به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه بهار ؛ این ماده یا همان دوپامین مورد نظر، باعث افزایش انرژی و توانایی فرد میشود، عملکرد حافظه و تمرکز را نیز بهبود میبخشد و میزان متعادلی از آن برای عملکرد طبیعی بدن چه در سطح جسم و چه در سطح رفتار ضروری است. از طرف دیگر موادی وجود دارند که ماده موثر آنها بر عملکرد سیستم پاداشدهنده مغز اثر میگذارد. این مواد باعث میشوند در هر بار مصرف میزان بیشتری از دوپامین در مغز فرد ترشح شود، بهگونهای که احساس لذت و سرخوشی در فرد افزایش یافته و گرایش به تکرار این مصرف در او افزایش پیدا میکند. به علاوه هدفی که فرد فارغ از کسب احساس لذت و سرخوشی و فرار از زندگی پراسترس روزمره برای حصول آن دست به مصرف مواد محرکزا (برای افزایش توانایی، تمرکز، انرژی و...) میزند نیز خود به یک عامل تقویتکننده دیگر برای تکرار مصرف بدل میشود.
تراژدی از جایی آغاز میشود که ماده اعتیادآور مذکور در درازمدت نمیتواند این اثر خود را حفظ کند و بر اثر مصرف پیوسته دارو دگرگونیهای پایداری در مغز به وجود میآید که باعث میشود فرد مصرفکننده دیگر با آن مقدار مصرفی قبلی به اثر مشابه گذشته دست پیدا نکند و به همین دلیل با ولع بیشتری به مصرف میزان فزونتری از ماده مورد سوءمصرف مبادرت ورزد.
اما در سوی دیگر این داستان واقعیت این است که این رفتار ناکارآمد در واقع در بستری روی میدهد به نام جامعه و توسط فردی به نام انسان. پس با انسانی مواجهیم که در جامعهای مدرن با ویژگیهای خاص خود که متفاوت از مقتضیات جامعهای سنتی است، زندگی میکند و در این بستر دست به رفتار سوءمصرف مواد محرک میزند. یکی از ویژگیهای چشمگیر این جامعه که مشخصا متفاوت از سلف سنتی خود است، ضرورت سرعت است. در حالت شدتیافتهای که این ویژگی به سمت پاتولوژی پیش میرود، سریع بودن، به سرعت به هدف رسیدن و در کمترین زمان و با صرف کمترین میزان انرژی و فارغ از شیوه عمل به حداکثر بازدهی رسیدن گویا بدل به ویژگیای شده که از طریق داشتن یا نداشتن آنها افراد برای بقا در این جامعه انتخاب میشوند.
در این ساختار باید سریعتر غذا بخورند، سریعتر به مقصد برسند، سریعتر کار کنند، سریعتر به نتیجه برسند، سریعتر تصمیمات جدیدتر بگیرند و حتی سریعتر درمان شوند زیرا سرعت، ضرورت بقاست؛ ضرورتی که حاصل جامعهای است که انسان خود آن را ساخته است. در طرف دیگر داستان، موادی وجود دارد که به همین سیاق به سرعت در انسان نشاط، سرخوشی، افزایش تمرکز، افزایش انرژی و افزایش توانایی انجام کارها را ایجاد میکند. ضلع سوم این مثلث شوم انسان عصر مدرن است، همانطور که گفته شد در یک تنازع بقا با سایر همنوعان خود در رقابت است. انسانی که اضطراب همراه همیشگی اوست زیرا هیچگاه همه خواستههایش از جانب دنیای خارج برآورده نمیشود و شاید بتوان گفت انسان دنیای مدرن از گذشته نیز مضطربتر است زیرا عقب ماندن، خواب ماندن و نرسیدن به معنای ناکامی بیشتر و افزایش اضطرابهای اوست.
بنابراین انسان در این شرایط با این وسوسه مواجه میشود که حال که موادی در دسترس هستند که همراستا با خواستههای جامعه مدرن قادرند مغز را برانگیخته کرده، شادی و سرخوشی بیشتری را در این عصر ناکامی انسان با کمترین زحمت برای او به ارمغان بیاورند و علاوه بر آن عملکرد او را در بسیاری از زمینهها دچار بهبود کنند، مصرف آنها چه ایرادی دارد؟ مطالعات نشان میدهند آمفتامینهای تیپیک (موادی که اثرات اولیه خود را با آزاد کردن کاتکولامینها بهویژه دوپامین اعمال میکنند) برای بالا بردن عملکرد و ایجاد احساس نشئگی مصرف میشوند. محصلانی که برای امتحانات آماده میشوند، رانندگان کامیون در سفرهای طولانی، بازرگانانی که موعدهای مقرر مهم پیشرو دارند و ورزشکاران هنگام مسابقه، نمونههایی برای افراد و موقعیتهای مصرف آمفتامینها هستند.
اما همانطور که گفته شد این داستان در اینجا به پایان نمیرسد؛ ادبیات تحقیق در زمینه اعتیاد این مواد نشان میدهد با شاهنامهای مواجهیم که متاسفانه آخرش به هیچ روی خوش نیست. آنچه این نوشتار از ورود به آن بهعمد پرهیز میکند، ورود زیاد به مباحث بیولوژیک و عوارض ناشی از مصرف این مواد است، با این هدف که شاید توجه ما بیش از پیش به زمینه دیگری معطوف شود و آن ماجرای مظلوم و مهجور پیشگیری است که گویا قرار است مقدم بر درمان باشد. شناخت زمینههای آسیبپذیری در تمامی گروههایی که در معرض خطر سوءمصرف این مواد هستند، امری ضروری نه فقط برای متخصصین، بلکه امروزه برای خانوادههاست. زمینههایی که در گام نخست، ما را در شناسایی تیپ و طبقه مصرفکنندگان کنونی این مواد راهنمایی میکند.
از قرار معلوم بیشتر جمعیت جوان جامعه ما از این منظر در معرض خطر قرار دارند. جامعه همواره زمینههای آسیبزایی خودش را دارد و افراد با ظرفیتهای مختلف مقابله با استرسورها همواره در خطر گرفتاری در دام انواع مختلف مواد اعتیادآور قرار دارند. دوپامین مادهای است که به سبب خصوصیات ذاتیاش،انسان مضطرب و ناکام را وسوسه میکند تا به عنوان راهحلی ناکارآمد به سوی مصرف موادی که افزایش آن را باعث میشوند،کشیده شود تا هرچه سریعتر به خواستههای خود برسند و از جامعه سریع و ناکامکننده خود عقب نمانند، بدون آنکه متوجه باشند که برای گذر از این میانبر چه هزینه گزافی را باید بپردازند. جستوجوی راههای مناسب، کارآمد و بیضرر برای کنار آمدن با مقتضیات این جامعه سریع میتواند یکی از اهداف بهداشت روان و البته جلوگیری از مصرف این مواد باشد.
در پایان باید گفت گرچه جامعه مدرن با مناسبات پیچیده خاص خودش عوارض ناگزیری را به انسان تحمیل میکند و شاید جامعه ما که در حال عبور از دوران گذار و تفکر سنتی به تفکر مدرن است شرایط سختتری را هم از سر میگذراند، اما برماست که تسلیم شرایط آن نشویم و تلاش کنیم با اتخاذ الگوهای رفتاری سالم انسانهای سالمی باشیم. بندورا، یکی از روانشناسان بزرگ معاصر معتقد است انسان بر محیط خویش عمل میکند و محیط حاصل این عملکرد را به خود او بازمیگرداند. اگر به فشارهایی که توسط این جامعه (محیط) به ما اعمال میشود – جامعهای که ساخته دست خود ماست- با شیوههای ناکارآمدی چون مصرف اینگونه مواد پاسخ ندهیم و سعی در جلوگیری از ابتلای جمعیت سالم به این بیماری داشته باشیم، یک فرضیه این است که احتمالا چشمانداز پاسخ سازنده ما حتی با وجود عوامل مداخلهگر بسیاری که وجود دارند حرکت به سمت ساختن جامعهای سالمتر و آرامتر خواهد بود.
نظر شما