سلامت نیوز: دره ژاله هنوز میسوزد و اشكهای سیروان نیز داغی را فرو نمینشاند، صبح روز یكشنبه، مختار، یاسین و بلال برای اطفای حریق جنگلهای «بوزین و مرهخیل» به یكی از صعبالعبورترین مناطق مرزی رفتند، اما آنها هرگز از دره ژاله بیرون نیامدند، دود، آتش و انفجار دمنده دست به دست هم دادند تا پاوه عزادار آنها شود و در غیابشان جنگلها همچنان بسوزند و بسوزند. آتش «بوزین و مرهخیل» از ظهر پنجشنبه، 5 تیر ماه 1399 آغاز شد.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه اعتماد ،منطقه حفاظت شده «بوزین و مرهخیل» در برآورد اولیه حدود 500 هكتار از مراتع و جنگلهای خود را از دست داد، خرگوشها، مارها، لاكپشتها و روباهها نتوانستند از آتش جان سالم به در ببرند و سوختند و جزغاله شدند. آتش در میان پاوه و جوانرود همچنان ادامه داشت تا اینكه روز شنبه، 7 تیر با تلاش تمامقد نیروهای مردمی، نیروی انتظامی، سازمان جنگلها و محیطزیست اطفا شد.
اندكی پس از اطفای آتش، روز یكشنبه شعلهها در «سرسوران» و «دره ژاله» روشن شدند، حجم و ارتفاع شعلهها چنان بالا بود كه «عطاالله قادری»، رییس اداره محیطزیست شهرستان جوانرود آن را «مهارناشدنی» خواند و گفت: «مهار این آتش از عهده نیروی انسانی خارج است.»
با این حال و در غیاب بالگردهای آبپاش، آتش به مرز ایران و عراق نزدیك میشد و جز حضور نیروهای انسانی، استفاده از آتشكوب، دمنده و شاخ و برگ درختان چاره دیگری برای مقابله با هیبت سوزان آتش نبود. اینجا بود كه «مختار خندانی»، «بلال امینی» و «یاسین كریمی» همچون «البرز زارعی» جان خود را به پای زاگرس ریختند، آنها نه اطفای آتش دره ژاله را دیدند و نه از میان آتش آنجا زنده بیرون آمدند. ژاله خون شددرون دره ژاله، نزدیك صخره، جایی كه آخرین مفر بود، بعد از ساعتها تلاش و جستوجو مختار و یاسین و بلال پیدا شدند.
دره ژاله كنار سیروان چند قدمی با مرز فاصله ندارد، برای رسیدن به این منطقه، مختار به همراه تیمش در ماشینهای محیط زیست و سازمان جنگلها به نبرد آتش رفت، «آشنا حسنزاده»، مدیرعامل انجمن «ژیوای» و یار و همراه «مختار» بود، او میگوید كه برای دسترسی به این منطقه و عبور از پاسگاههای مرزی چارهای جز همراهی با ماشینهای محیطزیست و سازمان جنگلها نداشتند، صبح یكشنبه، مختار با تیم همراه خود وارد دره ژاله میشود تا نحوه اطفای آتشهایی را كه حالا به مرز رسیده بودند، بررسی كند.
مینهای دفن شده در مرز دامنه اجرای عملیات را دشوار میكرد و قدرت مانور را كاهش میداد، زیر زمین مین بود و روبهرو آتش، از سوی دیگر جهت و شدت وزش باد نیز هوا را پر از دود كرده بود، همین دود بود كه پیش از هر چیزی جان عزیز این سه تن را گرفت و بعد، آتش فرا رسید.
خبر گمشدن این سه تن تا پیش از اینكه آشنا و دیگر اعضای انجمن ژیوای به دره ژاله برسند، فضای مجازی را پر كرده بود و بسیاری از دوستداران محیطزیست دلنگران آنها بودند. آخر اما جسم بیجان این سه نفر در كنار صخرهای پیدا شد كه انگار آخرین راه فرار آنها از هجوم آتش بود، آشنا میگوید كه متاسفانه یكی از دستگاههای دمنده كه با بنزین كار میكرد، در دستان یاسین منفجر شده بود. آشنا و دوستان دو ساعت از سربالایی با شیب 45 درجه بالا رفتند تا پیكر این سه نجاتبخش را به كنار جاده خاكی برسانند، در حالی كه دره ژاله پشت سر همچنان در كام آتش بود.
میگویند كه آتش دوم از تیر آتشزای دو نفر غیرنظامی آن سوی مرز عراق آغاز شده است، اما این گفته چون شایعهای میپیچد و هنوز مستنداتی از صحت آن منتشر نشده است، میگویند آتش دوم عمدی بود، میگویند آتش اطفا شده بود اما از آن سوی مرز تیرهای پرآتش به جنگل رسیدند و عمدی در كار بود، همچون سایر آتشهای كه گفتند عمدی است و بعد گفتند عمدی در كار نبوده است، چه این شایعات رنگ واقعیت را به خود بگیرد و چه در قاموس زمزمه فراموش شود، زاگرس مختار، یاسین و بلال را فراموش نخواهد كرد. به نام انسانیتآشنا، «مختار» را به نام انسانیت و عاطفه میخواند، عاطفه با گیاه، علف، جاندار و بیجان، دوست و دشمن. مختار خندانی، نیمی از عمرش را در دفاع از حقوق هر آنچه هستی دارد گذراند.
او از بنیانگذاران انجمن سبز ژیوای بود، اما فعالیتهای او صرفا محدود به فعالیتهای محیطزیستی نبود، روزی كه سرپل ذهاب لرزید، روزی كه شیوع ویروس كرونا وضعیت شهرستان پاوه را قرمز كرد، او فعال مدنی تمام قد بود و حالا غیاب دردناكش را آشنا، «خسارتی نه تنها برای شهرستان پاوه، بلكه برای كل ایران» میداند.
بارها دویدن برای حفاظت از محیطزیست خم به استخوانهای پاهایش وارد كرده بود، حضور او در عملیات ویژه اطفای حریق، كمپینهای «نه به شكار»، امدادرسانی به حیوانات آسیب و رنجدیده خسارتها و ضربههای فراوانی به زندگی شخصی او وارد كرده بود، آشنا میگوید كه مختار هزینههای بسیاری در راه آرمانهای والای خود داد و سرآخر اینكه توانست حتی جان خود را نیز در راه آرمانهایش فدا كند.
با این حال مرگ او پایان او نیست. او میخواست تا «ایران آباد باشد»، او میخواست تا «حق زیستن از هیچ جانداری سلب نشود» او میخواست تعریف دیگری از انسانیت را از خود به یادگار بگذارد، تعریفی كه در آن مهربانی یك اصل بود و یاریگری یك قاعده. آنچه حالا دوستان و دوستداران «مختار» را تسلی میدهد، این است كه مختار خود یك دانشگاه بود و از مكتب او دهها مختار دیگر جان به خدمت خواهند بست.
آشنا میگوید كه دوستان مختار با گوشزد كردن همین نكته به خانواده داغدارش تسلی دادهاند، به آنها كه در سوگ عزیزشان هستند، گفتهاند كه شاید «جسم و جان مختار از آن شما بود، اما حالا آموزههای انساندوستانه او در ذهن دهها انسان دیگر جاری است.» همركاب با مختار، یاسین بود، مردی كه در دهه پنجم زندگیاش همپای جوانان میدوید و برای جان سبز جنگلها میجنگید. «فداكار، دلسوز، متعهد، انسان و انسان» اینها تنها بخشی از صفاتی است كه در كنار بغض میتواند همردیف نام یاسین باشد، آقای حسنزاده میگوید كه یاسین در تمام مراحل عملیاتی اطفای حریق، در تمام عملیاتی كه به حفظ حیات جنگلها و مراتع مربوط میشد، تا جان داشت میدوید و تلاش میكرد.
«بلال» اما از نیروهای مردمی بود، آغشته به همان صفاتی كه مزین روح فداكار «یاسین» و «مختار» بود. بلال در دره ژاله برای رساندن كمك به نیروهای «مختار» حاضر شده بود، در دست بطریهای آب معدنی داشت و به سوی تیم نجاتگر مختار رفته بود، اما او نیز گرفتار دود و آتش شد و از دره ژاله زنده بیرون نیامد. بدرود حامیان جنگل«میخواستیم آنها را در شهرستان پاوه كنار هم به خاك بسپاریم و بر مزارآنها یادبود و نماد دفاع از محیطزیست برپا كنیم.» بهرغم میل باطنی آقای «حسنزاده» وضعیت قرمز كرونا در پاوه این مجال را گرفت.
حالا این سه تن جدا و در خاك مادری خود خفتهاند، گرچه یكشنبه شب مردم پاوه به احترام از جان گذشتگی این سه نفر در خیابانهای پاوه در انتظار بازگشت و تشییع آنها بودند، اما كرونا فرصت برگزاری مراسم ترحیم را نیز گرفت و حالا جمع كوچكی از همقطاران و دوستان مختار، یاسین و بلال به دیدار خانوادهها میروند و به آنها تسلی میدهند كه راه عزیزان شما فراموش نخواهد شد، این تنها تسلی است كه در چنین شرایطی به كار میافتد. مختار خندانی، در آخرین نوشته خود در حساب كاربری اینستاگرامش نوشته بود:
«مسوولان محترم آمده از مركز استان مثل دیروز با تشریففرماییتان به منطقه محافظت شده بوزین و مرهخیل و گرفتن چندین عكس از زاویههای مختلف و گرفتن ژستهای مناسب موجبات اطفای حریق دره ژاله و لانهوران را فراهم كنید.» حالا مختار نیست و دره ژاله همچنان در آتش است، همكاران او در سوگ مختار برابر آتش و زاگرس ایستادهاند و همچنان تلاش میكنند؛ با این حال سوال اینجاست كه چند البرز، مختار، بلال و یاسین دیگر باید به كام آتش بسوزند تا زخمهای سرخ زاگرس تسلی پیدا كند و سلسله آتشها، زاگرس ناخوش را به حال خود واگذارد؟
نظر شما