واکاوی تاریخ پر فرازوفرود کشورمان بیانگر این است که فرآیند انتقال آب بین حوضه‌ای نه الگویی وارداتی از غرب و شرق عالم بلکه یکی از روش‌های موردنظر دولت‌ها باهدف توسعه به‌ویژه در منطقه فلات مرکزی ایران بوده است.

سدسازی در ایران به شغل پردرآمد تبدیل شده است!

به گزارش سلامت نیوز، حنیف رضا گلزار- کارشناس ارشد خاک و آب در روزنامه رسالت نوشت: واکاوی تاریخ پر فرازوفرود کشورمان بیانگر این است که فرآیند انتقال آب بین حوضه‌ای نه الگویی وارداتی از غرب و شرق عالم بلکه یکی از روش‌های موردنظر دولت‌ها باهدف توسعه به‌ویژه در منطقه فلات مرکزی ایران بوده است. شاید بسیاری تصور کنند که بهره‌برداری از تونل کوهرنگ در سال ١٣٣٢ باهدف انتقال آب از سرچشمه‌های کارون به حوضه گاوخونی، پدیده‌ای نوین، وارداتی یا برگرفته از شیوه‌های رایج در جهان غرب بوده ولی نگاهی به تاریخ نشان می‌دهد که موضوع حفر کانال باهدف انتقال آب از سرشاخه‌های کارون به سمت زاینده‌رود برای نخستین بار در زمان شاه‌عباس اول مطرح و حتی بخش‌هایی از آن عملیاتی هم شده بود. به‌هرروی تقلیل دادن ساختار مدیریت آب در ایران به ٣٧ هزار رشته کاریز ساخته‌شده به طول ٣١٠ هزار کیلومتر و بالیدن بر آن تأمل‌برانگیز است. چراکه نیاکان ما در کنار حفر و ایجاد این شبکه گسترده از کاریزها، همیشه نیم‌نگاهی هم به ساخت سد و بند روی رودخانه‌ها و حتی ایجاد کانال‌های طولانی باهدف انتقال آب بین حوضه‌ای نیز داشته‌اند. ساخت سد کوروش روی سرشاخه‌های دجله در سوریه امروزی، بند بهمن در استان فارس و سد داریوش روی رودخانه کُر با قدمت نزدیک به ٢۵٠٠ سال و همچنین ساخت ١٨ سد و بند در زمان ساسانیان، ٨ سد و بند در دوران آل‌بویه، ٢ سد و بند در دوره ایلخانیان و ١٢ سد و بند در دوره صفویان ازجمله کارنامه مدیریت سازه محور آب در ایران باستان به شمار می‌آید که شاید کمتر موردتوجه و واکاوی قرارگرفته است. بنابراین سدسازی در ایران پدیده‌ای نوین و نوظهور نیست و پشتوانه و تجربه تاریخی خاص خود را دارد. روند سدسازی و مدیریت سازه محور آب اما با آغاز صنعتی شدن ایران پس از روی کار آمدن پهلوی اول ادامه یافت تا جایی که در حال حاضر می‌توان گفت گنجایش کل مخازن سدهای کشور از عدد ۵٠ میلیارد مترمکعب گذشته و حجم انتقال آب بین حوضه‌ای شامل سه مرحله طرح‌های مطالعاتی، در دست اجرا و به بهره داری رسیده نزدیک به ۵ میلیارد مترمکعب (مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی، ۹۸)، و به روایتی دیگر تا ۶.۳۵ میلیارد مترمکعب (صادقی و همکاران، ۱۳۹۵)، افزایش‌یافته است.

افزایش حجم مخازن سدهای کشور به ۵۰ میلیارد مترمکعب در حالی رخ‌داده که حجم میانگین رواناب‌های سطحی کشور طی ۱۰ سال منتهی به سال ۱۳۹۶ از ۸۷.۲ به ۴۹.۲ میلیارد مترمکعب کاهش‌یافته است (مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی، ۱۳۹۶)، و پیش‌بینی‌های انجام‌شده چه در داخل و چه در خارج از کشور بیانگر آن است که تحولات اقلیمی در منطقه، سرزمین ما را به سمت خشکی و کم‌بارشی بیشتر و در پی آن تداوم روند کاهشی حجم رواناب‌های سطحی سوق می‌دهد. با این وصف سدسازی به‌عنوان یکی از راهکارهای مدیریت منابع آبی کشور، همچنان به‌عنوان اولویتی اصلی در دستور کار قرار دارد و اینجاست که سدسازی را از یک فن و تخصص برای تأمین نیازهای آبی جوامع به شغلی پردرآمد برای عده‌ای خاص تبدیل می‌کند.

با نگاهی به لوایح بودجه مشخص می‌شود که همواره سهم پررنگی از کل بودجه فصل آب، سازه و عرضه محور بوده و نشانی از مدیریت تقاضا در آن به چشم نمی‌خورد. تعداد سدهای مشمول بودجه کشور در سال ١٤٠٠، ٧٧ مورد بوده که این عدد در سال ١٤٠١ به ٩٤ سد افزایش‌یافته است. نگاهی به فصل آب در لایحه بودجه سال ١٤٠١ کل کشور نشان می‌دهد که این بخش بیش از ٩٢٠٠ میلیارد تومان اعتبار دارد که از این مقدار، ٤ هزار میلیارد (٤٣ درصد کل بودجه فصل آب)، به «برنامه عرضه» یا همان انتقال آب و ٣٨٠٠ میلیارد (٤١ درصد کل بودجه فصل آب)، هم به «برنامه تأمین» یا همان سدسازی اختصاص پیداکرده است. (لایحه بودجه کل کشور در سال ١٤٠١) نگاهی به جزئیات این لایحه بودجه هم بیانگر این است که سهم منابع مالی طرح‌های انتقال آب نسبت به سال ۱۴۰۱، ۱.۶ برابر افزایش‌یافته است.

نکته بسیار نگران‌کننده در چنین ‌رویکردی، ذوب شدن طراحان و مجریان این شیوه مدیریت منابع آب در توسعه بتن محور و عدم توجه به نتایج و دست‌یافته‌های این ساختار مدیریتی در ایران و جهان است. چراکه بررسی‌های انجام‌شده در سطح جهان بیانگر این است که باتوجه به تجربه شکست‌خورده پروژه‌های متعدد انتقال آب بین حوضه‌ای در کشورهای مختلف ازجمله کانادا، مصر، روسیه، ترکیه، اسپانیا و آمریکا، علاقه مردم برای چنین پروژه‌هایی افول کرده است. تجربیات داخل کشور نیز بیانگر چنین رویکردی است.
اکثر پروژه‌های انتقال آب بین حوضه‌ای در ایران باهدف تأمین آب کشاورزی همراه با حفر تونل‌های طولانی اجراشده‌اند و ازآنجایی‌که طرح‌های انتقال آب بین حوضه‌ای مستقیم مدیریت حوضه مبدأ و مقصد را تحت تأثیر قرار می‌دهد، اغلب در بلندمدت منجر به تضعیف شرایط اجتماعی- اقتصادی و محیط‌زیستی دریکی از دو حوضه شده است. (صادقی و همکاران، ١٣٩۵) برهمین اساس در برخی مطالعات به محدودیت‌های انتقال آب بین حوضه‌ای در ایران پرداخته و جابه جایی آب به‌عنوان اختلال بیان‌شده است و نیز در بررسی پیامدهای اجتماعی مدیریت سازه محور آب تأکید شده که بیش از دو میلیون نفر از مردم ایران تحت تأثیر پیامدهای سدسازی قرارگرفته‌اند.

آنچه که ضروری است تا درباره آن به‌روشنی اظهارنظر نماییم این است که کارشناسان مستقل و سازمان‌های مردم‌نهاد در بخش محیط‌زیست و منابع طبیعی کشور با سدسازی مخالف نیستند و هرگز نگاه صفر و یک به سد به‌عنوان سازه‌ای برای جمع‌آوری، ذخیره‌سازی و تأمین نیاز آبی ساختار نوین زندگی در سه بخش خانگی، صنعت و کشاورزی ندارند. اما پرسشی که پاسخ به آن مهم به نظر می‌رسد، این است که روند سدسازی و مدیریت سازه محور آب در ایران قرار است تا کجا ادامه یابد. همان‌طور که پیش‌تر نیز بدان اشاره کردیم، حجم کل رواناب‌های سطحی کشور طی نیم‌قرن گذشته از روند کاهشی برخوردار بوده ولی حجم مخازن سدهای ساخته‌شده همچنان روندی افزایشی دارد. برای مثال میانگین آورد کارون طی ٦٠ سال گذشته نزدیک به ١٩ میلیارد مترمکعب گزارش‌شده که این عدد در ٢٠ سال گذشته به ١٢ میلیارد مترمکعب کاهش یافت. این درحالی است که حجم کل سدهای ساخته‌شده روی کارون بیش از ١٤ میلیارد مترمکعب گزارش می‌شود. از ٩۵٠ کیلومتر طول کارون بیش از ٤۵٠ کیلومتر آن (بیش از ٤٧ درصد آن)، به مخزن سد تبدیل‌شده و ساختار مدیریتی منابع آبی کشور همچنان معتقد است که «کارون این ویژگی را دارد تا به‌طور کامل تبدیل به مخزن سد بشود»! (سخنرانی مدیران وزارت نیرو در روز بهره‌برداری از سد گتوند)

بررسی‌های بیشتر بیانگر این است که تاکنون نزدیک به ۵٠ درصد ظرفیت سدهای کشور در استان خوزستان متمرکزشده اما همچنان مشکل بی‌آبی به‌ویژه در بخش خانگی و کشاورزی این استان حل‌وفصل نشده و این خود سندی گویا از ناکارآمدی مدیریت سازه محور آب و به‌ویژه سدسازی در ایران است. متأسفانه ساختار مدیریت منابع آب کشور نه‌تنها از تجربه شکست‌خورده مدیریت سازه محور آب شامل سدسازی و انتقال آب بین حوضه‌ای در استان خوزستان پند و تجربه نیاموخته، بلکه در سال‌های گذشته شاهد آن هستیم که این تجربه و الگوی شکست‌خورده در حال گسترش به دیگر مناطق کشور است. استان مازندران ازجمله مناطقی است که به‌روشنی در حال پیمودن مسیر نادرست مدیریت آبی خوزستان است. ساخت سدهای متعدد و متوالی روی سرشاخه‌های رود تجن به‌عنوان بزرگ‌ترین رود جاری در این استان و برنامه‌ریزی برای انتقال بخشی از این منابع آبی به خارج از حوضه آبریز تجن بزرگ که در قالب احداث سد جنجالی و پرحاشیه فینسک در دست پیگیری است. تنها یکی از بی‌شمار الگوی شکست‌خورده خوزستان در مازندران است. مدیریت منابع آبی و سدسازی و انتقال آب بین حوضه‌ای در ایران از نگاه و شیوه‌ای تخصصی خارج و به شغل و حرفه‌ای پردرآمد تبدیل‌شده است. رها کردن گلوگاه‌های مدیریت آبی و تمرکز کامل روی ساختارها و روش‌های سازه و بتن بنیان مدیریت منابع آبی خود گویای این واقعیت است که مدیریت منابع آب به کانونی برای توزیع رانت‌های سیاسی و اقتصادی تبدیل‌شده و آنچه در این میان قربانی می‌شود، امنیت ملی و زیستی و آینده این سرزمین است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • صادق IR ۱۰:۲۳ - ۱۴۰۲/۱۰/۲۰
    0 0
    درود، جلوگیری و پیشگیری از هر پروژه اشتباه و غیر عقلانی وظیفه هر کارشناس و هر مسئولی است که با چنین پدیده‌های غیر اصولی، محیط زیست را نابود میکنند، شاه عباس مگر کارشناس محیط زیست، یا دانشمند بوده؟! چون شاه عباس در نظر داشته که چنین طرحی اعمال شود، درست است؟! این چه مغالطه‌ای است؟!! انتقال آب شیرین از حوزه‌ای به منطقه‌‌ای دیگر، امروز در دنیا توسط کارشناسان به شدت مورد نقد قرار گرفته، حتی در داخل نیز افرادی مانند زنده یاد پروفسور کردوانی بارها به چنین پروژه‌هایی ایراد گرفتند، حالا ملاک شما شده چندتا شاه ابله و افرادی که هیچ دانش و تخصصی در این زمینه ندارند؟! این راه به نابودی کامل مبدا منجر خواهد شد، و مقصد هم هرگز از بی آبی خلاص نمیشود