ما می‌خواهیم ثواب کنیم اما کباب می‌کنیم؛ هم خودمان را و هم حیات‌وحش را. ما با غذادادن‌های غیراصولی به حیوانات شهری به گفته محمددرویش، فعال محیط زیست باعث چاقی مفرط و کوتاهی عمر آنها می‌شویم و با غذارسانی دستی به پرنده‌ها طبق اعلام ایمان معماریان دامپزشک، باعث ایجاد مسمومیت‌های غذایی در آنها می‌شویم.

غذا دادن به حیوانات جانشان را به خطر می اندازد

به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه جام جم، به گفته مهدی نبی‌یان، پژوهشگر حیات‌وحش نیز با غذارسانی به حیوانات سبب جذب حیات‌وحش به حریم شهرها می‌شویم که عاقبتش ممکن است مرگ حیوانات یا مرگ و مصدومیت یکی از ما باشد. اما با این حال چرخه این اطعام با اصرار مردمانی که گمان می‌کنند در حال انجام کار نیک هستند تا امروز متوقف نشده بلکه حتی سبب زایش موجودات و خلق وضعیتی شده که بلای جان ما و حیات‌وحش شده است.


«گرگاس»‌ها نه سگند و نه گرگ، اما هم سگند و هم گرگ. آنها تلفیقی از این دو جانورند که مثل گرگ‌ها، وحشی و مثل سگ‌ها، باهوش و قادر به ارتباط‌گیری با انسان‌ها هستند. این گرگ- سگ‌ها را ما پرورش داده‌ایم؛ ما به گرگ‌ها بدبینیم اما برای سگ‌های ولگرد دل می‌سوزانیم، بنابراین به آنها غذا می‌رسانیم، غذا نیز که مهیا باشد سگ‌های ولگرد بی‌دغدغه خوراک، در طبیعت جولان می‌دهند، از میان گرگ‌ها برای خودشان جفتی برمی‌گزینند و تکثیرشدن را آغاز می‌کنند.


درواقع این ما هستیم که با تغذیه دستی سگ‌های ولگرد، آنها را آماده جفتگیری با گرگ‌ها و تولد موجوداتی به نام گرگاس می‌کنیم که اکنون یکی از گره‌های کور طبیعت کشورمان هستند. خیلی وقت‌ها این گرگاس‌ها را با سگ‌های ولگرد اشتباه می‌گیریم، بنابراین به آنها نزدیک می‌شویم و احیانا غذایی به آنها می‌دهیم غافل از این که آنها جانورانی تهاجمی‌اند و می‌توانند اتفاقات تلخی را رقم بزنند.

دیروز خبر رسید که سه قلاده سگ ولگرد به کودکی پنج ساله در بوستان پردیسان تهران حمله کرده و باعث مصدومیت کودک شده‌اند؛ فردی نیز که می‌خواسته او را نجات دهد زخمی شده است. چه می‌دانیم؛ شاید این به ظاهر سگ‌ها یکی از همان گرگاس‌ها بوده‌اند. اگر نبوده‌اند نیز سگ‌های ولگردی بوده‌اند که بعضی از ما با تغذیه دستی‌شان آنها را به خطری در کمین تبدیل کرده‌ایم.



یک اقدام غیرعلمی و خطرآفرین


هر حیوانی باید خودش غذایش را به دست بیاورد و برای سیرشدن تلاش کند؛ این قانون طبیعت است و هر انسانی که بخواهد این قانون را به هم بزند در واقع در کار طبیعت مداخله کرده است. البته این موضوع را با غذارسانی به حیات‌وحش که در زمستان‌ها زیر نظر محیط‌بان‌ها انجام می‌شود نباید اشتباه گرفت. به همین منظور جمشید محبت‌خانی، فرمانده یگان حفاظت محیط‌زیست این مرز باریک را با توضیحاتش ترسیم می‌کند تا درست از غلط جدا شود.


او می‌گوید: «در برخی زمان‌ها بارش سنگین برف باعث پوشیده‌شدن کامل زمین و از دسترس خارج شدن مواد غذایی می‌شود. بنابراین حیات‌وحش به مناطق مسکونی نزدیک می‌شوند تا غذایی به دست بیاورند. این نزدیکی اما خطرناک است به همین علت در مناطقی خاص و با رعایت همه نکات امنیتی، غذادهی دستی به حیات‌وحش انجام می‌شود تا جانشان به خطر نیفتد.»


غیر از این حالت ما هر چه می‌کنیم دخالت در کار طبیعت و به گفته مدیرکل دفتر مدیریت و حفاظت حیات‌وحش سازمان محیط‌زیست، عین حیوان‌آزاری است. اما چرا حیوان‌آزاری؟ پاسخ مدیرکل به این پرسش، قانع‌کننده است:«غذارسانی دستی به حیات‌وحش می‌تواند از مصادیق حیوان‌آزاری باشد، چرا که این حیوانات به غذارسانی دستی عادت می‌کنند و دیگر نمی‌توانند شکار کنند. همچنین اگر غذارسانی به حیات‌وحش در زمان و مکان نامناسب انجام شود ممکن است حیوانات بیش از حد به زیستگاه‌ انسان‌ها نزدیک و طعمه شکارچیان شوند.»



بازی دو سر باخت


قانون طبیعت در مورد قوها چنین نوشته شده که وقتی موادغذایی مورد نیازشان تمام می‌شود تصمیم به مهاجرت می‌گیرند، اما اگر انسان‌ها قوها را به صورت دستی تغذیه کنند چه اتفاقی روی می‌دهد؟ مسلما تمایل این پرنده به کوچ از بین می‌رود. این موضوع در مورد سایر حیوانات مهاجر نیز صادق است و فقط سبب از بین‌رفتن خوی طبیعی جانوران می‌شود.

خوراک‌رسانی به پستاندارانی مانند قوچ، میش، کل و ‌بز نیز کار درستی نیست چون به گفته نقی میرزاکریمی، کارشناس محیط‌زیست وقتی علوفه‌دهی و تغذیه دستی انجام می‌شود در حقیقت نوع تغذیه و ذائقه حیوانات به دست ما تغییر می‌کند. همچنین از آنجا که گیاهخواران از علوفه سالم تغذیه می‌کنند، امکان آلودگی علوفه‌های دستی وجود دارد که می‌تواند سلامت حیات‌وحش را به خطر بیندازد.

حالا اگر این جانوران گوشتخوار باشند و توسط انسان‌ها تغذیه شده و این کار نزدیک مناطق مسکونی انجام شوند جانوران به حاضرخوری عادت می‌کنند و باز به همان مکان برمی‌گردند که نتیجه‌اش چیزی به جز درگیری انسان و حیوان نیست. دراین میان اما غذادهی به سگ‌های ولگرد ماجرایی مفصل‌تر و پرحاشیه‌تر دارد.

فرمانده یگان حفاظت سازمان حفاظت محیط‌زیست از تجربه‌اش می‌گوید که مربوط است به سگی که به یکی از مناطق حفاظت‌شده ورود کرده و یک میش را هنگام وضع حمل خورده است! این سگ شاید یکی از همان گرگاس‌های دست‌پرورده انسان‌ها بوده که به گفته عبدالرضا باقری فعال حقوق حیوانات، بسیار زیاد به انسان‌ها حمله می‌کنند و اغلب اوقات این حمله به پای گرگ‌ها نوشته می‌شود. گرگاس‌ها جانوران هیبریدی عجیبی هستند.


به گفته باقری، این توله‌ها وقتی به دنیا می‌آیند چون بوی سگ می‌دهند گرگ‌ها آنها را در گله‌های خود راه نمی‌دهند و در نتیجه در طبیعت تنها می‌مانند، حال آن که برخی از انسان‌ها به تصور این که اینها سگ‌هایی مفلوکند شروع به غذارسانی به آنها می‌کنند. دقیقا به واسطه شکل‌گیری این چرخه معیوب است که مهدی نبی‌یان پژوهشگر حیات‌وحش تاکید دارد که «به جز چند کشور معدود در سایر کشورهای جهان غذارسانی به حیوانات ولگرد ممنوع است و در برخی از آنها فقط و فقط در بعضی از پارک‌های محصور آن هم با مجوز محیط‌زیست یا شهرداری‌ها و زیر نظر دامپزشک به گربه‌های عقیم‌شده غذارسانی می‌شود.»


وضعیت رها و بی‌قید وبندی که در کشور ما حاکم است طبق این توضیحات با هیچ پروتکلی در جهان همخوانی ندارد. به همین سبب است که رشد تصاعدی حیواناتی مثل سگ‌های بی صاحب در کشورمان به هیچ وجه عجیب نیست؛ مخصوصا این که سوءاستفاده از معصومیت این جانوران توسط کاسبانی که به اسم حمایت از حیوانات اما در اصل با هدف پرکردن جیب خود، پروژه جذب کمک‌های مالی را با جدیت دنبال می‌کنند نیز مزید بر علت است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha