سلامت نیوز : سالمندی، پدیدهیی كه زیر پوست شهر در حال رشد است و قرار است روزی همه شهر را خاكستری كند، تبدیل به دلمشغولیای برای شهر و آدم هایش شده. جوانها هم در انتظارند، در انتظار روزی كه خیلی دور و دیر نیست، روزی كه روزگار، گرد خاكستری بر سر و صورت و موهایشان بپاشد و دستها و پاهایشان دیگر آرام و قرار جوانی نداشته باشد و دایم بلرزد. چرخه زندگی شكل دیگری به خود گرفته است، طوری كه انگار نه انگار سالهای پیش، نه خانه سالمندانی وجود داشت و نه سرایی برای آدمهای خمیده، آنقدر همهچیز طبیعی جلو میرود و همه خیلی عادی، دست پدر و مادر پیرشان را میگیرند و به مدیر سرای سالمندان میسپرند، كه آدم فكر میكند تا بوده چنین بوده.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه اعتماد روز جهانی سالمندان را پشت سر گذاشتیم، روزی كه شاید مشكلات و مصایب این گروه از افراد جامعه كه در یكی، دو دهه آینده، به بیشترین میزانش در جامعه میرسد، بیش از پیش دیده شود. دولتمردان، نزدیك این روز كه میشود، یاد پیرهای شهر میافتند، از تجهیز كردن مبلمان شهری برای این گروه از افراد جامعه گرفته تا مشكلات اقتصادی و انزوای اجتماعی، میخواهند همه را یك شبه حل كنند.
چند وقتی هم هست كه پدیده زنانه شدن سالمندی مورد توجه قرار گرفته و دایم از آن سخن به میان میآید. جمعیت شناسان همواره اذعان داشتهاند، شاید میزان تولد پسران از دختران در جامعه بیشتر باشد، اما سن مرگ و میر در مردان پایینتر از زنان است و جامعه همواره با زنان سالمند بیشتر از مردان سالمند مواجه است. بر اساس اطلاعات آماری جمعیت در مقابل هر 100 دختر، 105 پسر به دنیا میآید. این در حالی است كه سن امید به زندگی در مردان حدود دو سال از زنان كمتر است.
معاون رییسجمهور در امور زنان هم مدتی است به این مبحث پرداخته و از زنانه شدن این پدیده در جامعه سخن میگوید، زنانی كه نیازمند حمایتهای بیشتر دولتند، زنانی كه عمدتا سرپرست خانوارند، از آنهایی كه ازدواج نكردهاند و سرپرستی در زندگی ندارند تا آنهایی كه مطلقهاند یا بیوه و حتی بدسرپرست. این افراد از نگاه مولاوردی، نیازمند سیاستگذاریهای ویژهیی هستند كه برای تدوین آنها، نیازمند شناخت درست از این مساله هستند.
افزایش امید به زندگی و افزایش تعداد زنان سرپرست خانوار ازعواملی هستند كه در بروز هرچه بیشتر زنانهشدن سالمندی موثرند، زنانی كه در راه سالمندیاند باید با سبك زندگی متفاوتی روبهرو شوند. درصد تنهایی زنان سالمند در مقایسه با مردان، بیشتر است و این بیشتر بودن، واگذاری بیشتر آنان را به مراكز نگهداری سالمندان درپی دارد.
افسردگی، در كمین زنان سالمند
دبیر سابق شورای ملی سالمندان، مشكلات زنان سالمند را چند برابر مردان میداند، او معتقد است در خیلی از كشورهای در حال توسعه از جمله ایران، وقتی به مشكلات سالمندی میرسیم، با حجم انبوهی از مشكلات زنان سالمند نسبت به مردان مواجه میشویم. وضعیت اقتصادی زنان نسبت به مردان، میزان دریافتی حقوق بازنشستگی، سپردهها، دارایی و عوایدی كه نصیبشان میشود، نسبت به مردان در درجه پایینتری قرار دارد.
سواد دانشگاهی كمتر زنان سالمند در مقایسه با مردان در حال حاضر مساله دیگری است كه این كارشناس به آن میپردازد. حسین نحوی نژاد در این خصوص به «اعتماد» میگوید: «با وجود اینكه در سالهای اخیر شاهد این هستیم كه تعداد زنانی كه به دانشگاهها راه پیدا میكنند، خیلی بیشتر از مردان است، اما این عدد در میان سالمندان پایینتر است و درصد تحصیلكردگان در میان زنان سالمند كمتر از مردان است. این مساله در روستاها از شدت بیشتری برخوردار است. زنان روستایی غیر از مساله تنهایی كه خیلی در میانشان معنیدار نیست، در بقیه موارد همانند زنان شهری هستند، به خصوص از لحاظ اوضاع اقتصادی، در رتبه پایینتری از مردان قرار دارند.»
او همچنین به میزان بیماریهای روحی و روانی در میان زنان سالمند اشاره میكند و میگوید: «درصد افسردگی و بیماریهای روحی روانی مزمن در میان زنان بیش از مردان دیده میشود، همچنین سن ابتلا به این بیماریها هم در زنان پایینتر از مردان است. خیلی از زنان به واسطه ازدست دادن زیبایی ظاهری، پایگاه اجتماعی و حامی خود در جامعه با مشكلات اینچنینی مواجه میشوند.»
كاركردهای اجتماعی مردان در جامعه، شرایط بیشتری را در اختیارشان قرار میدهد و باعث میشود بتوانند بیشتر از زنان در جامعه ظاهر شوند. از حضور مثبت در جمعهای فامیلی به عنوان بزرگتر و ریش سفید خانواده گرفته تا حضور فعال در نهادهای مردمی و انجمنهای غیر دولتی و در اختیار گذاشتن تجارب كاریشان، و این در مقایسه با جایگاه زنان، نشان از احساس مفید بودن بیشتری برای مردان میدهد، شرایط نابرابری كه زنان را به گوشه میدان میراند.
بیماریهای مخصوص سالمندان از دیدگاه این متخصص طب سالمندی، بیماریهای شایعی است كه در میان زنان و مردان دیده میشود. اما بیماریهایی چون پوكی استخوان به دلیل تفاوت در فیزیولوژی زنان و مردان، در زنان بیشتر دیده میشود كه به تبع، شكستگیهای استخوانی و انواع معلولیت را به همراه دارد، شكستگیهایی كه به دنبال از دست دادن تعادل و سقوط در خانه یا در فضاهای شهری اتفاق میافتد.
نحوی نژاد در ادامه با اشاره به نوع مبلمان شهری و طراحی خیابانها به شكل پلكانی میگوید: «خیلی از زنان سالمند، قادر به تردد در شهر و خیابانهایش نیستند، بارها دیدهایم و شنیدهایم كه زنان كهنسال در خیابانها به واسطه مشكلات پیاده روها یا هموار نبودن راه، لیز میخورند و دچار شكستگی میشوند. منازل مسكونی ما هم امن نیستند، بیش از 60 درصد اتفاقات برای این گروه ازجامعه در خانه میافتد. پوشش كف ساختمان، مبلمان، سیمكشیها، دستشویی و حمامها طوری طراحی نشدهاند كه این گروهها قادر به استفاده راحت از آنها باشند و باعث میشود كه اگر كمی هم قصد حفظ ته مانده استقلالشان را دارند، كف آشپزخانه و حمام بیفتند و به خود آسیب برسانند.»
پدرسالاری در جامعه ایرانی، از دیگر نكاتی است كه باعث میشود فرزندان در خانواده، ناخودآگاه در جبهه پدر باشند. ابهت همیشگی پدر، ترسهای دوران كودكی، وابستگی اقتصادی، علتش هرچه كه باشد، پدران را در جایگاهی متفاوت از مادران نشانده، آنقدر كه مادران سالمند به محض تنها شدن و از دست دادن همسرشان، راهی خانه سالمندان میشوند، در حالی كه تا زمانی كه همسر سالمندشان زنده باشد، شاید فرزندان این اجازه را به خود ندهند.
از نگاه این كارشناس، فرزندان در جبهه پدرها و پدربزرگها قرار میگیرند تا جبهه مادرها و مادربزرگها.
بیمه مراقبتی، نیاز اصلی سالمندان
فقدان نظام مراقبتی و حمایتی از سالمندان، فقدان بیمههای مراقبتی باعث میشود خانوادهها به تنها راهحل موجود فكر كنند. فضای محدود آپارتمانها از یك سو، مشكلات اقتصادی برای نگهداری سالمندان در كنار خانواده از سوی دیگر پاسخگو نبودن نظام بیمهیی هم در این میان مزید بر علت است تا سالمندان از سر ناچاری راهی خانههایی شوند كه هیچ كدام از آنها، آنجا را به نام خانه نمیشناسند، چشم به در دوختهاند همه، تا خبری از دختران و پسرانشان بشنوند.
نحوی نژاد معتقد است: «بیمههای درمانی ما هم بیمههای درمانی پیشگیری محور نیست، توجه بیمهها به مساله درمان معطوف است، یعنی باید طرف بیمار شود و بیمه سراغش برود. اگر بخواهیم نظام غربالگری داشته باشیم، از لحاظ ابتلا به سرطانها یا بیماریهای دیگر، این بیمهها پاسخگو نیستند، در حالی كه كسی به این امر توجه نمیكند كه اگر در این بخش، هرچقدر سرمایهگذاری كنیم، 10 برابر آن به نفع ما خواهد شد.»
مساله فرهنگی، مشكل دیگری است كه باعث رنجش سالمندان است و گوشهگیری و انزوای بیشتر آنها. زنی كه به سالمندی میرسد، از نگاه این متخصص طب سالمندی، انگار كه جز كنج عزلت، جایی برای سر كردن ندارد. دیگر نه میتواند در هر مجلسی شركت كند، نه میتواند هر رنگی لباس بپوشد، نه حتی میتواند برای پر كردن تنهاییاش و حمایت شدن، به خاطر تعصبات فرزندان، ازدواج كند. نحوینژاد میگوید: «هیچ اعتقادی به توانمندی افراد سالمند وجود ندارد، از ناكارآمدی نظام بازنشستگیمان گرفته كه آدمها را یكشبه بازنشسته و بیمصرف میكند تا زمینگیر كردن آدمهای سالم جامعه. نظام بازنشستگی افراد باید پلكانی باشد تا از تجربیات این افراد كه سالهای سال در رشته و فنی، تجربه اندوختهاند استفاده شود و به ناگهان كنار گذاشته نشوند كه نخستین نشانه همین كنار گذاشتن، افسردگی است كه سراغشان میرود.»
آدمهای سالمند، آدمهای سالمی هستند كه زمینگیر شدهاند، چون شیوه زندگیشان صحیح نیست، آدمهایی كه شاید در كشورهای توسعه یافته، به اندازه افرادی كه میتوانند به راحتی كار كنند، بها دارند وكسی به چشم كسانی كه باید چشم انتظار مرگ باشند، به آنها نگاه نمیكند؛ آدمهایی كه شایسته محبتند و احترام.
چرخه زندگی شكل دیگری به خود گرفته است، طوری كه انگار نه انگار سالهای پیش، نه خانه سالمندانی وجود داشت و نه سرایی برای آدمهای خمیده، آنقدر همهچیز طبیعی جلو میرود و همه خیلی عادی، دست پدر و مادر پیرشان را میگیرند و به مدیر سرای سالمندان میسپرند، كه آدم فكر میكند تا بوده چنین بوده.

نظر شما