دیروز آبادان در سالروز آزادی خرمشهر داغدار شد تا باز هم تلنگری باشد برای مسئولان که بی‌تدبیری هزینه دارد، مدرک‌گرایی، فساد، رانت، ترجیح رابطه بر ضابطه، همایش‌های تشریفاتی و لوح‌ها و القاب سفارشی روزی روزگاری آثارش هویدا می‌شود؛ آبادان داغدار شد تا مدیران شهری، مهندسان ساختمانی، اعضای شوراهای شهروروستا و مسئولان بدانند هر امضایی تاوانی دارد، تاوانی به‌اندازه داغدار شدن آبادان، عزادار شدن ایران.

مردم آبادان تاوان امضای چه کسانی را می‌دهند؟

به گزارش سلامت نیوز، ولی‌الله شجاع پوریان مدیرمسئول روزنامه همدلی نوشت: در بهمن سال 95 به دنبال سیل ویرانگر جنوب در یادداشتی به مشکلات و کمبودهای استان زرخیز خوزستان پرداخته و نوشتم که امروز به استانی بلاخیز تبدیل‌شده است و تأکید کردم مشکلات خوزستان، مشکلاتی ملی و فراجناحی است و حل و چاره آن نیز عزمی ملی می‌طلبد؛ همچنین اشاره شد مشکل خوزستان فقط سیلاب نیست و تأکید گردید از  منظر منافع ملی که‌ هم باشد خوزستان را فراموش نکنید، این استان مشکلات ساختاری و کلان زیادی دارد که اگر از آن غفلت شود به نابودی آن می‌انجامد.

در فروردین 98 بازهم سیل و بی‌تدبیری مسئولان زخم‌های پنهان و پیدای خوزستان را باز کرد و باز از کمبودهای آن نوشتیم و چالش‌ها و راهکارها؛ که البته انگار نه گوش شنوایی وجود داشت و نه فریادرسی ‌و نه دغدغه‌ای برای آن!


در بهمن سال 98 در یادداشتی آوردم حال خوزستان خوب نیست، و از ظرفیت‌های عظیم اقتصادی، اقلیمی، فرهنگی، تمدنی و نیروی انسانی خوزستان سخن رفت و به این پرسش پرداختم که چرا خوزستان با این ظرفیت‌ها به یکی از پر چالش‌ترین استان‌های کشور ازلحاظ امنیتی تبدیل‌شده است؟پرسیده بودم چرا خوزستان باید به کانون عضوگیری معاندان و مخالفان نظام تبدیل شود؟


و هر بار نوشتیم و نوشتیم و دریغ از ذره‌ای توجه و رسیدگی و هر بار داغی تازه‌تر قلبمان را جریحه‌دار کرد و امیدمان را ناامید؛ امروز مانده‌ایم از کدام درد خوزستان بنویسیم از ریزگردهایش که سال‌هاست نعمت نفس کشیدن را از مردمان مظلوم و نجیبش سلب کرده، از سیل‌هایی که هر بار تکه‌ای از خوزستان را دفن می‌کند؛ از بیکاری و فقر و اعتیاد، از بی‌آبی و فرصت‌های نابرابر. به‌راستی‌که زبان بازمی‌ماند از بیان این‌همه مصیبت و بی‌تدبیری و بلا در سرزمینی که هر ذره خاکش سرشار موهبت‌ها و نعمات خداوندی است. مگر می‌توان در چنین بهشتی، این‌چنین ویرانه جهنمی برجای گذاشت؟!


این روزها باز هم مصیبتی دیگر، مردمان این دیار را داغدار کرده است، این بار نه خشم طبیعت بلکه آتش بی‌تدبیری و فساد در گوشه‌ای از این دیار خود را نشان داد. در فاجعه فروریختن ساختمانی در آبادان که نوساز هم به‌حساب می‌آمد چه خانواده‌هایی که عزیزانشان را از دست ندادند، چه بی‌گناهانی که مالشان تلف نشد و چه امیدهایی که از مردم خسته وامانده این شهر گرفته نشد.


تصاویر ارسالی نشان‌دهنده آوار اضطراب و تلنبار ناامیدی بر جان‌های خسته مردمان این شهر است؛ شهری که روزگاری به‌درستی آبادان خوانده می‌شد. اینک اما شباهتی بانام خود ندارد.


بارها دلسوزان هشدار داده‌اند که از فساد و بی‌تدبیری، چیزی جز ویرانی حاصل نمی‌شود. محصولی که امروز در خوزستان به بار نشسته معلول دهه‌ها بی‌تدبیری و تصمیمات غلط و اشتباه و رانت و فساد و بی‌توجهی به نظرات کارشناسی است؛ اگر سال‌ها ترس از مین، مردمان جنوب را آزار می‌داد، امروز ساختمان‌های ناایمن و غیراستاندارد هرکدام به‌مثابه بمبی ساعتی در هر گوشه این استان و البته سراسرکشور شمارش معکوس خود را آغاز کرده‌اند و جان مردم را تهدید می‌کند. از زیر آوار این ساختمان‌هاست که اندک‌اندک مجوزهای غیر کارشناسی و زدوبندهای مافیایی باندهای قدرت و ثروت، بیرون می‌آید و خساراتش را در مناطق مختلف به رخ می‌کشد.


دیروز آبادان در سالروز آزادی خرمشهر داغدار شد تا باز هم تلنگری باشد برای مسئولان که بی‌تدبیری هزینه دارد، مدرک‌گرایی، فساد، رانت، ترجیح رابطه بر ضابطه، همایش‌های تشریفاتی و لوح‌ها و القاب سفارشی روزی روزگاری آثارش هویدا می‌شود؛ آبادان داغدار شد تا مدیران شهری، مهندسان ساختمانی، اعضای شوراهای شهروروستا و مسئولان بدانند هر امضایی تاوانی دارد، تاوانی به‌اندازه داغدار شدن آبادان، عزادار شدن ایران.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha