سوی رسانهها، مسوولان و کارشناسان مختلف در حال افزایش است.
مرتضی طلایی، رییس کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی شهر تهران، از حضور زنان خیابانی در مناطق 1، 2، 3 و 6 خبر داده و سردار احمد روزبهانی، رییس پلیس امنیت اخلاقی نیروی انتظامی کشور هم از افزایش 30 درصدی دستگیری در حوزه برخورد با خانههای فساد گفته و تاکید کرده است که پلیس توان جمعآوری این زنان را در اسرع وقت دارد و آنها را تحویل مقامات قضایی میدهد. اما باید برای وارد نشدن این زنان به عرصه خیابان، چارهای اندیشید.
در گزارشی که پیشرو دارید، تلاش کردهایم از زوایای مختلف به این پدیده بپردازیم.
آمارها چه میگویند؟
جامعهشناسان معتقدند آمار بالای طلاق و افزایش زنان بیوه در جامعه، یکی از عوامل مهم شیوع زنان خیابانی است. آخرین بررسیها نشان میدهد که در حال حاضر 6 میلیون زن بیوه در کشور وجود دارند که با مشکلات عدیدهای مواجه هستند.
برخی از آنان میگویند پس از بیوه شدن شاهد تغییر نگاه اطرافیان به خود بودهاند و حتی در مواردی پیشنهادهای بسیار بیشرمانهای از همکاران یا همسایگان خود دریافت کردهاند.
دکتر انور صمدیراد، جامعهشناس در پژوهشی که در مورد مشکلات زندگی زنان بیوه انجام داده آورده است: «از 71 درصد زنان مطلقه و بیوه که با فرزند یا فرزندان خود زندگی میکنند، فقط 16 درصد شاغل هستند این در حالی است که زنان غیرشاغل برای تامین نیازهای مادی خود، به دیگران احتیاج دارند.» آمارها نشان میدهد 90 درصد زنان مطلقه فرزنددار، نسبت به آینده فرزندان خود نگرانی زیادی دارند. 33 درصد زنان سرپرست خانوار میگویند فرزندانشان بهدلیل جدایی از پدر به میزان زیاد و بسیار زیاد، احساس حقارت میکنند. 39 درصد از آنها در پیدا کردن مسکن و تامین اجاره بهای آن، اسکان و اقامت در هتلها و میهمانسراها با مشکل مواجه میشوند. بیشتر اینگونه زنان در وهله اول با مشکلات اقتصادی تهیه مسکن دست?به گریبان هستند.
45 درصد زنان مطلقه از مزاحمتها و مداخلات همسر قبلی خود ابراز ناراحتی میکنند و احساس میکنند حقوق فردی و اجتماعیشان سلب شده است. 70 درصد زنان مجرد، باورهای غلط و قضاوتهای تنگنظرانه افراد جامعه در مورد طلاق و زنان بیوه را باعث احساس بیگانگی، ناامنی و ناراحتی در روابط خود با دیگران میدانند که باعث میشود هنگام حضور در جمع اقوام معذب شوند. 55 درصد زنان سرپرست خانوار از طعنهها و متلکهای اهالی محل معذب هستند و حدود 66 درصد آنها در معرض انواع سوءنیتها و آزار دیگران قرار میگیرند و صدمه میبینند که اینها بازگوکننده میزان ناامنی عاطفی و تضییع حقوق فردی و اجتماعی زنان بیوه است، بهطوری که 87 درصد این زنان میزان امنیت اجتماعی خود را کم یا هیچ میدانند. بسیاری از زنان مطلقه برای بازیافتن آزادیهای از دسترفتهشان، اقدام به طلاق میکنند اما 40 درصد از آنها از محدودیتها و مزاحمتهای اعضای خانواده خود شکایت دارند و آن را مخل امنیت و آزادی خود میدانند.
علاوه بر تمام مشکلات ذکر شده، از دست دادن همسر بهخصوص در دوران جوانی و پیامدهای ناگوار طلاق، باعث بروز مشکلات روانی متعدد از جمله افسردگی و بدبینی در این زنان میشود. همچنین احساس نگرانی زیاد 79 درصد آنها درمورد آینده و تنهایی بعد از ترک فرزندان، بسیار آزاردهنده است و این مشکلات روانی را افزایش میدهد.
دختری که زندگیاش تباه شد
نگاهش مثل سنگ سخت، تیره و تار است. انگار رنگ تیرهای که وجودش را فراگرفته، در چشمانش آنطور سایه افکنده است. هنوز
20 ساله است اما موهای رنگشده و ابروهای تاتوکردهاش، او را مسنتر نشان میدهد.
اندوه صدایش، گویای رنج و دردی است که تاکنون کشیده. او را در کافیشاپ سینما... دیدم در حالی که آقا داود مراقبش بود و زاغسیاهش را چوب میزد. میگوید: «عشق و عاشقی دوران نوجوانی او را دلبسته پسری کرده و کارش به خیابانها کشیده شده است.»
آقا داود هم نقش پدری را بازی میکند که با 4 دخترش در یک آپارتمان در حومه شهر زندگی میکنند. او مسوولیت دخترها را به عهده دارد و مسایل مالی هم با اوست و نصف درآمد دخترها را از آنها میگیرد و در ازای آن محل خواب، ناهار و شام همیشه مهیاست. آقا داود نقش یک بادیگارد را برای دخترها بازی میکند و جلوی پیشامدهای بد را میگیرد. او ادامه میدهد که: «آقا داود ما دخترها را تحویل میدهد و بعد برای بردنمان میآید. بیشتر مشتریان، مردان متاهل سن و سالدار و پولدار هستند که مثل آب خوردن به خانوادههایشان خیانت میکنند. ما هم تا زمانی که رنگورویی داریم و میتوانیم کار کنیم، باید پول پسانداز کنیم تا زمان پیریمان از گرسنگی نمیریم.» او از سقط جنینهای متعددش میگوید. از اینکه چند بار به بیماریهای مقاربتی مبتلا و به سختی درمان شده و از آینده تباهشدهاش مینالد.
پایین آمدن سن فحشا
دکتر داور شیخاوندی، جامعهشناس در مورد زنان خیابانی میگوید: «در گذشته نیز این زنان وجود داشتهاند ولی به صورت نهان تر بوده ولی امروزه این معضل آشکارتر شده است و به چشم میآید.»
او در مورد افزایش زنان خیابانی میافزاید: «بعد از انقلاب، جمعیت کشور 2 برابر و جمعیت تهران 3 برابر شد. از طرفی میزان مهاجرت افزایش یافت. در شهرهایی که در آنها مهاجرت زیاد باشد، فشار گروههای خودی و شبکه خویشاوندی روی افراد کمتر میشود. افراد نسبت به هم ناآشنا و غریبه و امکان بروز انواع جرایم مانند خودفروشی برای کسانی که به این کار تن میدهند، زیاد میشود. محدودیتهایی که از نظر اجتماعی برای تماسهای زن و مرد مخصوصا میان جوانهای ما وجود دارد، تقاضا را بیشتر کرده و در چند بعد این مساله را تشدید کرده است. این مساله باعث شده که سن فحشا هم پایین بیاید و مراکز خاصی نیست که بتوان تحتنظارت دولت، زنان خیابانی را جمعآوری کرد، آنها از نظر بهداشتی در معرض بیماریهایی چون ایدز و هپاتیت قراردارند.»
این استادیار دانشگاه آزاد اسلامی تصریح میکند: «زنان خیابانی امنیت ندارند و فساد گروههای سازمانیافته، خطرناک است. پسران و دخترانی که از خانه فرار میکنند، معمولا به دام این باندها میافتند که از جوانان سوءاستفاده میکنند و خیلی راحت آنها را به سمت فحشا میکشانند. نبودن نظارت، عامل تشکیل این باندهاست. در شهرهای بزرگ مانند تهران، خانههای عشرتکده وجود دارد که گاه و بیگاه کشف میشوند و چون آماری اعلام نمیشود، نمیدانیم تعدادشان چندتاست، فقط میتوانیم بگوییم که تعداد این مراکز در بعضی از خیابانها زیاد است و حضور اینگونه زنها بیشتر به چشم میآید. البته لازم به ذکر است که تلفن همراه به این حرفه امنیت و راحتی بخشیده است.»
او در مورد مهمترین عامل فحشا میگوید: «مهمترین عامل این پدیده در یک عده فقر است و در تعداد اندکی، علاقه به ارتباطات انسانی، بهخصوص کسانی که از مهر خانواده بریده و بیهویت شده و تک و تنها ماندهاند. برخی خانمهایی که مطلقه شده و دیگر به آغوش خانواده بازنگشتهاند، برای تامین مخارجشان و تامین بار عاطفی و احراز هویت، به فساد کشیده میشوند.»
این جامعهشناس میافزاید: «بعضی از خانمهای عضو شبکههای فساد، در آرایشگاهها زنان جوان و مطلقه را شناسایی و آنها را وارد باندهایی میکنند. چون معمولا در بیشتر جاها به زنان جوان خانه اجاره داده نمیشود، یک مرد از طرف باند خانه را در اختیار دوستدخترش قرار میدهد که این مساله در قالب پدیده زنان خیابانی قرار نمیگیرد.»
این استادیار دانشگاه در پاسخ به این پرسش که آیا گذر جامعه ما از سنت به مدرنیته میتواند عاملی برای شیوع این پدیده باشد، میگوید: «بله، برای اینکه جامعه سنتی تحت نظارت جمعی است و شبکه خویشاوندی وجود دارد و در اجتماع روابط مجموعه افراد غریبی که دارای اشتراکات خونی، خاکی و فرهنگی نباشند، غیررسمی است و بار عاطفی و تعصب نسبت به یکدیگر وجود ندارد اما در جامعه شهری مدرن، افراد نسبتا زیادی در گستره وسیعی که اکثرا یکدیگر را نمیشناسند، وجود دارند و نهادهای رسمی بر اوضاع حاکم هستند و نیازمندیهای فرد بیشتر میشود. پدیده زنان خیابانی، اغلب یک پدیده شهری است.»
چگونه این زنان را از منجلاب نجات دهیم؟
این جامعهشناس در ادامه میگوید: «نتایج آخرین تحقیقی که در کشور انجام شد، نشان داد 50 درصد زنان خیابانی حاضرند در صورت داشتن شغلی شرافتمندانه، از این کار دست بکشند.»
این جامعهشناس در مورد مشکلات روانی این زنان، یادآوری میکند: «معمولا این زنان از نظر روانی دچار مشکل میشوند. نتایج گزارشی که خانم دکتر علیاییزند ارائه کرده، نشان میدهد در مواردی در خانه به دختر تجاوز شده و همین عاملی شده است که از خانه فرار کند. اینها زنان خیابانی فقیر هستند که از نظر هوشی بسیار ضعیفاند. البته لازم به ذکر است که خیلی از زنان خیابانی از خانوادههای فقیر نبودهاند و به دلیل مشکلات دیگری به این کار کشیده شدهاند.»
دکتر شیخاوندی در پاسخ به این پرسش که چرا زنان مطلقه گرایش بیشتری به سمت فحشا دارند، میگوید: «زنهای مطلقه مرفه که مهریه خود را دریافت کردهاند، فرصتهای ازدواج دارند اما برخی فقرا به دلیل اینکه کاری پیدا نمیکنند و بعد از طلاق روی بازگشت به خانه را ندارند، یا باید خودکشی کنند که در میان زنان کم نیست یا به سمت پدیده زنان خیابانی کشیده شوند. معمولا آمار کشیده شدن زنان مطلقه به فحشا در شهرهای بزرگ 10 برابر شهرهای کوچک است و پدیده زنان خیابانی در بعضی از شهرهای کوچک اصلا دیده نمیشود زیرا نظارت جمع و خانواده وجود دارد. در شهرهای بزرگ این نظارتها وجود ندارد و این مساله از خصوصیات زندگی در شهرهای بزرگ است. برخی از زنان مطلقهای که بچه دارند، از او به عنوان پوششی برای پدیده زنان خیابانی استفاده میکنند ولی بهطور کل، فقر عامل اصلی است.»
فحشا برای كسب درآمد
دكتر امانا... قراییمقدم، جامعهشناس در مورد شرایط زنان خیابانی میگوید: «زنان خیابانی از تمامی جهات در بدبختی، رنج و مشقت زندگی میكنند. عوامل زیادی باعث به وجود آمدن این پدیده است كه عبارتند از: طلاق، دربهدری و رانده شدن از خانه، بیپناهی، ازدواجهای مكرر، تجاوز جنسی و...» او میافزاید: «هیچ زنی از این كار لذت نمیبرد. برخلاف عدهای كه معتقدند برخی از زنان از نظر فیزیولوژیك مستعد پدیده زنان خیابانی هستند، این نظریه درست نیست.»
این استاد دانشگاه تصریح میکند: «وقتی آمار طلاق بالا میرود، بهطوری كه از هر 5 ازدواج یک مورد به طلاق میانجامد، طبیعی است كه نابسامانی در جامعه بهوجود آید. شكاف طبقاتی در جامعه، باعث شده كه پدیده زنان خیابانی شیوع و آسیبهای اجتماعی افزایش یابد.»
او میافزاید: «اصولا فحشا در بیشتر موارد به دلیل كسب درآمد اقتصادی انجام میشود البته ممكن است برخی روابط براساس دوستداشتن باشد ولی خودفروشی فقط برای كسب درآمد اقتصادی است. معمولا زنان تنفروش به دلیل اینکه دیگر آیندهای برای خودشان متصور نیستند، دختران جوان را هم بیراهه میكشانند كه این مساله لطمههای زیادی بر پیكره جامعه میزند و پایین آمدن سن فحشا یكی از این معضلات است.»
این جامعهشناس در مورد تعداد این زنان میگوید: «هیچكس آمار واقعی در مورد آنها ندارد. در جامعه ما چون این كار از لحاظ فرهنگی بدترین كار است، مساله پنهان میماند و اگر دیده شود، معضلات خانوادگی و اجتماعی به وجود میآورد.»
دكتر قراییمقدم میگوید: «زنانی كه به این ورطه میافتند، به بدبختترین موجودات جامعه تبدیل میشوند و از نظر روانی صدمههای زیادی میبینند و چون تا سن خاصی میتوانند به این كار بپردازند، عملا آیندهای نخواهند داشت. این زنان نه آبرو دارند، نه حیثیت و از همه بدتر اینکه در جامعه احترام هم ندارند و اگر مردم بفهمند چه کارهاند و آنها را بشناسند، به بدترین نحو با آنها برخورد می کنند. این زنان راندهشده هستند و هیچكس حاضر به نشست و برخاست با آنها نیست. از اینرو ایزوله و از نظرروانی درمانده میشوند.»
وی در پاسخ به این پرسش كه چه كاری میتوان انجام داد، میگوید: «این زنان باید جمعآوری شوند و سازمان بهزیستی به آنها كمك كند. باید به این زنها سرپناه داده شود و شغلی برایشان فراهم شود تا بتوانند روی پای خودشان بایستند و زندگی كننند. مسوولان باید این زنان را از گوشهوكنار خیابانها جمعآوری كنند.»
یك روسری بنفش را مدل كولیها دور سرش بسته اما بیشتر موهایش از زیر آن بیرونزده است. موهای رنگشده، جوانیاش را به یغما برده است. او میگوید: «ما به دختران پارك... معروف هستیم و چون سروكارمان با آدمهای عوضی است، خیلی وقتها پولهایمان را میدزدند. به همین خاطر پولها را در كفش جاسازی میكنیم.» او که سرنوشت محتومش را پذیرفته، ماهی 700 تا 800 هزار تومان درآمد دارد و تازه باید كرایه خانه هم بدهد. از ناپدریای میگوید كه او را روانه خیابانها و زندگیاش را تباه کرده است. از ترسهایش تعریف میکند. از اینكه هر ماه یكی، دو تا از زنها سر بهنیست میشوند و هیچكس هم ناراحت نمیشود و پیگیرشان نیست. از رفتارهای خشونتآمیز میگوید و كتكهایی كه میخورد ولی همچنان هر شب نزدیك پارك میایستد تا به قول خودش از گرسنگی نمیرد.
به گفته شهلا حضور زنان خیابانی فقط به شهرها محدود نمی شود، عده ای در مسیر جاده های بین شهری و عده ای هم بر سر راه افرادی که به ویلاهای شخصی خود در مناطق خوش آب وهوا می روند قرار می گیرند. به گفته این فرد، عده ای از این زنان خیابانی حتی به مقبره های خانوادگی و دستشویی های پارک ها هم می روند.
منبع: هفته نامه سلامت
نظر شما