سلامت نیوز: وقتی كه از آمار سخن میگوییم درواقع از پدیدههایی بحث میكنیم كه آن آمار معرف واقعیت آن پدیده است. اگر كسی ٥٠سال داشته باشد، با كم و زیاد كردن رقم ٥٠، نمیتواند سن واقعی خود را تغییر دهد. بنابراین هرگونه كوششی كه صرفاً منجر به كاهش یا افزایش صوری آمار و اطلاعات شود نهتنها واقعیت را تغییر نخواهد داد، بلكه جامعه و خود را از دانستن حقیقت محروم خواهد کرد و این به ضرر جامعه است. این مقدمه گفته شد تا به مسأله طلاق پرداخته شود. پدیدهای كه موجب نگرانی روزافزون سیاستگذاران شده است بدون اینكه درباره علل و عوامل آن بحث جدی صورت گیرد. كافی است كه نتایج تعداد ازدواج و طلاق را برای یك مقطع ١٠ ساله مقایسه كنیم تا به اهمیت ماجرا پی ببریم.
به گزارش سلامت نیوز، روزنامه شهروند در ادامه نوشت: این جدول نشان میدهد كه در فاصله ١٣٨٣ تا ١٣٩٢، تعداد ازدواج در ایران تغییری نكرده است، ولی تعداد طلاق ٢/٢ برابر شده، یعنی با رشد ١٢٢ درصدی مواجه شده است كه این رقم برای یك بازه زمانی ١٠ ساله بسیار زیاد است. از هر ١٠٠ ازدواج درسال ١٣٨٣، تعداد طلاقها برابر ٢/١٠ مورد بود كه این رقم در سال ١٣٩٣ به ٦/٢٢ رسیده است كه نشان میدهد از هر ٤/٤ ازدواج یكی به طلاق منجر میشود. نكته مهمی كه در این میان وجود دارد این است كه رشد طلاق در استانهایی كه طلاق كمتری داشتند، با سرعت بیشتری درحال افزایش است. برای نمونه مقایسه نسبت ازدواج به طلاق در چند استان كه طلاق كمتری درسال ١٣٨٣ را داشت مقایسه میكنیم.
مشاهده میشود كه به جز سیستان و بلوچستان در سایر استانها نسبت ازدواج به طلاق تك رقمی شده و با سرعت زیادی رو به كاهش است. این آمار چه میگویند؟ این آمار بدان معناست كه جامعه ایران درحال یك تحول جدی است. فراموش نكنیم كه آمار طلاق یكی از آمارهای مهم هر جامعهای است، مثل دماسنج عمل میكند، اگر هوا سرد یا گرم است، آیا میتوانیم با دستكاری دماسنج كیفیت دمای هوا را تغییر دهیم؟ آیا با سخت كردن راه طلاق مشكل حل خواهد شد؟ آیا در كشوری مثل آرژانتین یا ایرلند و ایتالیا كه تا همین یكی دو دهه پیش طلاق ممنوع بود، مشكل خانواده و نهاد آن حل شده و سالم بود؟ فراموش نكنیم كه طلاق دادن از نظر شرع به همان سهولت ازدواج است، فقط كافی است دو شاهد داشته باشد. حتی مرد میتواند غیابی هم زن را طلاق دهد، بهرغم این در گذشته طلاق بسیار كم بود.
اصولاً برای نسل بزرگتر و كسانی كه در دهههای ٧٠ و ٨٠ عمر خود هستند، بحث از طلاق محلی از اعراب نداشت، ولی چرا اكنون تا این حد زیاد شده است؟
البته ممكن است ایجاد مانع در راه طلاق، موجب كاهش آمار شود و در برخی از موارد هم مفید است، ولی وقتی كه بدون توجه به سایر ملاحظات از آن بهعنوان یك ابزار برای پیشگیری صوری از وقوع طلاق استفاده شود، قطعاً كارآمد نخواهد بود. ارجاع اجباری زنان و مردانی كه خواهان طلاق توافقی هستند، به مشاوره مشكلی را حل نخواهد كرد. زیرا همانطور كه كسانی در جلوی مجتمعهای قضایی ایستادهاند و با گرفتن پول شهادت میدهند!! و شاهد طلاق میشوند، كسانی هم پیدا خواهند شد كه مشاوره را راه كاسبی بدانند. البته مشاوره خوب و لازم است، ولی باید طرفین خودشان بخواهند. راهحل طلاق چیز دیگری است. در درجه اول فراهم كردن امكان آشنایی دختران و پسران در محیطهای اجتماعی مثل دانشگاهها و... تا پیش از ازدواج شناخت بهتری از یكدیگر پیدا كنند.سپس آموزش آنان برای اینكه چگونه بتوانند ارتباط عقلانی برقرار کنند و در صورت ازدواج یك زندگی مشترك را سروسامان دهند و با یكدیگر تعامل سازنده داشته باشند. عمده مشكلات جوانان ما مربوط به این مرحله است. همچنین آموزش اینكه شیوههای حل اختلاف و رعایت حقوق یكدیگر را باید یاد بگیرند. جوانان ما فاقد مهارتهای لازم برای ایجاد ارتباط كلامی در مناقشات و حل اختلافات خود با دیگران هستند، چون آموزش ندیدهاند، به همین دلیل سریع طلاق میگیرند و بالاخره آموزش اینكه اگر نمیتوانند با یكدیگر زندگی كنند، چگونه این رابطه را قطع كنند كه حداقل ضرر را داشته باشد به ویژه اگر فرزند مشترك دارند.
در همه این مراحل باید مورد حمایتهای آموزشی، مشاورهای و حتی حقوقی قرار گیرند، طبیعی است كه این كارها زحمت دارد و نیازمند برنامهریزی است ولی دستور دادن به اینكه انجام طلاق سخت شود و در دهلیزهای تودرتوی بوروكراسی قضایی و اداری بیفتد، كار چندان سختی نیست ولی آنان كه دنبال طلاق باشند، این راه را با تنش و هزینه بیشتری طی خواهند كرد، و در این صورت فقط یك گره به گرههای موجود اداری كشور اضافه خواهد شد.
نظر شما