به گزارش سلامت نیوز به نقل از جام جم، پسر آرام و سربهزیر گوشهای نشسته و منتظر است تا اسمش را صدا کنند و وارد اتاق بازجویی شود. پویان خودش را نابغه کامپیوتر معرفی میکند و میگوید یک هکر حرفهای است و حالا با ورود هوش مصنوعی، استعدادهایش بیشتر شکوفا شده است. خیلی حال و حوصله حرف زدن ندارد. با او شروع به صحبت میکنم و کمکم خودش گفتوگو را ادامه میدهد. البته ادعایی را مطرح میکند که پلیس آن را تایید نکرده است.
خودت را معرفی کن.
پویان هستم و ۲۹سالمه.
تحصیلاتت چقدر است؟
لیسانس کامپیوتر هستم. بعد از گرفتن دیپلم و آزمون کنکور، تنها رشتهای که انتخاب کردم کامپیوتر بود چون به شدت به آن علاقهمند بودم. خدا را شکر قبول شدم و در شش ترم تحصیلم را به پایان رساندم.
اینقدر که به این رشته علاقهمند بودی چرا ادامه ندادی؟
میخواستم خیلی سریع وارد بازار کار شوم.
پس چرا به جای بازار کار سر از سرقت درآوردی؟
چون هرجا برای کار میرفتم فقط میخواستند از هنر و استعدادم استفاده کنند و پول خوبی نمیدادند به همین دلیل کمکم به سمت خلاف کشیده شدم.
کمی از خانوادهات بگو.
خواهر و برادری ندارم و تک فرزند هستم. پدر و مادرم هر دو کارمند بانک هستند و زندگی آرامی داشتند اما با وجود من آرامش از زندگیشان گرفته شده و درگیر شدهاند. بارها به خاطر آنها تصمیم گرفتهام دست از این کارها بردارم اما واقعا نمیتوانم و دست خودم نیست. دوست دارم هر روز چیزهای جدیدی کشف کنم و کارهای جدیدی انجام دهم. عاشق ریسک و هیجان هستم.
پروندهات نشان میدهد سابقهداری، چرا سرقت را انتخاب کردی؟
وقتی از ابتدا راه غلط و بیراهه و نادرست را انتخاب میکنی خیلی سخت میتوانی در راه درست قرار بگیری. راستش هر بار که دستگیر شدم، توبه کردم تا دیگر سراغ سرقت نروم اما انگار به سرقت اعتیاد پیدا کردهام و نمیتوانم زندگیام را تغییر دهم. خودم هم از زندان رفتن خسته شدهام. اینبار هم فقط خواستم متفاوتتر عمل کنم و بعد از به دستآوردن پول میخواستم دور سرقت را خط بکشم که نشد.
منظورت از متفاوتتر چیست؟
من با کمک هوش مصنوعی برنامهای نوشتم که یک ردیاب است. با کمک آن میتوانستم طلا و جواهرات را پیدا کنم. یک چیزی شبیه دستگاه گنجیاب است. ردخور ندارد و اگر طلا یا شیء باارزشی در آن مکان باشد حتما هشدار میدهد. فکر میکنم نخستین گروهی هستیم که توانستهایم با استفاده از هوش مصنوعی سرقت کنیم.
برنامهای که طراحی کردی، جواب داد؟
بله. با دوستانم وارد خانهها میشدیم؛ خانههایی که چراغهایش خاموش بود. دوستانم به روش خودشان قفل درها را میشکستند و وارد میشدیم. بعد با کمک لپتاپ و همراه آن برنامه به جستوجو در خانه میپرداختیم و طلاها را پیدا میکردیم. معمولا طلاها را زیر گونی برنج، زیر تخت یا لابه لای رختخوابها و ... پیدا میکردیم.
از سرقتها چقدر پول گیرت آمد؟
دقیق یادم نیست، چون همهاش خرج میشد. این وسط گاهی هم دوستانم را دور میزدم. میدانید چطور؟ من هکر هم هستم و بارها سایتهای مختلف را هک کردهام. چندین مرتبه حساب پدرم را هک و از آن پول برداشت کردم. گاهی وقتها که به سرقت میرفتیم، برنامه را طوری هک و دستکاری میکردم که به خودم پیام میداد و فقط خودم میفهمیدم جای طلا کجاست. بعد طلاها را برای خودم بر میداشتم.
پس سر همدستانت کلاه میگذاشتی؟
شما اسمش را کلاهبرداری میگذارید اما من نه. خب زحمت اصلی پای من بود. طراحی برنامهای که پول زیادی برای نوشتن آن هزینه کرده بودم. پس درواقع حق من بود که گاهی اوقات برای خودم چیزی را در نظر بگیرم.
از نحوه دستگیر شدنت بگو.
یکی از دوستانم فهمیده بود من گاهی سر آنها را کلاه میگذارم و به اصلاح زیرآبی میروم. به من گفت اگه میخواهی به کسی نگویم باید سهم مرا بدهی که من انکار کردم و زیر بار نرفتم. او هم با من لج کرد و گفت یک جایی جبران میکنم. آخرین جایی که برای سرقت رفتیم او به بهانه کشیک داخل نیامد و در خیابان ماند. حدود پنج دقیقه گذشته بود که صدای آژیر پلیس را شنیدیم و همانجا دستگیر شدیم. بعدا فهمیدم او ما را لو داده بود.
خودش کجاست؟ او هم دستگیر شد؟
نه. خودش گزارش را داد و از آنجا رفته بود. الان هم دنبالش هستند چون اسم او هم در گروه هست.
نظر شما